چرا و چگونه سكته قلبي رخ ميدهد ؟
Howard Whitman And George Dock
قسمت سوم
اغلب ميتوانند در زندگي بدون اينكه خلاقيت فكري خود را فدا كنند هيجانات و اضطرابهايشان را كاهش دهند و از زندگي لذت برند . مثلاً در شهر ما يك مرد چهل و نه ساله كه انباز الوار هاي چوبي را اداره ميكرد دچار سكته قلبي شد . بعد از بهبودي وي اين تاريخ را روز تولدش ميناميد . و ميگفت : « آنوقت فهميدم چگونه بايد زندگي كنم ، قبل از سكته قلبي هميشه دوندگي ميكردم. احساس ميكردم كه بايد در جزئي ترين كارهاي شغلم دخالت كنم و براي همه چيز حرص و جوش بزنم. اكنون بجاي ساعت هفت و نيم ساعت هشت و نيم سر كارم حاضر ميشوم. وقتيكه ميبينم كه بحث در مورد موضوعي دارد زياد بالا ميگيرد، خيلي راحت خود را از معركه خلاص ميكنم . ميدانيد چطور شده ؟ كار ها هم بهتر پيشرفت ميكند ! من فرصت دارم به چيز هاي مهمتري فكر كنم.»
بيل لئونارد مجري برنامه هاي تلويزيون سي. بي. اس كه در سن چهل سالگي دچار سكته قلبي شده بود ، اظهار ميكرد : « قبل از اينكه دچار سكته قلبي شوم، فكر ميكردم بهانه اي براي قبول نكردن كار بيشتر وجود ندارد . وقتي كسي پير تر شود درست است ولي در سن چهل و پنج سالگي تا پنجاه سالگي بايد هرچه بيشتر فعاليت كرد. البته نبايد خستگي را براي عدم فعاليت بهانه قرار داد.»
زمانيكه سكته قلبي لئونارد اتفاق افتاد او نوزده برنامه تلويزويوني را در هفته اجرا ميگرد . در تلويزيون او را بنام مرد خستگي ناپدير ميشناختند . بعد از سكته قلبي ميگفت :« من ديگر خيلي كار نميكنم . تنبل تر شده ام ، برايم هيج اهميت ندارد. بيشتر اوقاتم را بكار هائيكه علاقه دارم ميپردازم ، بريج بازي ميكنم ، پياده روي ميكنم ، گلف بازي ميكنم. »
تقريباً هميشه زندگي براي كسيكه سكته قلبي كرده است بعداً شيرن تر ميگردد. ولي متأسفانه هزاران نفر هستند كه آن فراست را ندارند كه قبل از اينكه مرگ آنانرا تهديد كند از خطري كه باستقبالش ميروند جلوگيري بعمل آورند.