هدمان
سخن روز
Experience without learning is better than learning without experience.
تجربه بدون آموزش بهتر از آموزش بدون تجربه است .

حكايت

از عبيد زاكاني

شخصي از مولانا عضدالدين پرسيد:چونست كه مردم در زمان خلفا دعوي خدائي و پيغمبري بسيار ميكردند واكنون نميكنند؟ گفت: مردمِ اين روزگار را چندان ظلم و گرسنگي افتاده است كه نه از خدايشان به ياد ميآيد و نه از پيغامبر.
* * *
شگفتيهاي بدن انسان - 65

سرطان ريه
گزارشي از كالج سلطنتي پزشكان انگلستان


آيا سيگار موجب سرطان ميشود ؟ افزايش سرطان كشنده ريه در انگلستان همسو با افزايش سرسام آور مصرف سيگار در انگلستان سئوال برانگيز است . از سال 1916 تا 1959 ، مرگ و مير در اثر سرطان ريه بالغ بر چهل و چهار بار افزايش نشان ميدهد. در سال 1962 سرطان مجراي تنفسي بيش از 20278 مرد و 3501 زن را در انگلستان هلاك نموده است .
دكتر آلتون اوشنر ، رئيس سابق كالج سرطان آمريكا و مدير عامل كلينيك اوشنر در نيواورلئان اظهار داشته است كه : «ممكن است اين امر در آينده تحقق يابد كه سرطان ريه از انواع ديگر سرطان ها در بين مجامع بشري معمول تر گردد مگر اينكه اقدامي عاجل براي جلوگيري از پيشرفت سريع آن بعمل آيد . اين موضوع بسيار وحشت آورد است كه با محاسبه تعداد سيگار مصرف شده بين سالهاي 1930 تا 1960 در ارتباط با سرطان ريه كه احتمالاً ايجاد خواهد شد چه فاجعه اي بوقوع خواهد پيوست .
در سال 1962 از كالج سلطنتي پزشگان لندن كزارشي شد كه معتادين به سيگار را هوشيار نمود و كارخانجات دخانيات در تمام نقاط آتلانتيك را نگران نمود. در اين گزارش هشداري به پزشگان و ديگران در مورد خطرات دخانيات داده شده بود كه با توجه به خطرات غير قابل انكار دخانيات جوامع مختلف چاره اي در مورد آن بينديشند :
· سيگار موجب سرطان ريه و برنشيت ميگردد و احتمالاً در ايجاد عوارض عروقي و قلب و امراض غير عادي ديگر مؤثر است .
· معتادين به سيگار در معرض خطر مرگ در اثر اين امراض هستند و اين خطر براي كسانيكه بيتشر سيگار مصرف ميكنند بيشتر است .
· خيلي از مرگهاي اتفاق افتاده در اثر امراض ناشي از سيگار در مقابل داروها مقاومت نشان داده اند در حاليكه در مورد افراد غير سيگاري اينطور نيست .
· اثرات سوء سيگار ممكن است كه با بكار بردن فيلتر هاي مخصوص كمتر شود ، يا اينكه ته سيگار هاي بلند تري را بدور اندازند ، يا بجاي سيگار از پيپ يا سيگار برگ استفاده نمايند .

اين گزارش در مجلس انگلستان هياهوي بسياري را توليد كرد. سياستمداران طرفدار كارخانجات دخانيات اظهار مينمودند كه : «گزارش مورد بحث بر مبناي تحقيقاتي تنظيم شده كه بهيچوجه صحت آن از نظر عملي بثبوت نرسيده است .» ولي مخالفت آنان چون بر مبناي حمايت از كارخانجات بود كمتر مورد توجه قرار گرفت.
سر رابرت پلات ، رئيس وقت كالج سلطنتي پزشكان ، اظهار داشت : « طبعاً هر گونه مخالفتي داير بر اينكه اين امراض در اثر سيگار كشيدن نميباشد ابرازميگردد. ولي هيچكدام از فرضيه هاي مخالفين نميتواند چيزي را ثابت كند در حاليكه همه چيز مؤيد بر اين است كه سيگار خطراتي را در بر دارد. در مدت چهل و پنج سال گذشته از امراض نادريكه موجب مرگ ميشده است سيگار تبديل به يك علت عمده مرگ و مير ها در سالهاي اخير شده است . براي اينكه پي به علت اين امر ببريم بايد ديد كه در اين خلال چه عاملي بيشتر در اجتماعات رايج شده است . سيگار چنين عاملي ميباشد كه در قرن اخير بشدت در جوامع بشري رايج شده است و اكنون شواهد بسياري در دست است كه عامل مهمي در ابتلا بسرطان است . »
از سال 1953 لااقل بيست و سه بررسي از نه كشور مختلف در مورد ارتباط بين سرطان ريه و استعمال دخانيات بعمل آمده است . مفاد اين گرازشها همگي حاكي بر اين است كه ميزان مرگ و مير از سرطان ريه با افزايش مصرف سيگار بشدت افزايش مييابد. كسانيكه سيگار زياد مصرف ميكنند ميزان تلفاتشان در اثر سرطان سي برابر كساني استكه اصلاً سيگار نميكشند . دراين گزارش همچنين آمده است كه سيگار كش ها خيلي بيشتر از كسانيكه پيپ و يا سيگار برگ ميكشند در معرض خطر قرار ميگيرند . (البته كسانيكه دود را بداخل ريه سوق نميدهند ) و دسته ايكه در موقع بررسي سيگار را ترك كرده اند خيلي كمتر در معرض خطر قرار گرفته اند .
اين گزارش آماري قوي در مورد ارتباط سيگار با سرطان با شواهد علمي آزمايشگاهي كه در دست است معلوم نموده است كه توتون حاوي شانزده ماده سرطان زا ميباشد .
علاوه بر اين مواد سرطان زا ، دود سيگار حاوي مواد مختلفي ميباشد كه موجب تغييرات قبل از سرطان ميشود. اينها در بافتهاي ريه و برونش هاي كسانيكه در اثر سرطاني غير از سرطان جهاز تنفسي مرده اند پيدا شده است .
ادامه دارد

امید
مدت زماني پيش در يکي از اتاقهاي بيمارستاني دو مرد که هر دو حال وخيمي داشتند بستري بودند.يکي از آنها اجازه داشت هر روز بعداز ظهر به مدت يک ساعت به منظور تخليه ششهايش از مايعات روي تختخواب کنارتنها پنجره اتاق بنشيند. اما مرد ديگر اجازه تکان خوردن نداشت و بايد تمام اوقات به حالت دراز کش روي تخت قرار گرفته باشد. دو مرد براي ساعاتي طولاني با هم حرف مي زدند،از همسرانشان؛خانه وخانواده شان؛شغل و دوران خدمت سربازي و تعطيلاتشان خاطراتي براي هم نقل مي کردند.
هر روز بعد از ظهر مرد کنار پنجره که اجازه داشت يک ساعت بنشيند؛ براي مرد ديگر تمام مناظر بيرون را همان طور که مي ديد تشريح مي کرد و آن مرد هر روز به اميد آن يک ساعت که مي توانست دنياي بيرون و رنگهايش را در فکر خود تجسم کند به سر مي برد. پنجره مشرف به يک پارک سرسبز است با درياچه اي طبيعي که چند قو و اردک در آن شنا مي کنند و بچه ها نيز قايق هاي اسباب بازي خود را در آب شناور کرده و بازي ميکنند.چند زوج جوان دست در دست هم از ميان گل هاي زيبا و رنگارنگ عبور مي کنند .منظره زيباي شهر زير آسمان آبي در دور دست به چشم مي خورد و........
در تمام مدتي که مرد کنار پنجره اين مناظر را توصيف مي کرد؛ مرد ديگر با چشمان بسته در ذهن خود آن طبيعت زيبا را تجسم مي کرد.در يک بعد از ظهر گرم مرد کنار پنجره رژه سربازاني که از پايين پنجره عبور مي کردند را براي مرد ديگر شرح دادو مرد ديگر با باز سازي آن صحنه ها در ذهن خود؛انگار که واقعاّ آن اتفاقات و مناظر را مي ديد.

روزها وهفته ها گذشت

يک روز صبح زماني که پرستار وسايل استحمام را براي آنها به اتاق آورده بود؛ متاسفانه با بدن بي جان مرد کنار پنجره روبرو شد که در کمال آرامش به خواب ابدي فرو رفته بود؛سراسيمه به مسئولان بيمارستان اطلاع داد تا جسد مرد را بيرون ببرند پس از مدتي همه چيز به حال عادي بازگشت مردي که روي تخت ديگر بستري بود از پرستار خواهش کرد که جاي او را تغيير داده و به تختخواب کنار پنجره منتقل شود.
پرستار که از اين تحول در بيمارش خوشحال بود اين کار را انجام داد؛و از راحتي و آسايش بيمار اطمينان حاصل کرد مرد به آرامي و تحمل درد و رنج بسيار خودش را کم کم از تخت بالا کشيد تا بتواند از پنجره به بيرون و دنياي واقعي نگاه کند به آرامي چشمانش را باز کرد ولي روبروي پنجره تنها يک ديوار سيماني بود.
مرد بيمار تعجب زده از پرستار پرسيد: چه بر سر مناظر فوق العاده اي که مرد کنار پنجره براي او توصيف مي کرد آمده است؟....پرستار پاسخ داد: اوچگونه منظره اي را براي تو وصف کرده است در حالي که خودش نابينا بود؟او حتي اين ديوار سيماني را نيز نمي توانسته ببيند. شايد او تنها مي خواسته است که تو را به زندگي اميدوار کند.
موهبت عظيمي است که بتوانيم به ديگران شادي ببخشيم عليرغم اين که خودمان در زندگي رنج ها و سختي هاي زيادي را تحمل مي کنيم.در ميان گذاشتن مشکلات زندگي با ديگران شايد کمي از رنج ما بکاهد اما زماني که شادي ها تقسيم شوند.اثري مضاعف را خواهد داشت.
اگر مي خواهي احساس ثروتمند بودن و توانگري کني ؛چيزهايي را به خاطر بياور که
پول قادر به خريد آن ها نيست.

با پول ميتواني همسري زيبا داشته باشي اما عشق واقعي را هرگز
*****
با پول ميتواني خانه اي مجلل داشته باشي اما آسايش را هرگز
****
با پول ميتواني کتابخانه اي مجهز داشته باشي ولي استعداد ومعلومات را هرگز
****
با پول ميتواني زيباترين تختخواب را داشته باشي اما خواب راحت را هرگز
****
و با پول ميتواني مقام داشته باشي اما احترام را هرگز

ضرب المثل چيني

فراموش نکن: امروز وهر چيزي که داري يک هـديه و نـعمت الـهي اســـــت
شكفتيهاي بدن انسان - 64
ترجمه : هادي
سلامت و سيگار كشيدن
هيچ پزشگي مدعي نيست كه سيگار كشيدن موجب تسكين گلو ميگردد. بحث در اين است كه سيگار تا چه ميزان موجب ناراحتي گلو ميشود . اگر كسي در روز يك بسته سيگار بگشد ، در سال بالغ بر 840 سانتيمتر مكعب قطران توتون وارد ريه هاي خود مينمايد . اين بدان معنا است كه شخص گلو و ريه هاي خود را به 750 گرم قطران توتون كه حاوي بنزوپيرن است آلوده كرده است . اگر دود سيگار به دستمالي دميده شود لكه هاي قهوه اي رنگي در آن ظاهر ميشود . اين لكه هاي قهوه اي نيكوتين نيستند چون نيكوتين بيرنگ است . اين لكه ها در اثر سوخت ناقص قطران ميباشد كه درست مانند دوده داخل دودكش ميباشد. بسيار ي از پزشكان معتقد هستند كه ماده اصلي قطران ، يعني بنزوپيرن خيلي از نيكوتين براي بدن زيان آورتر است .
سوزش و حساسيت گلوي سيگاري ها بيشتر مربوط به طرزكشيدن سيگار است . اثر سوء سيگار بستگي به اين دارد كه بآهستگي يا سريع و عميق به سيگار پك زده شود و تا چه اندازه نزديك به فيلتر، سيگار كشيده شود و تا چه ميزان دود سيگار را در دهان نگهداري كرد. سريع پك زدن به سيگار موجب افزايش تحريك و سوزش گلو ميگردد، چون دود سيگار در اينگونه موارد با حرارت 57 درجه سانتيگراد وارد دهان ميشود .
آيا دود سيگار روي معده و عمل هضم تأثير ميگذارد ؟ هر فرد سيگاري متوجه شده است كه سيگار ميتواند تا مدتي احساس گرسنگي را از بين ببرد. اين امر تصور و خيال نيست . احساس گرسنگي بوسيله انقباض معده صورت ميگيرد، و كشيدن سيگار ميتواند اين انقباض را سركوب كند . بدين ترتيب سيگار اشتها را از بين ميبرد و موجب سوء تغذيه ميشود . سيگار كشيدن زياد معده را ملتهب ميكند . موجب ميشود كه اسيد بيشتر در معده ترسح شده درد فم المعده را باعث شود و با توقف سيگار كشيدن اين سوزش تخفيف پيدا ميكند .
زيادي اسيد در معده موجب خواهد شد كه شرايط براي زخم معده آماده شود . آزمايشات اخير در اين رشته نشان داده است كه بيمارانيكه در موقع درمان زخم جهاز هاضمه به سيگار كشيدن خود ادامه داده اند بيماري آنان بيشتر عود ميكند در حاليكه آنهائيكه در موقع درمان سيگار كشيدن را قطع كرده يا آنهائيكه اصلاً سيگاري نيوده اند كمتر اتفاق ميافتد كه بيماري مجدداً عود نمايد . گروهي از پرشگان در چند سال پيش به مورد جالب توجهي برخورد كردند : مردي كه همه علائم زخم اثني عشر در وي مشاهده ميشد و حتي اشعه ايكس نيز آنرا تأئيد كرده بود تحت عمل جراحي قرار گرفت ولي با كمال تعجب مشاهده گرديد كه هيچگونه زخمي در اثني عشر وي وجود نداشته. به بيمار دستور داده شد كه سيگار را قطع نمايد كه در نتيجه كليه آثار و علائم زخم اثني عشر نا پديد شد . سه ماه بعد كه وي احساس ميكرد كاملاً بهبود يافته دوباره سيگار كشيدن را از سر گرفت و مجدداً همان آثار و علائم زخم اثني عشر در وي پديدار شد. انجمن هاي ضد دخانيات مدعي هستند كه زنان باردار نبايد سيگار بكشند . پزشگان در اين مورد تحقيقاتي بعمل آورده اند و نتيجه تحقيقات بشرح زير است : سيگار بهمان اندازه كه براي ديگران زيانبار است روي زنان بار دار نيز اثر سوء دارد .
دو پرشك متخصص زنان در فيلالفيا محتواي شير مادران را مورد تجزيه قرار دادند . آزمايش نشان داد كه در ده ميليون نفر در سيگاري هاي متوسط 4/1 و در سيگاري شديد 7/4 درصد نيكوتين در داخل شير آنها وجود دارد، ولي نتوانستند هيچگونه اثر سوئي روي فرزند آنها پيدا نمايند.
سيگار روي نيروي ورزشكاران نأثير ميگذارد . در يك دو صحرا نوردي بالغ بر پنج كيلومتر ، روي دونده ها تحقيقاتي از نظر تأثيرات سيگار روي موفقيت آنها بعمل آمد و نتايج زير بدست آمد: اين آزمايش مدت هفت سال در مورد حدود 2000 دونده سيگاري شديد ، متوسط و غير سيگاري انجام گرفت .
سيگاري هاي شديد كه هشت درصد كل را تشكيل ميدادند نه درصد آنها جزو ده نفر آخر بودند ، ولي فقط پنج در صد آنها در بين ده نفر اول بوده اند . در بين سيگاري هاي متوسط كه 73 در صد كل را تشكيل ميدادند 62 درصد جزو نفرات اول و 83 درصد جزو نفرات آخر بوده اند . افراديكه سيگار كش نبودند و تعداد آنها 18 در صد كل نفرات را تشكيل ميدادند 32 در صد در رديف اول و 7 درصد در رديف هاي آخر بودند .
در اثر بررسي كه در مورد دانشجويان دانشگاهي بعمل آمده است مشخص گرديد كه دانشجوياني كه سيگار نمي كشيدند نسبت به دانشجويان سيگاري بلند قد تر و ريه هايشان داراي گنجايش بيشتري بوده است . افزايش حجم سينه دانشجويان غير سيگاري 77 درصد بيشتر از دانشجويان معتاد به سيگار بوده افزايش وزن آنها نيز 24 در صد بيشتر بوده است . .
از دانشجويان دانشگاه ديگر خواسته شد كه ميله نازكي را وارد سوراخي تنگ بنمايند بدون اينكه اين ميله بديواره سوراخ برخورد نمايد و هر بار كه ميله بديواره برخورد ميكرد جريان برق آنرا ثبت مينمود . معتادين به سيگار لرزش دستشان 60 درصد بيشتر از غير معتادين بوده است .
مربيان ورزشي در اين امر متفق القول هستند كه نيروي عضلاني در بين معتادين به سيگار كاهش مييابد و زود خسته ميشوند . در هيچ موردي مشاهده نشده است كه سيكار باعث افزايش توانائي هاي ورزشي شده باشد .
توتون بر روي قلب چه اثري دارد ؟
در مورد اثرات مصرف طولاني سيگار بر روي قلب عقايد مختلفي وجود دارد . اما در مورد سوء اثر آني آن بر روي قلب و عروق هيچگونه شبهه اي وجود ندارد ، چون اين سوء اثر را بسادگي ميتوان مشاهده كرد و ميزان آنرا تعيين نمود .
مصرف سيگار ممكن است كه موجب افزايش ضربان قلب تا بيش از 28 بار در دقيقه گردد. اين اثر در افراد مختلف و در موقعيت هاي مختلف تفاوت ميكند . ميانگين افزايش نبض در افراد سيگاري ده بار است . استعمال دخانيات ممكن است كه توليد بهم خوردگي ريتم قلب گردد. معتادين به سيگار 50 در صد بيشتر از كسانيكه سيگار نميكشند مبتلا به طپش زياد قلب ميگردند .
استعمال دخانيات فشار خون را افزايش ميدهد و اين افزايش قابل توجه و سريع است . هر قدر فشار خون شما زياد باشد توتون موجب ميشود كه آنرا شدت بخشد . ظاهراً فشار خون در مقابل توتون مثل جهاز هاضمه تحمل ندارد . معهذا استعمال دخانيات موجب ازدياد دائمي فشار خون نميگردد. يعني وقتي كه سيگار كشيدن قطع ميشود فشار خون بحالت عادي بر ميگردد.
استعمال دخانيات موجب انقباض رگهاي خون ميشود مخصوصاً رگهاي دستها و پاها . هر قدر رگ باريكتر باشد بيشتر منقبض ميشود و اغلب رگهاي نازك زير ناخن بعلت استعمال دخانيات مسدود ميگردند . بمحض اينكه فردي شروع بكشيدن سيگار ميكند ميزان خونيكه بدستها ميرسد به نصف مقدار معمول تقليل ميابد و اين حالت در حدود يك ساعت تداوام پيدا ميكند و در نتيجه درجه حرارت دستها و پاها كاهش ميابد . .
نيكوتين موجب انقباض سياهرگها ميشود و الكل موجب انبساط آنها. وقتي فردي درعين حاليكه سيگار ميكشد مشروب هم مي آشامد در حقيقت اين دو يكديگر را خنثي ميكنند . از اينجاست كه عموم بر اين عقيده هستند كه سيگار اثر الكل را خنثي ميكند . پزشكان روي 65 نفر تعداد 121 آزمايش انجام داده اند سرانجام مشخص شده است كه نيروي نيكوتين بر الكل ميچربد ، بعبارت ديگر نميتوان اثر انقباض دخانيات را با الكل جلوگيري كرد.
هيچ دليل قانع كننده اي وجود ندارد كه ثابت نمايد استعمال دخانيات موجب بيماري قلبي ميشود ، ولي شواهدي وجود دارد كه ثابت ميكند امراض قلبي در بين معتادين به سيگار بيشتر ديده ميشود و ثابت شده است كه استعمال دخانيات بيماري قلبي موجود را تشديد ميكند .
در مقاله اي راجع به درد قفسه سينه [1] پزشگان اظهار داشته اند كه : « بيماري قلبي قبل از سن هفتاد سالگي خيلي بيشتر بين افراد سيگاري ديده ميشود تا افراد غير سيگاري .» اختلاف عمده بين پزشگان در مورد ميزان شدت زيان استعمال دخانيات است ولي تمام پزشگان در اين مورد اتفاق نظر دارند كه استعمال دخانيات قلب خراب را خراب تر ميكند . منطقي بنظر ميرسد كه نظريه انجمن قلب آمريكا كه متذكر شده اند : « سيگار كشيدن زياد ممكن است موجب و يا باعث تسريع بيماري عروق و قلب، لااقل در مورد افراد كمتر از سن پنجاه سالگي گردد.» را مورد قبول قرار داد.
ادامه دارد
[1] - Angina Pectoris
سخن روز
Experience is the mother of wisdom.
تجربه مادر عقل است .

اشك زن
طنز پارسي -
يک پسر کوچک از مادرش پرسيد: چرا گريه ميکني؟ مادرش گفت: چون من زن هستم. پسر بچه گفت: من نمي‌فهمم. مادر گفت: تو هيچ‌گاه نخواهي فهميد. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسيد که چرا مادر بي‌دليل گريه ميکنند؟ پدرش تنها توانست به او بگويد: تمام زنان براي «هيچ چيز» گريه ميکنند. پسر کوچک بزرگ شد و به يک مرد تبديل شد ولي هنوز نمي‌دانست که چرا زنها بي‌دليل گريه ميکنند.
بالاخره سوالش را براي خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را ميداند. او از خدا پرسيد: خدايا، چرا زنان به آساني گريه ميکنند؟
خدا گفت: زماني که زن را خلق کردم ميخواستم او موجود به خصوصي باشد بنابراين شانه‌هاي او را آنقدر قوي آفريدم تا بار تمام دنيا را به دوش بکشد. و همچنين شانه‌هايش آن قدر نرم باشد که به بقيه آرامش بدهد و من به او توانايي دادم که در جايي که همه از جلو رفتن نااميد شده‌اند او تسليم نشود و همچنان پيش برود. به او توانايي نگهداري از خانواده‌اش را دادم حتي زماني که مريض يا پير شده است بدون اين که شکايتي بکند. به او عشقي داده‌ام که در هر شرايطي بچه‌هايش را عاشقانه دوست داشته باشد حتي اگر آنها به او آسيبي برسانند.
به او توانايي دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصيرات او بگذرد و هميشه تلاش کند تا جايي در قلب شوهرش داشته باشد. به او اين شعور را دادم که درک کند يک شوهر خوب هرگز به همسرش آسيب نمي‌رساند اما گاهي اوقات توانايي همسرش را آزمايش ميکند و به او اين توانايي را دادم که تمامي اين مشکلات را حل کرده و با وفاداري کامل در کنار شوهرش باقي بماند. و در آخر به او اشکهايي دادم که بريزد. اين اشکها فقط مال اوست و تنها براي استفاده اوست در هر زماني که به آنها نياز داشته باشد.
او به هيچ دليلي نياز ندارد تا توضيح دهد چرا اشک ميريزد. خدا گفت: مي‌بيني پسرم، زيبايي يک زن در لباسهايي که مي‌پوشد نيست. در ظاهر او نيست و در شيوه آرايش موهايش نيست و بلکه زيبايي يک زن در چشمهايش نهفته است. زيرا چشمهاي او دريچه روح اوست و قلب او جايي است که عشق او به ديگران در آن قرار دارد.
اقتباس از روزنامه اينترنتي ايران ما
شگفتيهاي بدن انسان - 63
ترجمه : هادي
سيگار كشيدن تا چه حد زيان بخش است ؟
Roger William Riis And Lois Mattox Miller

در طول تاريخ عادت هاي انسان ، هيچ چيزي باندازه سيگار رو به افزايش نبوده است . در زمان ما اين عادت بحدي افزايش يافته است كه شدت اثر سوء آنرا نميتوانيم متوجه باشيم .
در سال 1961 در انگلستان تعداد سي ميليون نفر مقدار يكصد و بيست ميليون سيگار مصرف نموده اند . هر سه نفر از چهار نفر مرد و از هر دو نفر زن يكنفر و يك نفر از چهار جوانيكه كلاس آخر دبيرستان را باتمام رسانيده اعتياد به سيگار داشته اند كه ميانگين مصرف سيگار پانزده عدد در روز بوده است . در حقيقت اگر تمام جمعيت انگلستان را در نظر بگيريم اعم از سيگاري و غير سيگاري ميانگين مصرف تعداد 2400 عدد سيگار در سال خواهد بود. بالغ بر 1200000000 پوند فقط مصرف سيگار ميگردد و اين مبلغ بالغ بر 7 درصد هزينه كل كالاهاي مصرفي است.
اين ماده چيست كه ما آنرا چون ابر غليظي در دهان و ريه هاي خود فرو ميدهيم؟ اين ماده داراي چند ماده خطرناك است. دو نوع از اين مواد شيميائي بنام بنزوپيرن و نيكوتين اثر بسيار زيانباري را بر روي مجراي تنفسي ما ميگذارد .

نيكوتين

نيكوتين ماده اصلي توتون است. اين نيكوتين است كه توتون را توتون ميسازد در غير اينصورت يك برگ خشك ساده چيز ديگري نبود. وقتيكه فردي سيگار ميكشد نيكوتين بيشتر آن در هوا آزاد ميگردد و فقط يك سوم آن وارد دهان شده و مقدار كمي در آنجا جذب ميشود . از آنچه وارد ريه ها ميگردد شايد يك پنجم آن جذب شود . پيپ كمي بيشتر از سيگار نيكوتين وارد بدن ميسازد. هر قدر سطحي كه توتون در آن ميسوزد داغ تر باشد ، نيكوتين بيشتري را وارد دستگاه تنفس مينمايد . بدين ترتيب هر قدر سريعتر پگ به سيگار زده شود نيكوتين بيشتري متصاعد ميگردد. اگر سرعت كشيدن سيگار دو برابر شود نيكوتيني كه در بدن وارد ميشود ده برابر خواهد بود. و هرقدر به ته سيگار نزديك تر گردد نيكوتين بيشتري وارد بدن ميشود ، چون در ته سيگار نيكوتين بيشتري باقي ميماند .
نيكوتين خالص زهر بسيار خطرناكي است . يك قطره نيكوتين خالص روي پوست بدن خرگوش باعث ميشود كه بر خرگوش شوك وارد شود . اگر محتواي نيكوتين دو سيگار را بطور خالص در خون تزريق نمائيم فرد سيگاري را فوراً هلاك ميكند. اگر يك بسته سيگار بيست تائي در يك روز كشيده شود در مدت يك هفته 400 ميليون ميلي گرم نيكوتين تنفس ميگردد كه تزريق آن ، شخص را بسرعت يك گلوله خواهد كشت .
در كارخانجاتي كه سم هاي ضد حشره نيكوتيني توليد ميكنند اغلب كارگران آن در معرض مسموميت نيكوتين قرار ميگيرند . يكي از كارگران كه روي چهار پايه ايكه مقداري نيكوتين روي آن ريخته شده بود نشست . كمتر از دو دقيقه بعد كارگر مذكور بر زمين افتاد و چهره اش كبود شد و بحال مرگ افتاد . او را با عجله به بيمارستان منتقل كردند و پس از مداوا از مرگ حتمي نجات پيدا كرد ، ولي موقعيكه دوباره به كارخانه مراجعت كرد و دوباره همان شلوار مرطوب شده از نيكوتين را بر تن كرد دوباره بيهوش شد و ناچار او را مجدداً به بيمارستان بردند و تحت مداوا قرار گرفت.
از 120000 ميليون سيگار كه در هر سال مصرف ميشود تقريباً 37 ميليون ليتر نيكوتين خالص استخراج ميشود . اگر اين مقدار با دقت تزريق شود ميتواند يگ هزار برابر جمعيت انگلستان را هلاك نمايد . درست است كه حتي فكر اين عمل وحشتناك بنظر ميرسد معهذا براي نشان دادن زيان آن ارزش ذكرش را دارد .
ممكن است اين سئوال پيش آيد كه : اگر نيكوتين چنين نيروي كشنده اي دارد پس چرا سيگار كشيدن ما را هلاك نميكند ؟ اين امر قسمتي مربوط به عمل سازش بدن است كه بتدريج تحمل بدن را در مقابل اين زهر خطر ناك بيشتر مينمايد و قسمتي هم مربوط باين است ك باندازه كافي متراكم نميگردد.
اثرات زيانبار سيگار را ميتوان از شواهدي كه در زير ذكر ميشود مورد سنجش قرار داد :
ادامه دارد .
سخن روز
Experience is good, if not bought too dear.
تجربه اگر گران تمام نشده باشد خوب است .

حكابت
از عبيد زاكاني

جمعي قزوينيان به جنگ ملاحده رفته بودند. در بازگشتن هر يك سر ملحدي بر چوب كرده ميآوردند. يكي پائي بر چوب ميآورد. پرسيدند كه اين را كه كشت؟ گفت: من. گفتند: چرا سرش نياوردي؟ گفت: تامن برسيدم سرش برده بودند.
* * *
شگفتيهاي بدن انسان - 62
ريه هاي اعجاب انگيز ما
J. D. Ratcliff

قسمت دوم

عمل تنفس خود يك عمل تحريكي است . ريه ها در سينه معلق هستند و قلب در ميان آنها قرار دارد. هركدام از شش ها محفظه جداگانه اي دارند . اطراف آنها نسبتاً خلاء است . بنابراين ، وقتيكه قفسه سينه بزرگ ميشود خلاء موجود باعث ميشود كه ريه ها باز شوند و بدين ترتيب هوا مكيده شود . انبساط قفسه سينه بوسيله يك يا دو عمل توأم انجام ميگيرد . ديافراگم ، پرده اي از بافت ماهيچه اي است كه قفسه سينه را از شكم جدا مينمايد ، ممكن است كه متمايل به پائين گردد يا دنده ها كه به مهره هاي پشتي لولا شده اند منبسط گردند . تنفس فقط يك عمل انعكاسي است .
تا سال 1930 قفسه سينه براي جراحان منطقه ممنوعه بود ، چون بمحض اينكه قفسه سينه باز ميشد خلاء از بين ميرفت و تنفس مختل ميشد . ولي بعداً با پيشرفتي كه در روش بيهوشي حاصل شد مشكلات رفع گرديد . اين امر بيشتر با استفاده از لوله هائيكه از ناي به شش ها فرستاده ميشود و هوا و اكسيژن را مرتباً به ريه ها ميرساند ميسر شد . با چنين بدعتي فصل جديدي در جراحي قفسه سينه باز شد .

ادامه دارد
سخن روز
Every beggar is descended from some king,
and every king is descended from some beggar.
هر گدائي از نسل شاهي و هر شاهي از نسل گدائي برخاسته است .

حكايت

از عبيد زاكاني

خلف نام حاكمي در خراسان بود. او را گفتند كه فلان كس مطلق شكل تو دارد او را حاضر كرد از او پرسيد كه مادرت دلالگي كردي و به خانه هاي بزرگان رفتي. گفت: مادرم عورتي مسكين بود هرگز از خانه بيرون نرفتي. اما پدرم در باغهاي بزرگان كار كردي و آب كشي داشتي.
* * *
شگفتيهاي بدن انسان - 61
ريه هاي اعجاب انگيز ما
J. D. Ratcliff

قسمت اول

ما ريه ها را با قرار دادن در وضع نامناسب تحت فشار قرار ميدهيم يعني آنها را در معرض هواي آلوده ، خاك و دود هاي كارخانجات قرار ميدهيم . ما ريه هايمان را در يك متوسط سني عادي بيش از پانصد ميليون باز پر از هوا ميكنيم . عضوي كه هيچ ماده ساخته شده توسط بشر نميتوانست تاب تحمل آنرا بنمايد . برخلاف چنين شكنجه هائي كه بر ريه ها تحميل ميكنيم اين عضو صبور و اعجاب انگيز يعني ريه هاي ما ، خدمت طولاني و بدون ذغدغه خاطري را براي ما انجام ميدهند.
در هر جا كه ما زندگي كنيم خواه قطب شمال ،چه بيابان بي آب و علف يا شهر هاي دود آلود ، ريه هاي ما به هوائي نياز دارند كه خيلي شباهت به هواي باطلاق هاي استوائي است يعني گرم ، مرطوب ، و عاري از آلودگي . اگر دود و خاكي را كه ما تنفس ميكنيم به مجرا هاي بسيار كوچك ريه ها برسند در مدت كمتر از يكساعت تمام آنها را مسدود ميكردند . اگر باكتريها ميتوانستند آزادانه وارد ريه ها شوند ، ما در اثر تورم عفوني ريه ها تلف ميشديم . بمنظور محافظت و مقابله با چنين امراضي طبيعت يك مجموعه شكفت آوري از دستگاه تهويه مطبوع پيش بيني كرده است .
شگفتيهاي اين سيستم از بيني آغاز ميشود ، كه ساختار آن از عوامل مهم اين سيستم پيچيده است . در حاليكه بيشتر ساختار بيني غضروفي است در صورتيكه ضربه سختي به آن وارد شود بازهم بكار خود ادامه ميدهد. موهائي كه درون حفره بيني قرار دارد جلوي ورود گرد و خاك درشت تر را ميگيرند و مجراي آن موجب ميگردد هوائيكه وارد شش ميشود گرم گردد. اما بيشتر عمل گرم كردن هوا از ديواره هاي عميق تر مجراي بيني كه داراي رگهاي خوني فرواوان هستند انجام ميگيرد. هوائيكه از روي اين بافتها عبور ميكند مانند هوائيكه از روي رادياتور ميگذرد گرم ميشود . در روز هاي سرد رگهاي خوني منبسط ميشوند و موجب ميگردند كه حرارت بيشتري ايجاد شود و در روز هاي گرم اين رگها منقبض ميشوند .
غدد مايع مرطوب كننده در ديواره مجراي بيني ترشح ميكنند . مقدار ترشح اين مايع در مدت بيست و چهار ساعت بيش از يك ليتر ميباشد. رطوبت اضافي از اشك تأمين ميشود كه بطور دائم چشم را مرطوب نگهميدارد و از طريق مجراي اشكي بداخل بيني ميريزد . در اينجا نيز جنگ باكتري ها كه ما هر روز ميليونها از آنها را تنفس ميكنيم شروع ميشود . آنزيم جالبي بنام ليسوزيم[1] كه يكي از نيرومند ترين دشمنان باكتريها است در اشك و مخاط بيني ترشح ميشود . هواي تنفس شده هنوز داراي مقداري گرد و خاك ميباشد . براي رهائي از آن ديواره هاي مجراي تنفسي كه از لايه اي از مخاط پوشانيده شده است داراي غددي است كه ماده چسبناكي بنام موكوس ترشح ميكنند. عمل آن مانند كاغذ مگس كش ميباشد كه ذرات خاك را هم بخود جذب مينمايد ، ولي عملاً با كاغذ مگس كش تفاوت فاحشي دارد چون در غير اينصورت در مدت كوتاهي مسدود ميشد ولي يكي ديگر از مكانيزم هاي جالب اين ديواره ها داشتن سيستم دفع آنها است . نايژه ها كه در تمام مجراي تنفس وجود دارند در هر ثانيه دوازده بار بجلو وعقب تاب ميخورند و حركت آن كه بيك طرف سريعتر است موجب ميگردد كه مواد زائد را بطرف بالا سوق دهند تا به گلوگاه رسند . اگر اين زوائد بلعيده شوند ممكن است براي مري خطرناك باشند .
نيروي غير قابل باور نايژه ها را ميتوان با يك قطعه دستمال كاغذي كه در داخل ناي قورباغه قرار ميدهيم بخوبي بنمايش بگذاريم . اگر آنرا روي ميز قرار دهيم ملاحظه خواهيم كرد كه دستمال كاغذي حركت ميكند و اگر آنرا در داخل شيشه دهان گشادي بگذاريم مشاهده خواهيم كرد كه دستمال كاغذي بطرف بالا بحركت در ميآيد !
گاهي ما به اين مكانيزم پاك كننده فشار زيادي تحميل ميكنيم – مثلاً موقعيكه شخص زياد سيگار ميكشد . در يك كوشش بيفايده براي مهار كردن ميليونها ذرات دود سيگار ، ناي موكوس زيادتري ترشح ميكند . در اينجاست كه خود موكوس (خلط) مزاحم ميگردد و بايد بوسيله سرفه خارج شود . زبان كوچك در سرفه باعث ميشود كه هوا در درون ريه ها محبوس گردد و وقتيكه اين عضو كه حكم دريچه اي را دارد ناگهان باز شود هوا با فشار انفجار آميزي از ريه ها خارج ميگردد و مواد زائد را با شتاب بخارج پرتاب مينمايد . بدينطريق سرفه را كه ما يك عامل مزاحم ميدانيم حقيقتاً در زندگي از واجبات است و براي نظافت هاي لازم و اضطراري است . ما بطور عادي در هر دقيقه بيست يا هجده بار نفس ميكشيم و در اين تنفس فقط از يك هشتم گنجايش ريه ها استفاده ميكنيم . با هر تنفس ( دم ) حدود نيم ليتر هوا درون شش ها مينمائيم. با توجه باينكه ريه ها در حالت استراحت سه ليتر هوا را درون خود نگهميدارند ، فقط يك ششم هوا در هر نوبت تغيير ميكند . در مدت ورزشهاي سخت ، وقتيكه سلولها تشنه اكسيژن هستند ، تنفس عميق تر و سريعتر ميتواند بيش از ده بار از زمان استراحت اكسيژن بيشتر به شش ها برساند .
شش ها يك پاركينگ ساده نيستند ، اين عضو در بين پيچيده ترين اعضاي بدن جاي دارد . مقطع شش مانند اسفتج ميباشد . هركدام از ريه ها مجراي جداگانه اي دارند كه از ناي منشعب ميگردند، اي مجرا تقريباً از بالاي ريه ها داخل گرديده و در داخل ريه ها چون شاخه هاي درختي منشعب ميگردد. اين شاخه ها لوله هاي برنش ها هستند . وظيفه آنها اين است كه هوا ار به قسمت كارگاهي ريه ها برسانند ، يعني به هفتصد پنجاه ميليون كيسه هاي هوائي بسيار كوچك كه بنام آلوئول[2] ناميده مبشوند . مجموع سطحي را كه آنها پوشش ميدهند بالغ بر 183 متر مربع است .
هر آلوئول داراي پوششي تارعنكبوتي از رگهاي موئين ميباشد ، و اين مويرگها بقدري باريك هستند كه گلبولهاي قرمز ناچارند يكي يكي دنبال هم از آنها عبور نمايند . از ميان ديواره بسيار نازك آن ، خون گاز كربنيك زائد را پس داده و در عوض اكسيژن كسب ميكند . هر چند دقيقه يكبار تمام خون بدن بايد از اين مجاري بسيار باريك عبور نمايد كه در يك طرف با داشتن گاز كربنيك آبي و در طرف ديگر بعلت از دست دادن گازكربنيك و جذب اكسيژن قرمز رنگ هستند . اين عمل در تمام مدت شبانه روز بايد بدون وقفه انجام پذيرد .
ادامه دارد
[1] - Lysozyme
[2] - Alveoli
سخن روز
There is but one way to enter this life , but the gates of death are without number.
براي ورود به زندگي فقط يك راه وجود دارد ، ولي دروازه هاي مرگ بيشمارند.

حكايت

از عبيد زاكاني

عَمران نامي را در قم ميزدند. يكي گفت: چون عُمَر نيست چراش ميزنيد؟ گفتند: عمر است و الف و نون عثمان هم دارد.
* * *
شگفتيهاي بدن انسان - 60
معجزه در تنفس
W.P. Knowles

قسمت دوم

مواقعيكه بعلت فعاليت زياد و خسته كننده در اثر تنفس نكردن درست به نفس نفس ميافتيد ، راه درستي وجود دارد كه بوسيله آن ميتوانيد تنفس خود را به حالت عادي در آوريد . سريعتر تنفس كنيد ، مانند سگ نفس نفس بزنيد ؛ البته براي چند لحظه ، سپس چند نفس راحت و كامل بكشيد . دوباره نفس نفس بزنيد و در بين آن چند نفس عميق بكشيد . اين عمل خيلي زودتر نفس شما را بحالت عادي برميگرداند تا اينكه همانطور به نفس نفس ادامه دهيد تا نفس خود را باز يابيد.
در جنگ گذشته از من خواسته شد كه يك رشته ورزشهائي براي استفاده صبح زود سربازان نيروي هوائي تجويز نمايم . سالن ورزش و همچنين محوطه باز سرد بود ، از طرفي هم كمبود سوخت وجود داشت . بمنظور گرم كردن سربازان ، من برنامه اي تجويز كردم كه در اينجا به آن اشاره ميكنم : آنها بايد از راه بيني دم و بازدم مينمودند ، اول سريع ، سپس آهسته ، تنفس تند و كوتاه بمدت سي ثانيه ، بعد تنفس آهسته و عميق بمدت سي ثانيه . با تكرار اينعمل براي چند بار ، موجبات گرم شدن بدن آنها فراهم گرديد .
آنچه اكثر ما به آن محتاج هستيم يك برنامه تنفسي صحيح است كه بتواند كمك لازم را بما موقعيكه در پشت ميز كار و يا در مقابل ماشين آلات و يا تنور قرار داريم بنمايد . تنش ها و حتي افسردگي ممكن است كه با ورزش زير رفع گردد: شانه هاي خود را بقدري به عقب متمايل كنيد كه دو استخوان كتف حتي الامكان نزديك هم قرار گيرند ، بدون اينكه فشاري بخود وارد سازيد، بعد به آرامي و بطور كامل نفس بكشيد . كمي مكث كنيد ، سپس به آرامي و آهسته نفس عميق بكشيد تا شش هاي شما بدون اينكه بآنها فشاري وارد شود پر گردند . نفس را از راه بيني به آهستگي خارج نمايئد بدون اينكه وضع شانه هاي شما بهم بخورد . اين عمل را چندين بار تكرار كنيد و افسردگي شما از بين خواهد رفت . چرا ؟ چونكه مغزتان را تحريك نموده ايد و تنش عصبي را با مقدار زيادي ماده حيات بخش يعني اكسيژن رفع نموده ايد .
در مواقعيكه وحشت و دلهره به حد اكثر شدت خود ميرسد شخص در وضعي قرار ميگيرد كه ميگويند بحالت خفقان افتاده است . هنرپيشگان و سخنوران با تجربه به فوايد نظام تنفسي آشنا هستند . هركدام از ما ميتوانيم از تجربه هنرپيشگان كه قبل از ورود به صحنه در پشت صحنه چند نفس عميق كامل ميكشند و بعد وارد صحنه ميشوند استفاده كنيم .
يكي از بهترين راهها براي عادت كردن به بازدم صحيح اين است كه با صداي بلند مطالعه كنيم . از رونامه اي مطلبي را انتخاب كنيد و آنرا با صداي بلند تا آنجائيكه برايتان ميسر است بدون اينكه عمل بازدم را انجام دهيد بخواندن ادامه دهيد . البته بايد توجه داشته باشيد كه هيچگونه فشاري بخود وارد نسازيد . اكنون تعداد كلماتيرا كه در يك نفس خوانده ايد شمارش نمائيد. روز بعد اين عمل را تكرار كنيد . ملاحظه كنيد تا چند كلمه ميتوانيد از روز قبل بيشتر بخوانيد .
اين تمرين را با يك قطعه ادبي كه از بر كرده ايد ادامه دهيد . احتمالاً در روز هاي اول مقدار كمي از قطعه از بركرده را در يك نفس خواهيد خواند ، ولي بعد از چند روز تمرين ملاحظه خواهيد كرد كه تا چه مقدار قابل توجهي پيشرفت نموده ايد .
راه ديگري كه براي نظام دادن به بازدم شما بسيار مؤثر است اين است كه با صداي بلند بشمارش اعداد ادامه دهيد . براحتي در حالتي كه بدن خود را راست نگهداريد و هوا را داخل ريه هاي خود نمائيد و تا دوازده بشماريد . دفعه بعد پس از نفس كشيدن تا پنج شمارش نمائيد و در موقع بازدم تا پانزده بشماريد. اين تمرين را آنقدر ادامه دهيد تا پيشرفت قابل ملاحظه اي بنمائيد. زمانيكه توانستيد د رموقع بازدم تا بيست و يك شمارش نمائيد ملاحظه خواهيد كرد كه زمزمه كردن تا چقدر كمك به هوائيكه شما از ريه ها خارج مينمايئد خواهد كرد . زمزمه كردن در موقع بازدم بمثابه آواز خواندن در موقع كاري است كه قايقرانان و ديگر كارگران در موقع كار كردن انجام ميدهند .
منافع تنفس صحيح بسيار است ولي بزرگترين آنها آگاهي است . اين امر موجب ميگردد كه تغييرات كلي در عادت هاي روزانه ما ايجاد شود و بعبارت ديگر موجب ميگردد كه بدن ما استراحت بيشتري بنمايد . تنفس آگاهانه موجب خواهد شد كه ما در طرز نگهداشتن بدن خود بطور آگاهانه رفتار نمائيم . يعني متوجه خواهيد شد كه نميتوانيد همه اش قوز كرده خوب تنفس كنيد .
بيشتر اشخاص در موقع حركت استخوان كتف هايشان را با فاصله از همديگر نگهميدارند . با نزدبك كردن هر چه بيشتر استخوانهاي كتف شانه ها صاف ميشوند . علاوه بر اين فوايد ديگري نيز خواهيد برد . موجب خواهد شد كه ناحيه شكم در فشار قرار نگيرد و در نتيجه ديافراگم آمادگي بيشتري براي تحرك داشته باشد و لذا از خيلي از مزاحمت هاي تنفسي خلاص ميشويد . چون بطور معمول ما مقداري از هوائي راكه درون ريه ها ميفرستيم بمصرف بلند كردن بار دنده ها و قفسه سينه ميرسانيم . با بيشتر نزديك كردن استخوانهاي كتف احساس سبكي در ناحيه شكم مينمائيم و بيشتر آماده براي تنفس عميق خواهيم شد .
ميتوانيم با تمرين تنفس غير ارادي خود را بهمان انداره ايكه در حال ارادي نادرست است بهيود بخشيم . بدن به طرز رفتار خوب و مناسب پاسخ مثبت ميدهد و كوشش پيگير براي افزايش ظرفيت حياتي با آموختن بهتر تنفس كردن پاداش خوبي براي صرف زحماتي كه در اين راه نموده ايد دريافت خواهيد نمود . اين يك امر بديهي است كه هميشه عادات پسنديده غالب بر عادات ناپسند گشته و بموقع ذات ثانويه گردند.
در شرايط سخت و تنش زاي زندگي امروزي تنفس خودكار كافي نخواهد بود و نياز هاي ما را برآورده نخواهد كرد . كارهاي يكنواخت و كسل كننده امروزي نياز به نظام و ترتيب خاص تنفسي دارد . در صورتيكه بعضي از نكات ذكر شده را رعايت نمائيد مطمئن باشيد كه نتيجه خوبي عايدتان خواهد شد . تجربه نشان خواهد داد كه توانائي هائي كه در حال حاضر از آن غافل بوده ايد تا چه ميزان بنفع شما خواهد بود مشروط باينكه بطور سازنده اي از آنها استفاده نمائيد.
سخن روز
When you enter into a house, leave the anger ever at the door.
وقتي وارد خانه اي ميشوي خشم خود را پشت در بگذار .

حكايت

از عبيد زاكاني

پيري پيش طبيبي رفت. گفت: سه زن دارم، پيوسته گرده و مثانه و كمرگاهم درد ميكند. چه خورم تا نيك شوم؟ گفت: معجون نُه طلاق.
شگفتيهاي بدن انسان -59
معجزه در تنفس
W.P. Knowles

قسمت اول
بنظر من آوازهاي كارگران، از قايقرانان ولگا گرفته تا آواز سياهان هدفي بيش از راندن قايق و يا بلند كردن بار داشته باشد . اين عمل براي بهتر نفس كشيدن در حال كار كردن است كه هوا را از شش ها با نظم خاص و بصورت ملايم خارج مينمايند بدون اينكه بازدم ملايم داشته باشند نميتوانند آواز بخوانند و در موقع بازدم ناخالصي ها را از شش ها خارج نموده و آنها را آماده براي دم غير ارادي مينمايد .
نظارت واقعي تنفس بدين معنا است كه بدانيم چگونه بازدم مينمائيم نه اينكه چگونه دم ميزنيم . زماني ما ميتوانيم تجديد نيرو كنيم كه بازدم ما مرتب باشد نه اينكه با شدت شش هاي خود را پر از هوا كنيم . بدين طريق در يك فعاليت شديد بدني – حمل يك كيسه سنگين ، راهپيمائي سريع – نيروي شما با تمركز به آهسته خارج كردن هوا از شش ها تقويت ميشود .
سخنرانان ، خوانندگان ، شناگران، و دوندگان اين موضوع را خوب ميدانند. ديگران ميتوانند آنرا با يك آزمايش ساده دريابند. وقتيكه شما ميخواهيد زير دوش آب سرد برويد ، معمولاً نفس خود را حبس مينمائيد و عضلات خود را ميگيريد . اين عمل فقط موجب ناراحتي بيشتر شما خواهد شد . اگر در عوض سعي نمائيد كه مرتب نفس بكشيد تعجب خواهيد كرد كه تا چه حد آب سرد تأثيرش بر بدن شما كم خواهد شد . بازدم مرتب موجب ميگردد كه بدن بهتر بتواند خود را با تغييرات وفق دهد .
دفعه ديگر كه شما بار سنگيني را ميخواهيد بلند كنيد ؛ خواه يك ظرف بزرگ سوپ، يك ماشين تحرير ، يا يك چمدان باشد ، سعي كنيد نفس عميقي بكشيد و در حاليكه بار را بلند ميكنيد نفس را در سينه حبس نمائيد با كمال تعجب احساس مينمائيد كه خيلي از وزن بار كاسته شده است . اثر اين امر درست مانند اين است كه جعبه خالي را كه انتظار داشته ايد پر است برداريد .
آنهائيكه بازي بلند كردن اشياء را توسط روح انجام داده اند ميدانند كه يك فرد يا يك ميز را ميتوان فقط با اشاره انگشت بلند كرد مشروط باينكه همه افراديكه در دور ميز نشسته اند با هم در يك زمان نفس عميق بكشند و نفس خود را در سينه حبس نمايند و با انگشت خود همگي بيك باره بفرد يا ميز فشار وارد آورند . اين امر مبين معجزه ايست كه در اثر استفاده آگاهانه و حساب شده از تنفس بدست ميآيد .
مهار كردن دقيق تنفس يعني كنترل بازدم ، ما را در مقابل هرگونه تنش يا ناراحتي روحي محافظت مينمايد و موجب راحتي ما ميگردد. بيشتر افراد فقط نفس نصف كاره ميكشند : ما دم ميزنيم چون نميتوانيم اين عمل را انجام ندهيم ، ولي از بازدم كامل خود داري ميكنيم . نتيجه اين عمل اين استكه ما زياد خميازه ميكشيم . خميازه كشيدن علامتي براي نياز به بازدم و خالي كردن شش ها است و ميرساند كه ما در استفاده از اعضاي تنفسي خود غفلت نموده ايم . موضوع حساس و مهم اين است كه ياد بگيريم چگونه خميازه بكشيم . ما ميدانيم هرگونه دخالتي در امر تنفس موجب ناراحتي روحي حاد ميگردد. در صورت بهبود روش تنفس ميتوان براي مغز و بدن نشاط و فرح ايجاد كرد .
در حالت عادي ما بدون كوچكترين سعي و كوشش عمل تنفس را انجام ميدهيم- 18 بار در دقيقه ، 1080 بار در ساعت و 25920 بار در شبانه روز . هر قدر بيشتر بازدم داشته باشيم ميتوانيم دم بيشتري بزنيم و يا بعبارت ديگر هواي بيشتري را وارد شش هايمان نمائيم . مقدار هوائي كه ما ميتوانيم بدرون شش هايمان بفرستيم توسط دستگاهي بنام اسپيرومتر كه با باندازه يك ساعت است اندازه گيري ميشود. و اين اندازه را ظرفيت حياتي ما مينامند.
تنظيم عاقلانه تنفس ميتواند كمك مؤثري براي ما باشد و سلامت و نشاط ما را تضمين نمايد . هدف از منظم نمودن عمل تنفس افزايش گنجايش اعمال حياتي ما است و بهمين علت تنفس آگاهانه مهمترين عامل براي سلامت بدن بشمار ميآيد .
مطلب عمده اين است كه باين امر عادت كنيم . قبل از اينكه هر كاري را شروع كنيد چند بار بسرعت نفس عميق بكشيد. يكبار كه طرز تنفس صحيح را ياد گرفتنيد پاداش آنرا به طرق مختلف بدست خواهيد آورد . در محيطي كه ما زندگي ميكنيم پله هاي متحرك و آسانسور در بيتشر ساختمانها و فروشگاههاي بزرگ وجود دارد معهذا گاهي ناچاريم از پله هاي زيادي بالا رويم كه معمولاً اين بالا رفتن ها با نفس نفس زدن ها توأم است . ولي بيائيد اين عمل را امتحان كنيد : بعد از اينكه از دو پله اول بالا رفتيد درحاليكه شانه هاي خود را صاف نگهميداريد نفس عميق بكشيد ( دم ) و نفس را در سينه حبس كنيد در دو پله ديگر نفس خود را خارج نمائيد ( بازدم ) . اين عمل را تا انتهاي پله ها انجام دهيد ، ملاحظه خواهيد نمود كه ديگر به نفس نفس نخواهيد افتاد. آنچه در اين عمل اتفاق ميافتد اين است كه ما اكسيژن بيشتري جذب و كازكربنيك زيادتري را خارج ميكنيم .
اساس اين روش در موقع بالا رفتن از سراشيب با تند كردن ترتيب تنفس بيشتر به ثبوت ميرسد . در اين مورد وقتيكه سه قدم بر ميداريد يك بار تنفس ( دم ) كنيد و در سه قدم ديگر يا بار بازدم كنيد ، بعبارت ديگر در آغاز سه قدم اول هوا را بداخل و در سه قدم بعدي نفس را خارج ، باشانه هاي صاف ، نمائيد . تپه ايكه درغير اينصورت بالا رفتن از آن شما را دچار طپش قلب و نفس نفس زدن ميكرد با روش مذكور بدون هيچكونه تغييري در تنفس شما بانجام ميرسد.
ادامه دارد
سخن روز
Though thy enemy seem a mouse, yet watch him like a lion.

گرچه دشمنت ظاهراً مثل موش باشد ، معهذا طوري مراقب او باش كه انگاري شير است .

حكايت

از عبيد زاكاني

قزويني با سپري بزرگ به جنگ ملاحده رفته بود. از قلعه سنگي بر سرش زدند و بشكستند. برنجيد و گفت: اي مردك كوري، سپري بدين بزرگي نميبيني، سنگ بر سر من ميزني.
شگفتيهاي بدن انسان - 58
چگونه با فشار خون زياد سركنيم
Lawrence Galton
قسمت دوم

در بعضي از موارد بخصوص عمل جراحي ميتواند فشار خون زياد را شفا بخشد . يكي از دانشگاههاي بيمارستان هوستن تكزاس اخيراً نود و هشت نفر را كه فشار خون آنها مربوط به رگهاي كليه بوده تحت عمل جراحي قرار داد . وقتيك شريانهاي فاسد برداشته شد و بجاي آنها از رگهاي مصنوعي استفاده شد فشار خون هشتاد و دو نفر از اين بيماران به فشار خون عادي رجعت كرد. شانزده نفر بقيه نيز خيلي بهتر شدند .
رژيم غذائي در پايئن آوردن فشار خون تأثر بسيار دارد . بعضي از بيماران مبتلا به فشار خون را تحت رژيم سخت نمك طعام قرار دادند يعني فقط يكدهم قاشق چايخوري نمك در شبانه روز براي آنان تعيين كردند و فشار خون آنان شروع به پائين آمدن نمود حتي در بعضي موارد بميزان فشار خون عادي رسيد . اگر اين بيماران اين رژيم را رعايت ننمايند دوباره فشار خون آنان بالا خواهد رفت . در بين بيماران مورد آزمايش فقط يك چهارم آنان پاسخ مثبت به رژيم غذائي دادند .
مهم اين است كه چگونه بيمار را به كم مصرف كردن نمك تشويق كنيم ، با توجه باينكه غذاي بي نمك بي مزه و اشتها آور نيست ؟ دانشمندان تركيب خاصي ساخته اند كه بنام كلرو تيازيد[1] است . اين تركيب به سديم كه براي فشار خون خطرناك است ميچسبد و آنرا از جريان خون خارج ميكند . بيماراني كه تركيب كلروتيازيد مصرف ميكنند ميتوانند آزادانه و بدون دغدغه خاطر نمك طعام مصرف نمايند . البته باندازه اي كه غذاي آنان بي نمك و بيمزه نباشد .
داروهاي بسيار براي پائين آوردن فشار خون ساخته شده است . روولفيا[2] و مشتقات آن مثل رزرپاين[3] ، عمل تسكين دهندگي در مغز دارد . اين داروها تنش هاي عصبي را كاهش ميدهند و در نتيجه اغلب فشار خون را كاهش ميدهند .
هيدرالازين[4] و وراتروم ويرايد [5] و مشتقات آن رگها را باز مينمايد ، بطوريكه خون بتواند براحتي و فشار كمتري از رگ عبور نمايد . مواد بيحس كننده اعصاب مثل هگزا متونيوم مكاميلامين [6] و كوانتدين[7] باعث جلوگيري تكانه هاي اضافي عصبي شده و رگ ميتواند آرامش داشته باشد.
دانشمندان روي تركيب جديدي تحقيق ميكنند كه عمل يك آنزيم خنثي كننده را انجام ميدهد اين تركيب بنام ديكربوكسيلاز [8] است كه تصور ميشود نقش عمده اي در بالا بردن فشار خون دارد . يكي از تركيبات جديد – آ لفا متيل دوپا[9] - تاكنون فشار خون تعدادي از بيماران مبتلا به فشار خون را پائين آورده است . مقابله با فشار خون خطرناك داراي دورنماي تابناكي است ، حتي در مورد فشار خون بد خيم كه خطرناكترين نوع آن است . يكي ديگر از متخصصين گزارش كرده است كه: « سالها پيش وقتيكه من شروع به كار كردن روي فشار خون بدخيم نمودم اين نوع فشار خون صد در صد كشنده بود و عمل آن نيز بسيار سريع بود . اكنون اگر بموقع يعني وقتيكه هنوز كليه ها كاملاً فاسد نشده اند اقدام شود ميتوان بيمار را تحت درمان قرار داد .
اگر كسي جز پزشك خانوادگي شما اظهار داشت كه شما دچار فشار خون بالا هستيد ، فوراً به پزشك خانوادگي خود مراجعه نمائيد تا در اينمورد از شما معاينه لازم بعمل آورد . اگر مبتلا به فشار خون باشيد پزشك درمان صحيح را براي شما در نظر خواهد گرفت . شايد در آغاز از هيچ داروئي براي معالجه شما استفاده نكند بلكه بدقت بررسي لازم را بنمايد تا دارو يا تركيبات داروئي مناسب براي معالجه شما پيدا نمايد و آنوقت داروي نافع براي شما تجويز نمايد .
خوشبختانه دنياي پزشكي كه زماني فشار خون بالا را از نظر جنبه منفي آن در نظر ميگرفت اكنون نسبت به آن بسيار خوش بين شده است . شما هم دلايل قانع كننده اي داريد كه در اين خوش بيني سهيم باشيد .

[1] - Chlorothiazide
[2] - Rauwolfia
[3] - Reserpine
[4] - Hydralazine
[5] - Veratrum Viride
[6] - Hexamethoniun Mecamylamine
[7] - Quanethedine
[8] - Decarboxylase
[9] - Dopa Alphamethyl
سخن روز
If you would make an enemy lend a man money and ask it of him again.
اگر ميخواهي دشمن تراشي كني به كسي پول قرض بده و آنرا از او مطالبه كن .


رمز هزار سال زيستن

آنكس كه لذت بك روز زيستن را تجربه كند گوئي كه هزار سال زيسته است

دو روزه مانده به پايان جهان ، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است . تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود. پريشان شد و آشفته و عصباني نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد. داد زد و بد و بيراه گفت . خدا سكوت كرد . آسمان و زمين را بهم ريخت ، خدا سكوت كرد . جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت . خدا سكوت كرد. به پرو پاي فرشته و انسان پيچيد ، خدا سكوت كرد . كفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سكوت كرد . دلش گرف و گريست و به سجاده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت :‌عزيزم اما يك روز ديگر هم رفت . تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادي . تنها يك روز ديگر باقيست . بيا و لا اقل اين يك روز را زندگي كن. لابه لاي هق هقش گفت :‌ اما با يك روز ... با يك روز چكار مي توان كرد ... خدا گفت : آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گوئي هزار سال زيسته است و آن كه امروزش را درنمي يابد ، هزار سال هم به كارش نمي آيد . و آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت : حالا برو و زندگي كن . او مات و مبهوت به زندگي نگاه كرد كه در گودي دستانش مي درخشيد . اما مي ترسيد حركت كند. مي ترسيد راه برود ، مي ترسيد زندگي از لاي انگشتانش بريزد . قدري ايستاد ... بعد با خودش گفت : وقتي فردائي ندارم ، نگه داشتن اين زندگي چه فايده اي دارد ، بگذار اين يك مشت زندگي را مصرف كنم . آن وقت شروع به دويدن كرد ، زندگي را به سرو رويش پاشيد . زندگي را نوشيد و زندگي را بوئيد و چنان به وجد آمد كه ديد مي تواند تا ته دنيا برود، مي تواند بال بزند ، مي تواند پا روي خورشيد بگذارد، مي تواند ...
او در آن يك روز ، آسمان خراشي بنانكرد ، زميني را مالك نشد ، مقامي را بدست نياورد اما ...
اما درهمان يك روز دست بر پوست درخت كشيد . روي چمن خوابيد . كفش دوزكي را تماشا كرد . سرش را بالا گرفت و ايرها را ديد و به آنهائي كه نمي شناختندش سلام كرد و براي آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان يك روز آشتي كرد و خنديد و سبك شد ،لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد .
او همان يك روز زندگي كرد اما فرشته ها در تقويم خدا نوشتند ، امروز او در گذشت ، كسي كه هزار سال زيسته بود!

از كانون يوگا
سخن روز
Early to bed and early to rise, makes a man healthy ,wealthy , and wise.
زود خوابيدن و زود بيدار شدن شخص را سلامت ، ثروتمند و عاقل ميگرداند.

حكايت
از عبيد زاكاني

زيدي با طبيب گفت :
- زحمتي دارم چه تدبير باشد ؟
طبيب نبض او بگرفت ، گفت :
- علاج تو آنست كه هر روز قلية پنج مرغ فربه و گوشت برة نر مطنجنه1 كرده مزعفر2 با عسل ميخوري و قي ميكني .
گفت :
- مولانا راستي خوش عقل داري . اينكه تو ميگوئي اگر كس ديگر خورده باشد و قي كرده باشد . من در حال بخورم.
1 - يك نوع خوراك
2 - زعفران زدن
شگفتيهاي بدن انسان - 57
چگونه با فشار خون زياد سركنيم
Lawrence Galton
قسمت اول

ميليونها نفر هستند كه داراي فشار خون زياد ميباشند و خودشان نميدانند. اين وضع جدي و خطرناكي است ، چون در اثر تحقيقات بعمل آمده اخير معلوم شده است كه حتي فشار خون كمي بيشتر از معمول اگر توجهي به آن نشود ، سريعاً عمر را كوتاه ميكند .
ولي آنقدر ها هم اوضاع مأيوس كننده نيست : در اين چندين دهه معالجه بيماري فشار خون دچار تحول بسياري شده است و پيشرفت در اين باره ادامه دارد . اكنون پزشكان داروهاي مؤثر در دسترس دارند ، و جراحان بفنون جديدي آشنا شده اند كه بطور اعجاب آوري ميتوانند در بهبود بيماري فشار خون اقدام كنند. امروزه بيشتر بيماران فشار خون ، توسط درمانهاي پزشگان متخصص بزندگي عادي خود ادامه ميدهند .
فشار خون فقط فشاري است كه خون بر ديواره سرخرگ وارد ميسازد . اين فشار توسط تلمبه زدن قلب ايجاد ميگردد كه هر موقع كه قلب منقبض – سيستوليك – ميگردد به حد اكثر خود ميرسد و در بين آن يعني وقتيكه در حال انقباض نيست – بين دو طپش – داراي حد اقل – دياستوليك – فشار ميباشد . اندازه گيري فشار خون معمولاً شامل هر دو حالت ميشود : حد اكثر در حالت انقباض و حد اقل بين دو طپش مثلاً 80/120 است.
اين كاملاً عادي است كه شخص در موقع فعاليت و هيجان فشار خونش بالا رود و در موقع خواب و استراحت پائين رود . ميانگين فشار خون با ازدياد سن افزايش مييابد . براي پسر ها از سن پانزده تا نوزده ميانگين روي 72/118 ميباشد . اين فشار بتدريج بالا ميرود تا در سن شصت تا شصت و پنج سالگي به 80/130 ميرسد . گرچه زنان در زير سن چهل ميانگين فشار خونشان از مردان زير چهل كمتر است ولي بعد از سن پنجاه و پنج سالگي فشار خون آنها بيشتر از مردان هم سنشان خواهد بود .
متخصصان بيمه عمر در مؤسسه آمار گران آمريكا طبق بررسي هائي كه در مورد چهار ميليون نفر بعمل آورده اند مشخص نموده اند كه انتظارات از زندگي فشار خون را افزايش ميدهد و هرچه انتظار بيشتر باشد فشار بيشتر رو بتصاعد ميرود . فشاري مثل 100/160 خطر مرگ زود رس را تا 200 درصد افزايش ميدهد .
ولي حتي تصاعد كم فشار خون هم اثر حادي روي شخص دارد . مرداني در سن سي و پنج سالكي با فشار خون 86/142 ميزان مرگ و ميرشان يك و نيم بار بيشتر از ميانگين سنشان ميباشد . در ميان كسانيكه داراي فشار خون 96/142 ميباشند ميزان مرگ و ميرشان دو و يك چهارم برابر حد متوسط ميباشد . زنان مقاومت بيشتر دارند و ميزان مرگ و مير نسبي آنان در چنين فشاري كمتر از مردان است ، معهذا اگر فشار خون زياد تحت كنترل قرار نگيرد ميتواند عامل مهمي در كوتاه كردن عمر زنان باشد.
يكي ديگر از نتايج حاصله اثر وزن زياد است . وقتيكه چاقي با زيادي فشار خون توأم ميگردد ، افزايش مرگ و مير نسبت به مبتلا بودن يكي از آنها بيشتر خواهد بود .
فشار خون زياد موجب ناراحتي و صدمه دستگاه گردش خون ميشود . قلبي كه با بار اضافي خون با فشار زياد را تلميه ميزند ، اغلب بزرگ ميشود و سرانجام در اثر تحميل كار زياد مداوم از كار خواهد افتاد.
شريانها ممكن استكه كه با ناراحتي هاي روحي صدمه ببينند. وقتيكه شريانهاي بينائي در گير گردند ممكن است شخص بينائي خود را از دست بدهد . صدمه وارده به شريانهاي كليه موجب ميشود كه اوره مسموم كننده را در خون وارد نمايد . صدمه به شرائين مغز ممكن است كه موجب خونريزي مغزي و لاجرم سكته مغزي اتفاق افتد . شواهدي وجود دارد كه تأييد مينمايد فشار خون زياد با تسريع بخشيدن به تصلب شرائين اغلب منجر به سكته قلبي ميگردد. سكته قلبي در بين افراد داراي فشار خون زياد چهار يا پنج برابر افراد عادي است ( در زنان مبتلا به فشار خون سكته قلبي بيست مرتبه بيشتر از زناني است كه داراي فشار خون عادي هستند . )
پزشگان معتقدند كه حتي فشار خون بسيار زياد بعضي اوقات هيچ عارضه اي نشان نميدهد كه بيمار را متوجه خطر نمايد . اگر شما دچار فشار خون زياد باشيد پزشك در موقع معاينه شما آنرا خواهد فهميد . احتمال زياد دارد كه در آنموقع ظاهراً هيچ ناراحتي نداشته باشيد . حتي موقعيكه فشار خون زياد موجب سردرد ، خستگي ، سرگيجه ، طپش قلب ، بيخوابي ، ضعف ، سرخي زياد در چهره ميگردد ممكن است باز هم شخص متوجه فشار خون زياد نشود ، چون تمام اين علائم عوارض ناراحتي هاي ديگر هم هست .
هنوز خيلي چيز ها است كه در مورد فشار خون كشف نشده است . ناراحتي عضوي در درصد كمي ايجاد فشار خون مينمايد . مثلاً تنگ شدن يكي از رگهاي كليه يا ايجاد غده اي روي غدد فوق كليه فشار خون را بالاميبرد . زماني حاملگي و يائسگي را علت بالا رفتن فشار خود در زنان ميدانستند ، ولي با تحقيقاتي كه بعمل آمده است اين نظريه مردود شناخته شده است . توارث بدون شك يكي از عوامل مهم در افزايش فشار خون ميباشد .
يكي از متخصصان مشهور اظهار نموده استكه : « اگر مادر يا پدر هركدام دچار فشار خون زياد باشند ، ميتوان بين فرزندان آنها لااقل يك نفر را بيابيد كه مبتلا به فشار خون بالا است و اگر والدين هردو مبتلا به فشار خون زياد باشند اكثر فرزندان آنها دچار اين مرض خواهند بود . »
پژوهشگران معتقدند كه فشار خون زياد ارتباط نزديكي با دگرگونيهاي هيجاني و احساسي دارد .
در تحقيقاتي افرادي را با فشار خون عادي در معرض شرايط خشمگين كننده قرار داده اند . آنهائيكه جلوي خشم خود را گرفته اند فشارخونشان افزايش پيدا كرده است و آنهائي كه خشم خود را آزادانه بروز داده اند فشار خون آنها كمتر افزايش يافته است.
ادامه دارد
سخن روز
Where durms beat,laws are silent.
Cicero
طنين طبلهاي نظامي صداي قانون را محو ميكند .
سيسرو

حكايت

يين چه

قسمت هفتم

اثر پوسونگ لينگ
( نويسنده چيني)

ترجمه : عبدالله توكل

انتخاب از كتاب هفته

ئو عادل كه آشكارا خشمگين شده بود، اعلام داشت :
- تو براي اين دست به جنابت زده اي كه از خوف الهه غافل مانده اي ... به جرم خود اعتراف كن.
مائو تائو اعتراف نكرد .
حاكم بزرگ به افسران خود دستور داد كه او را شكنجه دهند . مائو تائو كه نتوانسته بود در زير اين شكنجه تاب بياورد عاقبت به قتل دامپزشك « پين » اعتراف كرد .
ئو عادل با لحني پر از اقتدار پرسيد :
- چرا و چگونه اين پير مرد را كشتي ؟
- جناب حاكم ، از آنجا كه الهه راز مرا آشكار كرده است حقيقت را ميگويم . من از مدتي پيش عاشق بانو وانگ بودم . اما هرگز فرصت نيافتم كه شبي باو نزديك شوم . و چون مي دانستم كه هر شب در كنار « سو » شاعر عاشق پيشه بسر مي برد ، از چند ماه پيش در جستجوي فرصتي بودم كه خود را از شر اين رقيب مزاحم نجات بدهم. خلاصه ، شب وقوع جنابت ، در اطراف خانة بانو وانگ سرگردان بودم . نيمه شب « سو » ديپلمه را ديدم كه از ديوار خانه دامپزشگ كه همان خانه روبرو باشد بالا مي رود ... تا جلو پنجره بدنبال او رفتم . گوش دادم و هماندم دانستم كه « سو » خود را بجاي نگو قلمداد مي كند . پس از رفتن « سو» خواستم به خوابگاه دختر جوان بروم و او را از اين تقلب آگاه كنم و غرض آن بود كه از اين راه اسباب دستگيري « سو » را بتوسط قاضي شهر فراهم آورم . اما در همان لحظه اي كه مي خواستم پنجرة خوابگاه يين چه را بزنم ، دامپزشك شمشير بدست ، بسوي من شتافت . كويا چنين پنداشته بود كه من قصد سرقت دارم . براي آنكه از خود دفاع كنم ، شمشير از دست او گرفتم تا نتواند صدمه اي به من بزند . و چون به عفت و عصمت دختر خود ايمان داشت و توضيح من وي را اقناع نمي كرد ناگزير با همان شمشير خودش او را كشتم و امان ندادم فرياد بزند .
چند روز پس از آن سكنة تسيان فو از اين نكته آگاه شدند كه ئو عادل مائو تائو قاتل را محكوم به مرگ ساخته و « الي» و« تاچائو » را از زندان آزاد كرده است و « سو » عياش و بانو وانگ بيوفا را بصد ضربه چوب خيزران كيفر داده است .
فرداي روزي كه حكم مرگ داده شد ، قاضي شهر تونگ چانگ برسم ادب و براي عرض تبريك بديدار فرماندار رفت و در جريان گفتگو ، در كمال احترام ، اظهار داشت :
- جناب فرماندار، اجازه مي خواهم سئوالي از حضور مبارك بكنم . مي دانم كه اين سئوال موردي ندارد اما از چندي پيش هيجاني در دلم ببار آورده است . آيا راستي به حكم معبد اعتماد داري ؟
ئو آسماني لبخند زنان گفت :
- مگر كنفوسيوس ما نگفته است : تو كه اين دنيا را نمي شناسي ، چگونه مي تواني آن دنيا را بشناسي !
- پس عزيمت آنجناب با آن جاه و جلال به معيد صحنه سازي بود ؟
فرماندار كه همچنان لبخند مي زد ، جواب داد :
- مذهب براي عوام مفيد است . اما براي حكماي بزرگ مفيد نيست و بدبختانه در دنياي ما حكيمي وجود ندارد .
- جناب فرماندار از كجا در معبد دانستي كه مائو تائو قاتل دامپزشك پير بوده ؟
حاكم پيرو كنفوسيوس جواب داد :
- اين مطلب ساده ترين چيز ها است . من از همان ابتدا بو برده بودم كه نگو و « سو » بيگناه هستند . چه طبق گزارشي كه بمن داده بودي قتل و جنايت بوسيله شمشير صورت گرفته بود و من آن زور بازو را چه در نگو و چه در « سو » نمي ديدم . همينكه مائو تائو را ديدم سوء ظن من بسوي او رفت . چه مردي بلند قد بود و شغل منظمي نداشت و بي گفتگو اهل رفت و آمد بجاهاي بدنام بود . اما در آن موقع هيچگونه مدركي در دست نداشتم كه گناه او را نشان دهد. از اينرو به معبد توسل جستم . پيش از عزيمت بسوي معبد به زير دستان خود دستور داده بودم كه بايد همه ديوار هاي معبد در خفا بوسيله دوده سياه بشود . مطمئن بودم كه چون اين عده را بدرون معبد بفرستم مائو تائو وجدان آسوده اي نخواهد داشت و اين بود كه پيش از اين كار اعلام داشتم كه دست الهه كلمة « قاتل » را بر پشت مجرم خواهد نوشت . فكر كردم كه مائو تائو از خوف و وحشت پشت بديوار تكيه خواهد داد تا اينكه منشي آسماني نتواند كلمه « قاتل » را بر پشت او بنگارد . حدس من صائب بود و وقتي كه يكساعت پس از آن عده را از معبد بيرون آوردم پشت مائو تائو را بر اثر تماس به ديوار سراپا سياه ديدم در صورتيكه هيچ لكة سياهي بر پشت ديگران نبود ... و حكم معبد نيز از لحاظ روانشناسي دليلي براي من فراهم آورد كه مائو تائو را مجرم بدانم .
قاضي شهر تونگ چانگ كه از اين همه بصيرت به حيرت افتاده بود از اظهار تحسين خود عاجز بود و وقتي كه رخصت عزيمت خواست ، ئو چنين گفت :
- اندكي مذهب براي تو ضرري نخواهد داشت . اميدوارم كه از اين پس ديگر بيگناهي مثل نگو را بچوبه دار نفرستي .
قاضي شهر كه بسيار خجل و منفعل بود ، در برابر حاكم به سجده افتاد و با ترس و لرز پرسيد :
- جناب فرماندار ، چگونه ميتوانم اين ظلم را كه به اين مرد جوان كرده ام جبران كنم ؟
حاكم گفت :
- خوب مي تواني ظلم خود را جبران كني ... يين چه دختري خوشگل و پرهيزگار است . و اكنونكه پدر خود را از دست داده است هيچ پشتياني ندارد ... و اينكه دل به عشق نگو - پيرو شايسته كنفوسيوس – داده خطائي نكرده است . و چون قصد نيكي كردن داري ، تو را مأمور مي سازم كه يين چه را مثل دختر خود با جهازي كه شايسته مقام تو باشد به عقد ازدواج نگو كه از اين پس زير حمايت من خواهد بود ، در بياوري .
قاضي شهر بمناسبت اينكه فرماندار راه سلامت و نجات را نشانش داده بود ، تشكر و امتنان نمود

پايان
شگفتيهاي بدن انسان - 56
بعد از سكته قلبي چگونه بايد زندگي كنيم
Dr. Peter Steincrohn


قسمت دوم

« 1. بايد وزن خود را بقدري كم كنيد كه متناسب با قد ، سن ، و ساختمان بدن شما باشد. اين كاهش وزن بايد بتدريج انجام پذيرد ، با تغيير غذاهائيكه ميخوريد و با ورزشهاي مناسب – نه با دارو هاي لاغري . همواره از پر خوري و پر كردن معده خود حذر كنيد .
2 . بايد دامنه و سرعت فعاليت بدني خود را كاهش دهيد . براي رسيدن به اتوبوس يا ترن ندويد ، از پله ها با عجله بالا و پائين نرويد ، سعي نكنيد اتومبيل خود را در جاي تنگ پارك كنيد تا لازم باشد تمام عضلاتتان را بكار بريد . از فعاليت هاي شديد بدني بلافاصله بعد از غذا احتراز كنيد و كاري نكنيد كه به نفس نفس بيفتيد. هرگاه در هر زماني به نفس نفس افتاديد يا اينكه در قفسه سينه احساس درد نموديد فوراً دراز بكشيد و استراحت كنيد .
3 . در كار هاي فكري موقعي ميتوانيد افراط كنيد كه مغز شما آماده و باصطلاح سرحال باشيد و بمحض اينكه احساس خستگي كرديد آن را رها كنيد . بدينوسيله ميتوانيد توجه بيشتري به مسائل شغلي خود با حد اقل فشار روحي برخورد نمائيد.
4 . بايد بازتاب هاي هيجاني خود را كنترل كنيد . وقتيكه بشما بگويم بيماري را ميشناسم كه بلافاصله بعد از خشمگين شدن فشار خونش بطرز خطرناكي بالا ميرفت ، ميتوانيد درك كنيد كه چنين بازتاب هائي چه خطراتي را براي قلب ايجاد ميكند . من دريافته ام كه شما زود از جا در ميرويد و كساني را كه موجب خشم شما ميشوند مورد سرزنش قرار ميدهيد درحاليكه بايد خودتان را مقصر بدانيد كه اجازه ميدهيد آنها شما را خشمگين كنند .
جراح مشهور اسكاتلندي بنام جان هنتر نيز وضعي مشايه همه داشت ، در حاليكه سوء اثرهيجانات را بر روي قلب خود بررسي ميكرد ميگفت كه زندگي او در دست يك عده اوباش بود كه ميخواستند او را عصباني كنند . او حتي فراموش ميكرد كه خود را در اينگونه موارد كنترل كند تا اينكه در يكي از اين مراحل خشم بسيار موجب سكته قلبي او شد.
هر زمانيكه مسئله اي در مورد كارتان موجب عصبانيت شما ميشود ، يا اينكه احساس ميكنيد كه داريد عصباني ميشويد ، تمام اعضاي بدنتان را شل كنيد . اين امر موجب ميشود كه طوفان خشم شما فروكش كند.
5 . سعي كنيد در تحت هر شرايطي شاد باشيد . متأسفانه شما فردي هستيد كه گاه بگاه كج خلق ميشويد و گاهي نيز بسيار عبوس و دلخور هستيد . چنين وضعي موجب ميگردد كه قلب انرژي لازم را براي كارش از دست بدهد. ممكن است كه بگوئيد تغيير وضع اندوهبار و تبديل آن بنشاط فقط با حرف ممكن است و اين غير ممكن است . بگذاريد پيشنهادي بشما بكنم : هر موقعيكه احساس كسالت و اندوه ميكنيد سعي نمائيد چيزي را كه براي شما در گذشته بسيار لذت بخش بوده است بخاطر بياوريد . شك ندارم كه اين عمل در تغيير حالت شما مؤثر خواهد بود .
اگر بدخانيات عادت داشته باشيد ، بايد بشما توصيه كنم كه كاملاً آنرا ترك و اكيداً از دود دخانيات حذر كنيد ، چون معتقد هستم كه توتون بهر شكل براي كسانيكه مبتلا به تنگي عروق قلب هستند بسيار خطرناك است .
قلب شما عضوي است كه اقتضا ميكند روش زندگي خود را كاملاً تغيير دهيد . اين عضو ترجيح ميدهد كه در بدني باشد كه شاد و آرام بوده و با فراست فعاليت هاي بدني و فكري خود را مورد كنترل قرار دهد .
من بيماران بسياري نظير شما دارم . امروز هنوز آنها احساس سلامتي ميكنند و كارهاي نافعي براي اجتماع انجام ميدهند . شما هم ممكن است كه در آينده همين احساس را داشته باشيد مشروط باينكه رژيم ذكر شده را كاملاً رعايت نمائيد. »
سخن روز
Drop by drop water wears away stone.
آب قطره قطره سنگ را سوراخ ميكند .

حكايت

يين چه
قسمت هفتم
اثر پوسونگ لينگ
( نويسنده چيني)

ترجمه : عبدالله توكل

انتخاب از كتاب هفته

ئو هر سه عاشق بانو وانگ را احضار كرد و چون به فرمانداري رسيدند هر سه را باتفاق «سو » ديپلمه به معبد الهه اي كه نگهدار شهر است روانه كرد . خود نيز با جلال و شكوه بسيار همراه افسران و سربازان بسوي معبد روي نهاد. خبر زيارت معبد از طرف حاكم ، شور و اشتياقي در دلهاي مردم بر انگيخت. وقتي كه تخت روان مجلل وي از خيابان ها گذشت همه مردم شهر تسينان فو لحظه اي دست از كار هاي روزانه خود برداشتند تا رسم احترام بجاي بياروزند و زنده باد بگويند. از همه جا اين سخن بگوش مي آمد : ئو آمد ... ئو آمد .
حاكم ، به محض رسيدن به معبد براي شستن گناهان خود استحمام كرد تا بتواند رابطه اي ميان خود و خدا فراهم آورد. سپس لباس روز مراسم را كه به عنوان رداي راهب بود به تن كرد ... و ساعتي چند در مقابل مجسمة الهه زانو زد و دعا و ورد خواند سپس از معبد بيرون رفت و به چهار مرد مظنون كه لرزان و هراسان در حياط معبد مانده بودند ، گفت:
- ديشب الهه معبد در خواب بمن گفت كه يكي از شما قاتل دامپزشك است و اكنون شما در برابر الهه اي قرار گرفته ايد كه هيچ حرفي را نمي توان از وي پنهان داشت . بايد حقيقت را به من بگوئيد . و اكنون هر كس را كه برجرم خود اعتراف كند ، خواهم بخشود وگرنه ناگزير خواهم بود كه مجرم را بشدت كيفر دهم.
« سو » ديپلمه در مقابل او بزانو افتاد و با لحني لرزان گفت :
- جناب حاكم ، من پير مرد را نكشته ام . خدا شاهد است .
« مائو تائو » « لي » و « چائو » نيز همين كار را كردند.
آنگاه ئو آسماني با لحني پر عظمت اظهار كرد :
- چون شما حقيقت را نميگوئيد خود الهه از ميان شما قاتل را بمن نشان خواهد داد.
پس از اين حرف به افسران خود دستور داد كه بايد همه پنجره هاي معبد را پرده هاي سياه بزنند. ناگهان معبد چنان تاريك شد كه ديگر چيزي پيدا نبود. به فرمان حاكم آن چهار مرد لباس از تن درآوردند و دستهايشان را در طشتي شستند . سپس همه را بيرون معبد فرستاد و گفت :
- هركسي بايد رو بديوار بي حركت بماند. دست الهه كلمة « قاتل » را بر پشت مجرم خواهد نوشت . آنانكه وجدانشان آسوده باشد ترسي نخواهند داشت چه الهه مظهر عدالت است.
پس از آن ، بيدرنگ معبد را باتفاق زيردستان خود ترك گفت.
يكساعت پس از آن ، چهار متهم را از معبد بيرون آورد . در روشنائي حياط هر چهار تن را يكي پس از ديگري معاينه كرد سپس خواست كه لباسشان را بپوشند.
هريك از اين چهار مظنون در انتظار روشن شدن حكم خدائي گرفتار وحشتي بيكران بود .
ئو آسماني آرام آرام به سوي مائو تائو پيش رفت و چون در برابر او رسيد ، گفت :
- قاتل تو هستي !
مائو تائو بصداي بلند اظهار كرد:
- دروغ است
ئو عادل اظهار داشت :
- چرا ، قاتل تو هستي ... حكم معبد چنين است .
مائو تائو در برابر او بسجده افتاد و التماس كرد كه به هوي و هوس الهه گوش ندهد.
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان - 55
بعد از سكته قلبي چگونه بايد زندگي كنيم
Dr. Peter Steincrohn


قسمت اول

خيلي از افراد ممكن است كه از خطر قلبي نجات يابند ولي داستان باينجا ختم نميشود . رفتار درست با قلب داشتن فقط اين نيست كه شما در هفته هاي اول بعد از سكته قلبي مراقبت هاي لازم را از آن بعمل آوريد . موضوع اين است كه تا آخر عمر خود بعد از دچار شدن به سكته قلبي از آن مراقبت هاي لازم را بعمل آوريد .
خيلي از افراد نميدانند كه شخص دچار شده به سكته قلبي سالها بعد از آن عارضه ميتواند به زندگي خود ادامه دهد. خيلي از بيماران قلبي كه در آغاز تصور ميشده فقط چند روزي را زنده خواهند ماند سالها بعد از آن زنده مانده اند .
تمام ناراحتي هاي قلبي نميتواند خطر جدي باشد . سه نفر از چهار نفر يگه با برس و لرز وارد مطب دكتر قلب ميشوند داراي قلب عادي و سالم هستند . يك درد ناگهاني و كذرا در قسمت چپ قفسه سينه موجب ميشود كه فرد بگويد « درست قلبم هست كه تير ميكشد .» و يا اينكه مرگ ناگهاني يكي از آشنايان كه در اثر سكته قلبي اتفاق ميافتد نگران ميشويم نكند ما هم گرفتار اين مخمصه شويم و ميگوئيم : « همين ديروز بود كه فلاني را صحيح و سالم ديدم ) و اين وقايع موجب ميشود كه بعضي از افراد سالم هم نگران و مضطرب شوند . از طرف ديگر افرادي هستند كه واقعاً ناراحتي قلبي دارند و براي معاينه به پزشك مراجعه نميكنند.
بعضي ها كه علامت هشدار دهنده را دريافت ميكنند به بهانه هاي مختلف از آن طفره ميروند ، مثلاً ادعا ميكنند : « همه اش به علت اين است كه من بتازگي تنبل شده ام » و يا اينكه ميگويند :‌ « فقط سوء هاضمه است » و اين به اصطلاح « سوء هاضمه حاد » سالهاي گذشته همان بيماري قلب بوده است .
در اينجا فرمول ساده اي براي افراد سالم و همينطور براي آنهائيكه دچار بيماري قلبي هستند ارائه ميگردد تا راه را براي سفر دور و دراز عمر طولاني خود هموار نمايند.
1 . براي معاينه بدن خود به پزشك مراجعه نمائيد و اگر يكي از علائم زير را مشاهده كرديد : سرفه مزمن ، وجود خون در خلط ، از حال رفتن بصورت بيهوشي خيلي كوتاه ، تنگي نفس آسمي ، ورم قوزك پا ، خستگي ، درد درقفسه سينه ، سرگيجه يا نتوانستن به پشت خوابيدن .
2 . به آنچه دكتر توصيه ميكند عمل كنيد . نصايح و دلسوزي دوستان و آشناياني كه تخصصي در اين مورد ندارند و يا مطالبي كه در مجلات و كتابها ميخوانيد نه تنها فايده اي ندارند چه بسا مضر هم هستند .
در بيماري قلب انواع مختلفي وجود دارد : ارثي ، رماتيسمي ، سفليسي ، تصلب شرائين ، ناشي از باكتري ، و غيره . اينها در خيلي موارد شبيه بهم هستند و بعضي موارد نيز با هم تفاوت دارند . استفاده از دارو بجاي خود و طبق دستور پزشك مفيد است ، ولي يك راه اساسي براي معالجه آن وجود دارد و آن طرز زندگي كردن است . بدون آن تمام معالجات ديگر بيفايده است .
چند سال پيش پزشكي اين نامه را براي يكي از بيمارانش كه دچار سكته قلبي شده بود نوشت . در اين نامه توصيه هاي لازم خوبي حتي براي آنها كه از نعمت سلامتي برخوردارند وجود دارد:
آقاي بليك عزيز :
بدون شك بهبودي قابل توجهي از عارضه قلبي اخيري كه دچار آن شده بوديد حاصل نموده ايد. آن رخداد بايد بشما هشدار داده باشد كه شما بايد بار قلب خود را كم كنيد . ولي متأسفانه شما مرتب وزنتان زياد ميشود، در اين مدت هرچه دلتان ميخواسته خورده و نوشيده ايد . شما به كار پر مشغله خود ادامه داده حتي سرعت آنرا بيشتر نموده ايد . نتوانسته ايد به هيجانات و اضطرابهاي خود افسار زنيد و آنرا كنترل كنيد . بار زيادي تحميل قلب خود مينمائيد. در نتيجه شما دچار تنگي نفس و عوارض ديگري شده ايد. شما براي توصيه هاي لازم نزد من ميآييد ، همانطور كه نزد پزشكان ديگر هم رفته ايد . شايد باين اميد كه داروئي بشما دا ده شود كه بتوانيد مانند گذشته بزندگي خود ادامه دهيد . با كمال تأسف بايد به اطلاع شما برسانم كه چنين داروئي وجود ندارد . ولي اجازه دهيد كه رژيمي را براي شما تجويز نمايم كه بسيار مؤثر خواهد بود ، البته اگر دستوران تجويز شده را كاملاً آگاهانه انجام دهيد بعد از زماني استراحت تقريبي جسمي و روحي احساسي خود را حاصل خواهيد كرد :
ادامه دارد
سخن روز
Variety is the spice of life.
تنوع ادويه زندگي است .

حكايت

يين چه
قسمت ششم
اثر پوسونگ لينگ
( نويسنده چيني)

ترجمه : عبدالله توكل

انتخاب از كتاب هفته

ئو ي عادل وقتي كه به خانة خود بارگشت از انديشه قتل دامپزشگ فارغ نيود. هنوز نتوانسته بود پرده از روي اين راز بر دارد. با خود گفت : « اگر در ساية اعتراف « سو » توانستم نگو جوان را تبرئه كنم ، با اينهمه نمي توانم گمان ببرم كه « سو » - هر گناهي كه از حيث هتك عفت كرده باشد – دست بخون پير مرد آلوده باشد ... و با وجود اين همه چيز بضرر اين شاعر عاشق پيشه شهادت مي دهد ... اين مرد خودش را به لباس نگو در آورده است تا اينكه بتواند به خوابگاه دوشيزه يي راه بيابد... و از آن گذشته اين مرد كسي است كه كفش اطلس دختر جوان را كه در كنار كشته پيدا كرده اند بزور ربوده است. »
باين ترتيب ، سراسر شب را درميان انديشه هاي خود بسر آورد.
وقتي كه صبح فرداي آنروز از خواب بيدار شد ، ناگهان فكري چون برق به ذهنش راه يافت . با مسرت و تسلاي خاطر فرياد زد :‌« سو » ديپلمه قاتل نيست. »
بيدرنگ بانو وانگ و « سو » ديپلمه را احضار كرد و بمهرباني از اين يكي پرسيد :
- آيا بياد داري كه كفش اطلس يين چه را در كجا گم كردي؟
متهم پس ازكاوش در حافظة خود جواب داد:
- جناب حاكم ، ديگر اين موضوع بيادم نمي آيد . اما چيزي هست كه در آن باره شك و ترديد ندارم : وقتي در خانه بانو وانگ را مي زدم كفش اطلس گم شده بود .
حاكم سپس بسوي بانو وانگ برگشت و با لحن خشني پرسيد :
- گذشه از « سو » چند عاشق ديگر داري ؟
زن جوان ترسان و لرزان جواب داد :
- هيچ عاشق ديگري ندارم .
- ممكن نيست ... زني كه براه خيانت قدم نهاده باشد نمي تواند لطف و مرحمت خود را تنها به يك شخص ارزاني بدارد.
- جناب حاكم ، با انيهمه عين حقيقت را گفتم . من نتوانستم روابط را كه با « سو » داشتم پس از ازدواج ببرم براي آنكه از ايام جواني خود او را دوست مي داشتم . و اگر چه مردي به من اظهار عشق كرده است هميشه جواب رد داده ام .
- پس نام اين مرد را بگو .
- اسم اين شخص مائوتائو است . چندين بار حرفهاي جلفي به من زده است اما من هرگز به حرفهايش جواب نداده ام . وانگهي مرد هرزه گردي است كه پيوسته از وي نفرت داشته ام.
- تو كه به شوهر خود خيانت كرده اي از كجا ناگهان در قبال مائو تائو اينهمه پرهيزگار و پاكدامن شده اي؟ باز هم چيزي را از من پنهان ميداري!
زن جوان كه از لحن سخنش صفا و صداقتي آشكار بود گفت:
- من چيزي را از تو پنهان نداشته ام . گاهي از روح زن نمي توان سر درآورد.
نجيب زاده بزرگ با وجود سختگيري خود ، بي اختيار خنده اي كرد و دوباره پرسيد:
- در غياب شوهرت آيا كسي ببهانه اي به خانه تو آمد ؟
- چرا ... مردي بنام « لي » و مردي هم بنام چائو كه اي بسا هدايائي براي من آورده اند ، بخانة من آمده اند .
- بنظرت قصد خاصي نداشته اند ؟
زن جوان و خوشگل عاقبت پيروزمندانه گفت :
- شكي نيست ... گمان مي برم كه عاشق من هستند اگر چه چيزي نگفته اند.
- و تو هداياي آندو را پذيرفته اي ؟
- آري ، جنس مرد بسيار احمق است! و بايد از اين حماقت استفاده كرد .
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان - 54
چرا و چگونه سكته قلبي رخ ميدهد ؟
Howard Whitman And George Dock

قسمت سوم

اغلب ميتوانند در زندگي بدون اينكه خلاقيت فكري خود را فدا كنند هيجانات و اضطرابهايشان را كاهش دهند و از زندگي لذت برند . مثلاً در شهر ما يك مرد چهل و نه ساله كه انباز الوار هاي چوبي را اداره ميكرد دچار سكته قلبي شد . بعد از بهبودي وي اين تاريخ را روز تولدش ميناميد . و ميگفت : « آنوقت فهميدم چگونه بايد زندگي كنم ، قبل از سكته قلبي هميشه دوندگي ميكردم. احساس ميكردم كه بايد در جزئي ترين كارهاي شغلم دخالت كنم و براي همه چيز حرص و جوش بزنم. اكنون بجاي ساعت هفت و نيم ساعت هشت و نيم سر كارم حاضر ميشوم. وقتيكه ميبينم كه بحث در مورد موضوعي دارد زياد بالا ميگيرد، خيلي راحت خود را از معركه خلاص ميكنم . ميدانيد چطور شده ؟ كار ها هم بهتر پيشرفت ميكند ! من فرصت دارم به چيز هاي مهمتري فكر كنم.»
بيل لئونارد مجري برنامه هاي تلويزيون سي. بي. اس كه در سن چهل سالگي دچار سكته قلبي شده بود ، اظهار ميكرد : « قبل از اينكه دچار سكته قلبي شوم، فكر ميكردم بهانه اي براي قبول نكردن كار بيشتر وجود ندارد . وقتي كسي پير تر شود درست است ولي در سن چهل و پنج سالگي تا پنجاه سالگي بايد هرچه بيشتر فعاليت كرد. البته نبايد خستگي را براي عدم فعاليت بهانه قرار داد.»
زمانيكه سكته قلبي لئونارد اتفاق افتاد او نوزده برنامه تلويزويوني را در هفته اجرا ميگرد . در تلويزيون او را بنام مرد خستگي ناپدير ميشناختند . بعد از سكته قلبي ميگفت :« من ديگر خيلي كار نميكنم . تنبل تر شده ام ، برايم هيج اهميت ندارد. بيشتر اوقاتم را بكار هائيكه علاقه دارم ميپردازم ، بريج بازي ميكنم ، پياده روي ميكنم ، گلف بازي ميكنم. »
تقريباً هميشه زندگي براي كسيكه سكته قلبي كرده است بعداً شيرن تر ميگردد. ولي متأسفانه هزاران نفر هستند كه آن فراست را ندارند كه قبل از اينكه مرگ آنانرا تهديد كند از خطري كه باستقبالش ميروند جلوگيري بعمل آورند.
سخن روز
Drive your business, do not let it drive you.
ترتيب كارت را بده ، نگذار كار ترتيب تو را بدهد.

حكايت

يين چه
قسمت پنجم
اثر پوسونگ لينگ
( نويسنده چيني)

ترجمه : عبدالله توكل

انتخاب از كتاب هفته

چند روز پس از آن ، بانو وانگ به دادگاه فرمانداري خواسته شد و فرماندار ناگهان از وي پرسيد:
- دامپزشك پين را چه كسي كشته است ؟
زن جوان با تعجب جواب داد :
- جناب حاكم ، من چه مي دانم.
حاكم با لحني تهديد آميز گفت :
- يين چه همه چيز را به من گفته و اعتراف كرده است كه تنها تو مي داني قاتل چه كسي است . حقيقت را بمن بگو.
آنگاه بانو وانگ سخت از جاي خود در رفت و با خشم و تغيير فرياد زد :
- امان از اين ستمگري ! ... دختر پليد دل به عشق نگو ديپلمه داده و اين كار كه كار اوست چه ربطي به من دارد . درست است كه من بشوخي قول دادم كه ميان او و نگو جوان واسطه بشوم . اما در حقبقت اين كار را نكردم و او خودش پنهاني به عاشق خود وعده ديدار داد. من از هيچ چيز خبر ندارم .
و داستان يين چه را كه از شدت عشق بيمار شده بود ، بتفصيل بازگفت.
فرماندار يين چه را بحضور خواست و با لحني خشم آلود چنين گفت:
- تو كه مي گفتي بانو وانگ از قضيه خبر ندارد . اما بانو وانگ به من گفت كه تو او را واسطة عشق خود ساخته اي . چرا اين مطالب را از من پنهان داشتي؟
يين چه گريه كنان جواب داد :
- من خودم باعث قتل پدرم هستم و روا نمي دانم كه پاي كس ديگري بناروا به ميان آورده شود.
آنگاه ئو عادل به طرف بانو وانگ برگشت و پرسيد :
- پس از شوخي با يين چه از بيماري او با هيچكس حرف نزدي؟
- جناب حاكم ، به هيچكس چيزي نگفتم.
حاكم كه خشمگين شده بود، گفت:
- دروغ مي گوئي ... تو شوهر داري و بي شك اين داستان را به شوهر خودت گفته اي.
- اما شوهر من مدتي است كه در شهر تونگ چانگ نيست .
- اگر حقيقتاً به تقاضاي يين چه ترتيب اثر نداده باشي بي شك خواسته اي او را ريشخند كني ... و هر كس كه ديگري را ريشخند كند به هوش و فراست خود مي نازد. پس ، بي شك ، از اين قضيه براي كس ديگري حرف زده اي؟
پس از بيان اين مطلب ، حاكم به دستياران خويش دستور داد كه زن جوان را تا لحظه اي كه اعتراف نكرده باشد ، تازيانه بزنند .
بانو وانگ كه به وحشت افتاده بود، با ترديد گفت :
- در حقيقت من اين قضيه را به عاشق ديپلمة خود «سو» حكايت كردم .
- كي از اين موضوع با او حرف زدي؟
- شب همانروزي كه يين چه را در بستر بيماري ديدم .
- روز پيش از جنابت ؟
بانو وانگ وحشت زده جواب داد :
- آري ...
حاكم بيدرنگ دستور توقيف « سو » ديپلمه را داد و در همان زمان نگو را از زندان مرخص كرد و از وي خواست كه در اختيار دستگاه عدالت باشد.
چند روز پس از آن «سو» ديپلمه به شهر تسينان فو رسيد و بيدرنگ به نزد ئو عادل برده شد .
ئو ميدانست كه «سو» معاشرت زنان را خوشتر از معاشرت اهل علم و ادب مي داند. جوان بيست و پنجساله اي بود كه گرچه حسن و جمال نگو را نداشت از ملاحت و جذبه اي برخوردار بود كه در نظر زنان پسند مي افتاد. در محفل ادبا به عنوان شاعر برجسته اي شهرت داشت اما اخلاق زشتش او را از احترام و ملاحظه پيروان كنفوسيوس محروم ساخته بود.
فرماندار با لحني آميخته به تحكم پرسيد:
- دامپزشك پين را تو كشته اي ؟
گستاخانه جواب داد :
- چگونه ممكن اس كه اين كار از دست من بر آمده باشد ؟
ئو بصداي بلند گفت :
« سو » ديپلمه ، گوش بده ... مرد درس خوانده اي كه نتواند از حيث اخلاق پيرو تعاليم كنفوسيوس باشد پست ترين مردم است ، شب قتل چه ميكردي؟ و به تو اخطار مي كنم كه اگر حرف راست بزني، بنفع تو خواهد بود.
« سو » رنگ رخ از كف داد و پس از چند لحظه با لحني كه نشانة تسليم بود، گفت:
- من از ايام كودكي بانو وانگ را مي شناختم . پيش از ازدواج خود و حتي پس از ازدواج نيزمعشوقه من بود. هميشه در ساية غيبت و مسافرت پياپي شوهرش توانسته ام شبي در كنار او بروز آورم . چه شوهرش در بيشتر ايام سال براي كسب و كار به سفر مي رود ... خلاصه ، شبي كه در خانة او خفته بودم بر حسب تصادف از من پرسيد كه نگو ديپلمه را مي شناسم يا نه ... و چون گفتم كه نگو يكي از دوستان من است ، اظهار داشت كه يين چه دختر زيباي دامپزگ ديوانه وار دل به عشق نگو داده است و از من خواست كه بدوست خود بگويم كه به خواستگاري اين دختر برود. و اما من خودم نيز فريفتة زيبائي يين چه بودم . وقتي كه از قضية عشق او و نگو خبردار شدم هماندم طرحي ريختم كه در لباس نگو به خوابگاه او را بيايم. با اينهمه نگذاشتم كه بانو وانگ از طرح من آگاه شود ... براي آنكه بي دليل و بي سبب گرفتار آتش حسد مي شد . باين ترتيب شب فرداي آنروز پيش از آنكه بخانة بانو وانگ بروم از ديوار خانة دامپزشگ به حياط جستم. همينكه به حياط رسيدم پنجره خوابگاه يين چه را زدم و خود را نگو ي جوان قلم داد كردم. ابتدا مي خواستم كه اين دختر زيبا را به تصرف در آورم اما چون بسيار رنجورش ديدم دلم بحالش سوخت و با اينهمه وقتي كه از وي جدا مي شدم يكي از كفشهاي او را بردم تا اينكه ديگر نتواند از وعدة ديدار بگريزد. سپس به خانه بانو وانگ رفتم و چيزي به هيچكس نگفتم. اما صبح فرداي آنروز ديگر كفش اطلس را نيافتم و در دل خود گفتم كه بايد آن را در حياط گم كرده باشم. جناب حاكم ... اين بود كارهائي كه من در شب وقوع جنايت صورت داده ام . به عنوان اينكه نزديك بود دامن عفت دوشيزه اي پاك و پرهيزگار را آلوده سازم ، خود را گنهكار مي دانم اما چون پيرو كنفوسيوس هستم هرگزدر فكر ارتكاب قتل نبوده ام .
در صداي لرزان « سو » صفا و صداقتي بود كه از نظر ئو ي عادل پنهان نماند .
«سو » به زندان فرستاده شد .
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان - 53
چرا و چگونه سكته قلبي رخ ميدهد ؟
Howard Whitman And George Dock

قسمت دوم

كالبد شكافي كه روي اجساد هزاران چيني بعمل آمده بطور اعجاب آوري آشكار كرده است كه تعداد بسيار كمي مبتلا به بيماري عروق قلبي يا تنگي عروق كه در اثر رسوب چربي در ديواره آنها كه مراحل اوليه بيماري قلب است بوده اند . در چين برنج و ارزن و دانه هاي سويا كه غذاي اصلي ميليونها چيني است داراي پروتئين فراوان است مصرف ميشود . تخم مرغ ، شير و روغن حيواني تقريباً براي اغلب آنها ناشناخته ميباشد. مقدار كلسترول موجود در خون يك فرد چيني تقريباً نصف كلسترول موجود در خون يك فرد اروپائي است .
در زمان جنگ پزشكان ارتش آمريكا متوجه شدند كه ميزان تلفات ناشي از بيماريهاي عروق قلب در بين سپاهيان بخصوص جوانان افزايش يافته كه پس از تحقيق معلوم شد كه مصرف تخم مرغ ، شير و غذا هاي چرب مصرف شده بين آنان بيشتر از ايام صلح در اردوگاه بوده است .
سپاهيان انگليسي كه بجاي شير چاي مصرف ميكردند و بيشتر نان و گوشت بجاي تخم مرغ و بستني مصرف ميكردند ميزان تلفات آنان در اثر سكته قلبي بمراتب كمتر از آمريكائيان بود. ينابراين بنظر ميرسد كه ارتباط نزديكي بين غذاي پر چربي و تلفات جاني در اثر بيماري عروق وجود داشته باشد .
مقاومت در برابر بيماري عروق قلبي ارتباط زيادي با وراثت دارد چون ذاتاً بعضي ها شريانهايشان نسبت به افراد ديگر در سنين مختلف كمتر رسوب چربي ميگيرد . اين ميزان سرعت اضافه شدن لايه هاي چربي در ديواره شريان استكه خطرناك است . بعضي از متخصصين معتقد هستند كه ميتوان با رژيم غذائي از سرعت پيشرفت اين لايه ها كاست .
توانائي افراد در مقابله با كلسترول مختلف است . خيلي از افراد ميزان كلسترول خون خود را در حد مناسبي حتي با مصرف زياد غذاهائيكه داراي كلسترول فراوان ميباشد نگهميدارند . عده اي هم هستند كه حتي با نخوردن غذا هاي بدون كلسترول ميزان كلسترول خونشان بطور خطرناكي بالا ميرود . بايد بخاطر داشته باشيم كه مسئله غذاي انسان بسيار پيچيده است ، افراد مختلف نياز به مواد غذائي كاملاً متفاوت با يگديگر دارند . همه ما خانواده هائي را ميشناسيم كه با وجود خوردن غذاهاي پرچربي و تخم مرغ عمر طولاني داشته اند . ولي ممكن است كه آنها اين طول عمر را مديون لايه نازك چربي در شريانهايشان باشند كه طبيعتاً و بطور موروثي كلسترول اضافي را از بين ميبرند .
يكي از پزشكان نيروي هوائي آمريكا ميزان كلسترول خون گروهي از افسران را در شرايط آرام و بدون هيجان و بعداً همان عده را در شرايط تنش مورد آزمايش قرار داد . در بعضي از آنها در تحت شرايط تنش و نگراني افزايش قابل توجهي در ميزان كلسترول خون نشان دادند . يكي از افسران زمانيكه آرامش داشت ميزان كلسترول خونش بالغ بر 190 (ميليگرم در هر صد ميلي ليتر سرم خون ) بود . وقتيكه همين افسر ميشنود كه پسرش مدرسه را براي اينكه با دختر مورد علاقه اش ازدواج كند ترك كرده است ميزان كلسترول خون او به 380 جهش پيدا كرد.
دو نفر از پزشكان سانفراسيسكو سطح كلسترول دو دسته از حسابداران را اندازه گيري كردند: متوسط آن 210 بود . ولي قبل از پايان سال مالي وقتيكه هيجان آخرين فرصت صورتحسابهاي مالياتي بر آنان حاكم بود ميانگين كلسترول خون آنها 252 بود.
علائم خارجي فرديكه بسوي سكته قلبي ميرود چيست ؟ ( سكته قلبي بيشتر در مردان ميباشد . آمار نشان ميدهد كه ميزان مرگ و مير در ميانسالي تقريباً در مردان سه برابر زنان است .) آيا ميتوانيم قبلاً فردي را كه دچار سكته قلبي خواهد شد شناسائي كنيم ؟ پزشكان معتقد هستند كه ما ميتوانيم افرادي را كه در خطر بيماري عروق قلبي قرار خواهند گرفت از ديگر افراد متمايز كنيم . « وقتيكه بيماران جوانتر كه مبتلا به بيماري عروق قلب هستند مورد دقت قرار داده شوند متوجه ميشويم كه اين افراد داراي صفات ويژه اي هستند ، مثلاً اغلب در موقع صحبت كردن مشت هاي خود را گره كرده و قيافه جدي بخود ميگيرند ، هر روز بررسي ميكنند كه تا چه قدر بيشتر ميتوانند فعاليت كنند و چگونه ميتوانند طرحي را كه در دست دارند با سرعت بيشتري بمرحله عمل برسانند . آنها از اتلاف وقت بيزار هستند .
وقتيكه شما با فردي كه مستعد ابتلا به بيماري عروق است صحبت ميكنيد ، اغلب معتقد است كه ميداند شما چه ميخواهيد بگوئيد. بعضي اوقات او خودش جمله شما را تمام ميكند يا اينكه لبهايش بآهستگي اين عمل را انجام ميدهند ، يا اينكه ممكن است شما را با گفتن بله ، بله در بين صحبت هاي شما موجب ترغيب بيشتر شما براي صحبت كردن شوند . »
اين دو پزشك علاوه بر رژيم غذائي مخصوص داراي چربي كم و ورزش ملايم آنها را در برنامه كند كردن فعاليتهاي روزمره نيز قرار ميدهند . آنها توصيه مينمايند كه زود از خواب بيدار شويد تا ناچار نشويد براي رسيدن به سركار خود عجله بخرج دهيد ، فعاليت هاي غير ضروري را قطع نمائيد، مقداري از مسئوليت ها را كه ميتوانيد بديگران محول كنيد .
پزشكان مذكور از ساعت براي نمونه اي از ناراحتي بيمار استفاده كرده اند . مراقب بودندكه بيمار در طول مصاحبه چند بار به ساعتش نگاه كرده است . و بعضي از آنها حدود شانزده بار در يك ساعت اين عمل را انجام داده اند .
ادامه دارد
سخن روز
A drowning man will catch at a straw.
غريق به پركاه هم چنك ميزند .
حكايت

يين چه
قسمت چهارم
اثر پوسونگ لينگ
( نويسنده چيني)

ترجمه : عبدالله توكل

انتخاب از كتاب هفته

و قضيه باين ترتيب بدست ئو فرماندار تسينان فو سپرده شد . ئو در ناحيه خود محبوب همة مردم بود براي آنكه سخت شيفته عدالت بود و ظلم را در سرزمين زير فرمان خود مانند سيل و گرسنگي آفتي وحشت بار مي شمرد . هرگز در دورة حكومت خود متهمي را كه گناهش بدلايل فسخ ناپذيري روشن نشده بود ، بچوبة دار نفرستاده بود. از خون دهشت داشت و از مجازات اعدام اجتناب مي كرد. سكنة ناحيه را مثل اطفال خود دوست مي داشت و از اينرو خطا نبود كه بزبان مردم ناحيه « ئو آسماني » يا « ئو عادل» خوانده مي شد .
ئو از اين قضيه كه بنظر قاضي شهر خاتمه يافته بود ، به حيرت افتاد و بيدرنگ به مطالعه متن پرونده پرداخت و به نيروي احساس و مطالعه دريافت كه ممكن نيست جوان درس خوانده با آنهمه خونسردي دست به قتل زده باشد. نام نيك متهم بارها بگوشش خورده بود. پس بر آن شد كه به همه چيز از نو رسيدگي كند.
يين چه را بفرمانداري خواست . و چون دوشيزه افسرده را كه بر اثر حوادث جند روز پيش بيمار شده بود ، در برابر خود ديد با لحني پدرانه گفت :
- بسيار متأسفم كه تو را با اين حال خراب به اينجا احضار كرده ام . با اينهمه پاي مرگ و زندگي مردي در ميان است كه چه بسا ممكن است بيگناه باشد. من در اين نكته با تو همداستانم كه بايد انتقام پدرت گرفته شود . از اينرو كوشش خواهم كرد كه مجرم حقيقي را پيدا كنم و كيفر بدهم. و اكنون به عنوان مقدمه بگو ببينم كه راستي به عشق نگو گرفتار بوده اي يا نه ؟
يين چه در منتهاي حجب و حيا جواب داد :
- آري ، جناب فرماندار.
- و وقتي كه براي نخستين بار او را ديدي ، هيچكس با تو نبود ؟
- هيچكس با من نبود .
- به چه وسيله اي او را از عشق خود آگاه كردي؟
- نمي دانم . نگو به ابتكار خودش آمد .
فرماندار ئو ديپلمة جوان را « زنجير بدست » نزد خود خواست و ديد كه بسيار ضعيف شده است . در قيافه جوان صفا و صداقتي پديدار بود . ئو ازعلاقه و محيت خود و آرزوئي كه براي تبرئه و اثبات بيگناهي او داشت سخن گفت و باو توصيه كرد كه بي ترس و بيم حقيقت قضيه را باز گويد .
- نگو ، ديپلمه جوان ، به من بگو ببينم شب جنايت به خواگاه اين دختر رفته بودي؟
جوان درس خوانده بي اختيار گفت :
- نه ... من از جريان قضيه بي اطلاع هستم ، جناب حاكم...
- هرگز اين دختر را نديده اي؟
جوان با لحني كه نشانه صفا و صداقت بود ، گفت :
- چرا ، بياد دارم كه روزي او را جلو درخانه اش ديدم. زني بنام بانو وانگ كه پيش از اردواح همساية من بود ، در كنارش ديده مي شد .
- با آندو حرف زدي ؟
- هرگز ... من كه پيرو كنفوسيوس هستم خود را مجاز نمي دانم كه با زنان جواني كه نمي شناسم ، حرف بزنم.
ئو بزرگ تعضيمي كرد . مي دانست كه يين چه چيزي را پنهان مي دارد . بسوي دختر برگشت و بشدت و خشونت گفت:
- تو كه مي گفتي در ان روز ملاقات با نگو تنها بودي... بگو ببينم ، همسايه ات بانو وانگ در اين قضيه چه دخالتي دارد . و اگر حقيقت را نگوئي تو را بزندان مي فرستم .
دختر جوان ترسيد :
- اگر چه بانو وانگ آن روز با من بود ، هيچ دخالتي در قضيه ندارد .
فرماندار جواب داد :
- تا ببينيم ...
و ناگهان از نگو پرسيد به چه علتي در مقابل قاضي شهر ، تونگ چانگ به جرم خود اعتراف كرده است . مرد جوان آنوقت، دزديده ، نگاهي به روي يين چه انداخت و بملايمت گفت:
- تنها براي آن به جرم خود اعتراف كردم كه تعاليم كنفوسيوس را از ياد نبرده ام .
ئو عادل لبخندي زد و در دل خود رفتار اين پيرو جوان كنفوسيوس را تصديق كرد.
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان - 52
چرا و چگونه سكته قلبي رخ ميدهد ؟
Howard Whitman And George Dock

( قسمت اول )
خيلي ها از اينكه دچار سكته قلبي شده و بهبودي يافته اند شاكر هستند . اين افراد پس از بهبودي زندگي جديدي را با علاقه و رضايت بيشتري شروع مينمايند . ولي چرا بايد صبر كرد تا به چند سانتيمتري مرگ رسيد تا عبرت گرفته شود ؟ آيا ما نميتوانيم قبل از اينكه دچار سكته قلبي شويم طريق درست زندگي كردن را ياد بگيريم ؟
من اين سئوال را از نويسنده و شاعر مشهوري بنام جيمس استوارت كه دچار سكته قلبي شده بود كردم . او در جواب بمن گفت :
- مردم گوششان باين حرفها نيست ، من خودم هم تا موقعيكه خداوند تبارك و تعالي مرا دچار اين سكته نكرده بود گوشم به اين حرفها نبود .
اين درسي كه زندگي ميخواهد بما بدهد چيست؟ اين چه حقيقتي است كه مردم آنرا ناديده ميگيرند ؟ آن درس اين است :
چگونگي برخورد سخص با زندگي و هيجاناتش ارتباط شديدي به سكته قلبي دارد . شواهد بسياري وجود دارد كه اين عامل بقدر عوامل شناخته شده اي چون چاقي ، طرز تغذيه و وراثت مهم ميباشند .
قلب و هيجانات در زندگي روزمره ما بهم پيوند دارند . كلماتي مثل : دلشكسته ، دل مرده ، قلب درد از اين دسته هستند. پرشكان در ازمنه قديم قلب را جايگاه هيجانات و عواظف ميدانستند ، ولي نميتوانستند آنرا بثبوت برسانند . امروزه پزشكان بالاخره ثابت نموده اند كه هيجانات چه اثراتي بر قلب ميگذارد و چه تأثيراتي بر طرز كار آن دارد .
در اثر تحقيقات اخير معلوم شده است كه تنش در بيماران قلبي چهار و نيم مرتبه بيشتر از افراد سالم ميباشد . در گزارشي چنين آمده است كه بيماران قلبي « معمولاً داراي صفاتي از قبيل ، جاه طلبي ، تمايل بسيار براي رقابت و تقلا ، خويشتن داري و سخت كوشي دارند . چنين افرادي معمولاً كارهاي هركول منشي را براي خود ترتيب ميدهند ، از ظرفيت عادي خود تجاوز نموده ميزان فعاليتشان نيز بيشتر از توانشان است . علائم هشدار دهنده را ناديده ميگيرند و قوائد تندرستي و احتياط هاي لازم را نيز رعايت نمينمايند.
دو متخصص قلب در سافرانسيسكو تحقيقاتي در مورد دو گروه منتخب بعمل آورده اند. گروه «الف» شامل مردان داراي حس رقابت و جاه طلبي كه تا سرحد مرگ دائم در ستيز و تقلا بودند . گروه «ب» شامل افرادي آرام و داراي احساس رقابت كمتر بودند. گروه « الف» هفتصد درصد بيشتر در معرض امراض قلبي قرار گرفته بودند !
در تحقيقاتي كه در مورد امراض قلبي در بيمارستان دانشگاه تمپل فيلادلفيا بعمل آمده است معلوم شد كه 49 در صد سكته ها مربوط به افزايش تدريجي تنش ها قبل از سكته قلبي و 37 درصد تنش هاي شديد درست قبل از سكته قلبي بوده است . اين محققين روي تعداد برابر افراد قبلي كه داراي پيشينه بيماري قلبي نبوده اند بررسي نمودند و معلوم گرديد در آنها هيچ موردي از افزايش تدريجي تنش مشهود نگرديده و فشار روحي هيجان هاي حاد نيز در آنها فقط 9 در صد بوده است .
يكي از بيماران مرد چهل و سه ساله اي بود كه شغلش مكانيكي و مسئول تعدادي ماشين در يك كارگاه بود ، او از اينكه اين ماشين ها را طوري مراقبت كرده بود كه كارشان نقص نداشت و در وضع بسيار خوبي بودند بخود ميباليد. حقايقي كه او در مورد چگونگي « افزايش تدريجي تنش»خود تعريف كرد بدين شرح است : « تا چند هفته پيش همه چيز بخوبي پيش ميرفت و هيچگونه اشكالي در كار وجود نداشت . رئيس دستور داد كه سرعت ماشين ها را زياد تر كنم . ماشين ها از كار افتاد و ما هرچه با سرعت بيشتري نقصي را برطرف ميكرديم نقص ديگري ايجاد ميشد . قبلاً كار ما لذت بخش بود ، ولي حالا من صبح ها با انزجار از خواب بيدار ميشوم . تمام ناراحتي هائيكه در زندگي كشيده بودم قابل مقايسه با اين يكي نبود. وقتيكه ميديدم كه حاصل كارم در مقابل چشمم قطعه قطعه ميشود سخت دلشكسته شدم . »
چگونه هيجان ميتواند قلب كسي را بشكند ؟ در تحت فشار رواني ، آدرنالين از غدد فوق كليه ترشح گرديده وارد جريان خون ميگردد. اين امر موجب ميگردد كه شريانهاي نازكتر منقبض شوند. قلب براي اينكه جريان كامل خون را برقرار كند و جبران اين كندي جريان خون را بنمايد ، ميزان ضربان را افزايش ميدهد و همچنين فشار خون را نيز بالا ميبرد. هنگاميكه آدرنالين موجب ميگردد كه رگهاي قلب منقبض گردند ، به عضلات قلب خون كافي نميرسد و در قفسه سينه درد احساس[1] ميشود .
اين نوع بازتاب در مقابل آدرنالين ممكن است فرد را مستعد براي بسته شدن دائمي رگهاي قلب نمايد و توليد بيماري انسداد رگهاي قلب[2] نمايد.
هدف از ترشح آدرنالين تدارك ديدن نيروي اضافي و مراقبت نمودن شديد بدن در مواجه و برخورد با هرگونه خطر است و بهمين جهت هيجان را به حد اكثر ميرساند. انسانهاي بدوي در برخورد و مقابله با حيوانات درنده از اين نيروي هيجاني استفاده ميكرده اند . بشر امروزي وقتيكه در زير زمين خود با آتش سوزي مبارزه ميكند و يا اينكه بچه را براي جلوگيري از زير اتومبيل رفتن بچنگ ميگيرد از همين نيرو استفاده ميكند . ولي تنش هاي مداوم ، نگراني هاي بيش از حد و هيجانات اضطراري مكرر – مانند اينكه سرتاسر زندگي پر از بحران و دغدغه است – چيزي است كه طبيعت ، بدن را براي آن آماده نكرده است .
صدمه وارده به قلب خيلي قبل از سكته قلبي اتفاق ميافتد- يعني مجراي سرخرگها با تشكيل لايه اي چربي باريك ميگردد. تصلب شرائين كه ضخيم شدن ديواره داخلي رگها است آنها را سخت مينمايد و لخته خون در اثر برخورد با اين ديواره سريعتر تشكيل ميگردد.
امروزه شواهدي در دست است كه تنش هاي هيجاني علاوه بر اثر مستقيمش بر رگهاي خوني كه در فوق بآن اشاره شد موجب تشديد باريك شدن مجراي رگهاي قلب در اثر دخالت در متابوليسم چربي و تحميل نمودن چربي بيشتر به خون در جريان يعني كلسترول ميگردد.
كلسترول يكي از مواد اصلي خون است . اين ماده در كبد ساخته ميشود و همچنين از بعضي از غذا ها نيز جذب ميگردد- از قبيل چربي حيواني ، زرده تخم مرغ ، كره ، خامه و شير كه مهمترين غذا براي نوزادان و كودكان در حال رشد و بالغيني كه در اثر كميود مواد غذائي دچار ضعف شده اند ميباشد. كلسترول در ميوه وجود ندارد و سبزيجات و بقولات نيز فاقد آن است . دانه هاي چربي دار مثل فندق ، بادام ، گردو ، بادام زميني و غيره نيز داراي كلسترول نميباشند . گوشت لخم و ماهي مقدار كمي كلسترول دارد. و داراي مقدار زيادي پروتئين ميباشند كه بنظر ميرسد كه به بدن اين توانائي را ميدهد كه مقدار اضافه كلسترول در خون را بسوزاند .
[1] - Angina Pectoris
[2] - Coronary Occlusion
سخن روز
Do not all you can;spend not all you have;
believe not all you hear;and tell not all you know.
تمام توانت را بخرج نده ؛ همه آنچه را كه داري خرج نكن ؛
هرآنچه را كه ميشنوي باور نكن ؛ و هر آنچه را كه ميداني نگو.

حكايت

يين چه
قسمت سوم
اثر پوسونگ لينگ
( نويسنده چيني)

ترجمه : عبدالله توكل

انتخاب از كتاب هفته

صبج فرداي آنروز ، قاضي «تونگ چانگ» دستور توقيف نگو جوان را داد .
نگو در حدود نوزده سال داشت . ديپلم خود را گرفته بود و كما بيش اطمينان داشت كه در آينده اي نزديك بتواند در مسابقه ورودي دوره ليسانس پذيرفته شود. در خانواده اي پيرو كنفوسيوس بدنيا آمده بود و در سراسر شهر بعنوان اميد نسل خود شمرده مي شد و گذشته از آنكه به فكر عميق استاد راه برده بود و با آن جواني در چنين امر نادري توفيق يافته بود فلسفة كنفوسيوس را در زندگي خود بكار مي بست و اين نيز صفت بسيار گرانبها تري بود. و باز صرفنظر از آنكه از حيث اخلاق و سواد انگشت نما بود از حيث حسن و جمال نيز همتا نداشت. و از اينرو پس از مرگ زنش دختران جوان طبقة اشراف براي ازدواج با وي رقابتي داشتند.
خبر توقيف نگو در محافل علم و ادب شهر تونگ چانگ حيرتي شگرف و تعجبي و صف ناپذير ببار آورد.
در مقابل دادگاه بدنش همچنان دستخوش لرز بود.
قاضي بلحن آرامي گفت :
تو متهم به قتل دامپزشگ پين هستي. براي آنكه حكم توقيف ترا بدهم بسيار رنج بردم . جرم تو براي آن مايه تعجب شديد من شده است كه تو در سراسر شهر بسيار خوشنام بودي. چه جواب داري ؟
نگو جز چند كلمه اي كه مفهوم روشني نداشت ، چيزي نگفت. همچنان دستخوش لرز بود.
قاضي اصرار كرد :
- صلاح در آن ميبينم كه به سئوال من جواب بدهي . سكوت، جز تشديد جرم تو ، فايده اي ندارد و هرگاه همچنان سكوت كني ناگزير خواهم بود كه ترا محكوم به اعدام كنم.
مرد جوان در مقابل اين سخن بيهوش شد و چون چند لحظه اي پس از آن بهوش آمد ، يين چه را كه رنگ افسرده اش از گذشت شبي در ميان درد و پشيماني خبر مي داد و بدن رنجورش بسختي مي توانست تعادل خويش را نگهدارد ، در برابر خود يافت.
قاضي بملايمت پرسيد : - دوشيزه پين آيا اين مرد را مي شناسي؟
دختر جوان با لحن پر كينه اي ، اشك ريزان جواب داد :
- آري ، او را مي شناسم .
- كي او را ديدي ؟
- ديشب لحظه اي پيش از آنكه پدرم كشته شود. ... من او را مردي درس خوانده و خوش اخلاق مي پنداشتم و اكنون ، جناب قاضي ، از گفتنش شرم دارم كه ديوانه وار دل به عشق او داده بودم اما ديشب پنهاني به خوابگاه دخترانة من آمد و براي آنكه دامن شرف و عفت مرا آلوده سازد و بزور و خشونت توسل جست.
- آيا اطمينان داري كه اين مرد همان مردي باشد كه ديروز ديده اي؟
دختر دامپزشك بدبخت جواب داد :
- آري.
در آن لحظه نگو فرياد زد :
- نه، نه ، اين حرف دروغ است .
در اين هنگام يين چه بسوي او برگشت و چشمان خشم آلودش را بروي او دوخت .
- چندان جسارت داري كه حرف مرا تكذيب مي كني ! هرگز نمي تواني خود را از قتل پدر من مبري نشان دهي ... تو كه مرد درس خوانده اي هستي ، راستي مانند پست ترين عناصر رفتار كردي ... مگر نمي داني كه در شب تاريك ، ورود به خوابگاه دختري مخالف اصول كنفوسيوس است ؟ مگر نمي داني كه وجود قاتلي مانند تو در صف اهل علم ننگ است ؟ تو قاتل پدر من هستي ... چه كفش اطلس من كه تو دزديده بودي ، در كنار جسد او پيدا شده است ! نگو نتوانست جوابي بدهد. چه هر كس پيرو كنفوسيوس باشد ، بايد احترام دختران جوان را رعايت كند حتي اگر سر خود را از دست بدهد. پس هيچ حرفي نزد .
آنگاه قاضي با لحني آميخته به تحكم پرسيد:
- آيا اعتراف مي كني كه دامپزشك پين ، پدر اين دختر ، بدست تو كشته شده است ؟
نگو لب از لب بر نداشت .
قاضي گفت :
نگو صلاح تو در اين است كه به جرم خود اعتراف كني .
اما مرد جوان باز هم جوابي نداد.
قاضي به دستياران خود گفت كه او را تازيانه بزنند . نگو كه در زير شكنجه ها تاب نياورده بود ، با لحني كه نشانة تسليم بود به رئيس دادگاه گفت :
- دامپزشك پين را من كشته ام .
- قاضي پرسيد :
- آيا اعتراف ميكني كه شب گذشته به خوابگاه يين چه رفته اي ؟
- آري
- آيا كفش اطلس را ، در موقع جنايت ، تو در حياط بجا گذاشتي؟
- آري
- پين سالخورده را چگونه و چرا كشتي ؟
ديپلمه جوان كه آشكارا متنفر بود ، گفت :
- از جناب قاضي اجازه مي خواهم كه به همة اين سئوالها جواب ندهم . و چون مجرم شناخته شده ام چه فايده دارد كه اين سئوالهاي بيهوده را از من بكني ... از من بينوا كه بي شك حكم مرگم داده خواهد شد ... چه مي خواهي ؟
قاضي شهر از نتيجه بازپرسي خشنود شد . پس به رئيس خود فرماندار ناحية تسينان فو گزارش داد و در اين گزارش متهم را مجرم دانست .
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان - 51
كار مداوم يا سكته قلبي ؟
G .A. Akinner and Howard whitman

هيچ تلمبه ساخت بشر نميتواند از لحاظ كارآئي به پاي قلب انسان برسد. قلب قادر است يكصد سال يا بيشتر مدام كار كند بدون اينكه لحظه اي جهت تعمير از كار باز ايستد.
اين ماشين بي نقص هم نياز به مراقبت دارد ، چون علل زيان باري براي آن وجود دارد . شايد در بين اين علل اولين آن تب رماتيسم باشد كه بيشتر در جوانها عارض ميگردد. احتمال زيادي وجود دارد كه در اثر ابتلا به بيماري رماتيسم قلب صدمه ببيند ، هرچند بنظر برسد كه بيمار بهبود يافته و سالها به فعاليت هاي سخت ادامه داده باشد . اما ناراحتي از سنين سي سالگي شروع ميشود و احتمالاً در سن پنجاه سالگي ببالا سكته قلبي رخ خواهد داد .
در زندگي امروزه گامهاي سريعي برداشته ميشود كه افزايش سكته هاي قلبي را نتيجه آن ميدانند . قلب هاي ما همان قلبهاي انسانهاي قديم است ، فقط شرايط زندگي و فشار هائيكه در اثر كار زياد بر آن وارد ميشود تفاوت پيدا كرده است .
سالهاي متمادي در تنش و ناراحتي بودن ، فشار خون را افزايش ميدهد ، و اين امر موجب ميگردد كه بار بيشتري بر قلب تحميل گردد. بالاخره زماني فرا ميرسد كه قلب زير اين بار سنگين وا ميدهد و بر فرض هم وضع بدتري رخ ندهد ، شخص براي هميشه از كار و فعاليت باز ميماند .
بعضي از انواع ورزش ها صدمات غير قابل جبراني را به قلب وارد ميسازند . يكي از جدي ترين آنها عادت معمول است كه افراد پشت ميز نشين براي جبران ورزش هاي انجام نشده در طول ماه ها تصميم ميگيرند در مدت يك روز آنرا جبران نمايند . مخصوصاً افراديكه در راه پيمائي و كوه نوردي با راهنما و ديگران همراهان كه مدام اين ورزش را انجام ميدهند قصد مبارزه و مسابقه را مينمايند . غرور او را وادار مينمايد كه از آنها عقب نماند و موجب ميگردد فشار زيادي بر خود آورد و لذا قلب خود را دچار بار غير قابل تحملي مينمايد .
قلب جوانان فشار بيشتر از اين را نسبت به افراديكه در سنين بيش از سي سال هستند تحمل ميكند چون خاصيت انعظاف رگهاي دستگاه گردش خون در آنها خيلي بيشتر ميباشد.
جوانان هنگام تحصيل در دبيرستان و دانشكاه به ورزش هاي خوب ميپردازند و هنگام فارغ التحصيل شدن و شروع كار و تشكيل خانواده اين ورزش فراموش ميشود و بتدريج فربه و چاق ميشوند . در اين موقع است كه مصمم به لاغري و تناسب اندام خود ميشوند و بيك باره عضلاتي را كه سالها بيكار و در رخوت بوده وادار بكار مينمايند . اگر ورزش را بطور ملايم و به نحوي شروع نمايند كه بدن به آن عادت نمايد و بتدريج با عادت كردن بدن ورزش را زياد تر كنند معمولاً فشار چنداني به قلب وارد نميشود و نتيجه خوبي حاصل ميگردد. اما متأسفانه اغلب از همان روز اول حركات ورزشي شديد و سخت را شروع مينمايند كه در زمان تحصيل به آن عادت كرده بوده اند . بدون شك در اينگونه موارد مبادرت به چنين ورزشهائي مسئله ساز خواهد بود .
براي اينكه قلب در بالاترين درجه كارآئي خود باشد ، مثل تمام عضلات ديگر نه تنها بايد بطور صحيح از آن استفاده كرد بلكه بايد تحت نظم خاصي نيز باشد. در غير اينصورت ذخايري كه در ايام فعاليت در آن ايجاد شده بتدريج از بين ميرود و قلب سست ميشود و ديگر قدرت تحمل فشار هاي ناگهاني و طولاني را نخواهد داشت .
اما اگر كسي هر روز مقدار مناسبي ورزش كند يعني همواره در حال تعليم دادن ميباشد و قلب او تحمل بار هاي ناگهاني را حتي در سنين بالا خواهد داشت . بدين سبب است كه شخصي كه در تمام طول زندگي اش اغلب مدت كمي تنيس بازي ميكند در سنين شصت سالگي هم ميتواند ببازي خود ادامه دهد بدون اينكه كوچكترين صدمه اي به قلبش وارد شود.
براي پيري زمان معيني وجود ندارد ، ولي در اثر بررسيهاي زياد معلوم شده استكه در سن پنجاه سالگي شخص در فعاليت هاي خود كند تر ميشود و اين كندي بيشتر در فعاليت هاي جسماني مشهود ميگردد. ممكن است كه شخص لاف زند كه بهمان خوبي كه در بيست و پنجسالگي بوده در سن پنجاه سالگي هم ميتواند فعاليت كند، ولي اينطور نيست ، ولو اينكه احساس سرحال بودن تمام عيار هم بكند.
يكي از متخصصين معروف قلب ، پيشنهاد كرده است كه بهترين راه براي محافظت از قلب « تعادل و ملايمت » است .
بعضي ها ميتوانند اين ملايمت را بطور روشنفكرانه احراز نمايند ، آنها از خود سئوال ميكنند كه بايد در زندگي پيرو چه فلسفه اي باشيم ؟ و فلسفه اي مييابند كه بجاي اينكه زندگي را ضايع نمايند آنرا تقويت مينمايند. عده اي ديگر ملايمت را بطور احساسي احراز مينمايند ، مثلاً اعتقاد به زيبائي ، آرمانها ،‌ افتادگي و فروتني . آنها ناراحتي هاي زندگي را در گوشه اي ميگذارند و از خوشي ها لذت ميبرند .
اين بدين معنا نيست كه شما بايد عمداً عواطف و احساساتتان را سركوب كنيد . وقتيكه عصباني ميشويد – كه براي همه اتفاق ميافتد – خيلي از پزشكان معتقد هستند كه اگر آنرا بروز ندهيد خيلي خطرناكتر از بروز دادن آن است . يكي از متخصصين چنين توصيه مينمايد : « ما نياز داريم كه در زندگي روزمره بخارات خود را خارج سازيم . بروز ساده احساس خشم نه تنها خطر تداوم فشار داخلي را نقصان ميدهد بلكه طغيانهاي خشونت باز را نيز كمتر ميكند .
ادامه دارد
منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است