چرا و چگونه سكته قلبي رخ ميدهد ؟
Howard Whitman And George Dock
( قسمت اول )
خيلي ها از اينكه دچار سكته قلبي شده و بهبودي يافته اند شاكر هستند . اين افراد پس از بهبودي زندگي جديدي را با علاقه و رضايت بيشتري شروع مينمايند . ولي چرا بايد صبر كرد تا به چند سانتيمتري مرگ رسيد تا عبرت گرفته شود ؟ آيا ما نميتوانيم قبل از اينكه دچار سكته قلبي شويم طريق درست زندگي كردن را ياد بگيريم ؟
من اين سئوال را از نويسنده و شاعر مشهوري بنام جيمس استوارت كه دچار سكته قلبي شده بود كردم . او در جواب بمن گفت :
- مردم گوششان باين حرفها نيست ، من خودم هم تا موقعيكه خداوند تبارك و تعالي مرا دچار اين سكته نكرده بود گوشم به اين حرفها نبود .
اين درسي كه زندگي ميخواهد بما بدهد چيست؟ اين چه حقيقتي است كه مردم آنرا ناديده ميگيرند ؟ آن درس اين است :
چگونگي برخورد سخص با زندگي و هيجاناتش ارتباط شديدي به سكته قلبي دارد . شواهد بسياري وجود دارد كه اين عامل بقدر عوامل شناخته شده اي چون چاقي ، طرز تغذيه و وراثت مهم ميباشند .
قلب و هيجانات در زندگي روزمره ما بهم پيوند دارند . كلماتي مثل : دلشكسته ، دل مرده ، قلب درد از اين دسته هستند. پرشكان در ازمنه قديم قلب را جايگاه هيجانات و عواظف ميدانستند ، ولي نميتوانستند آنرا بثبوت برسانند . امروزه پزشكان بالاخره ثابت نموده اند كه هيجانات چه اثراتي بر قلب ميگذارد و چه تأثيراتي بر طرز كار آن دارد .
در اثر تحقيقات اخير معلوم شده است كه تنش در بيماران قلبي چهار و نيم مرتبه بيشتر از افراد سالم ميباشد . در گزارشي چنين آمده است كه بيماران قلبي « معمولاً داراي صفاتي از قبيل ، جاه طلبي ، تمايل بسيار براي رقابت و تقلا ، خويشتن داري و سخت كوشي دارند . چنين افرادي معمولاً كارهاي هركول منشي را براي خود ترتيب ميدهند ، از ظرفيت عادي خود تجاوز نموده ميزان فعاليتشان نيز بيشتر از توانشان است . علائم هشدار دهنده را ناديده ميگيرند و قوائد تندرستي و احتياط هاي لازم را نيز رعايت نمينمايند.
دو متخصص قلب در سافرانسيسكو تحقيقاتي در مورد دو گروه منتخب بعمل آورده اند. گروه «الف» شامل مردان داراي حس رقابت و جاه طلبي كه تا سرحد مرگ دائم در ستيز و تقلا بودند . گروه «ب» شامل افرادي آرام و داراي احساس رقابت كمتر بودند. گروه « الف» هفتصد درصد بيشتر در معرض امراض قلبي قرار گرفته بودند !
در تحقيقاتي كه در مورد امراض قلبي در بيمارستان دانشگاه تمپل فيلادلفيا بعمل آمده است معلوم شد كه 49 در صد سكته ها مربوط به افزايش تدريجي تنش ها قبل از سكته قلبي و 37 درصد تنش هاي شديد درست قبل از سكته قلبي بوده است . اين محققين روي تعداد برابر افراد قبلي كه داراي پيشينه بيماري قلبي نبوده اند بررسي نمودند و معلوم گرديد در آنها هيچ موردي از افزايش تدريجي تنش مشهود نگرديده و فشار روحي هيجان هاي حاد نيز در آنها فقط 9 در صد بوده است .
يكي از بيماران مرد چهل و سه ساله اي بود كه شغلش مكانيكي و مسئول تعدادي ماشين در يك كارگاه بود ، او از اينكه اين ماشين ها را طوري مراقبت كرده بود كه كارشان نقص نداشت و در وضع بسيار خوبي بودند بخود ميباليد. حقايقي كه او در مورد چگونگي « افزايش تدريجي تنش»خود تعريف كرد بدين شرح است : « تا چند هفته پيش همه چيز بخوبي پيش ميرفت و هيچگونه اشكالي در كار وجود نداشت . رئيس دستور داد كه سرعت ماشين ها را زياد تر كنم . ماشين ها از كار افتاد و ما هرچه با سرعت بيشتري نقصي را برطرف ميكرديم نقص ديگري ايجاد ميشد . قبلاً كار ما لذت بخش بود ، ولي حالا من صبح ها با انزجار از خواب بيدار ميشوم . تمام ناراحتي هائيكه در زندگي كشيده بودم قابل مقايسه با اين يكي نبود. وقتيكه ميديدم كه حاصل كارم در مقابل چشمم قطعه قطعه ميشود سخت دلشكسته شدم . »
چگونه هيجان ميتواند قلب كسي را بشكند ؟ در تحت فشار رواني ، آدرنالين از غدد فوق كليه ترشح گرديده وارد جريان خون ميگردد. اين امر موجب ميگردد كه شريانهاي نازكتر منقبض شوند. قلب براي اينكه جريان كامل خون را برقرار كند و جبران اين كندي جريان خون را بنمايد ، ميزان ضربان را افزايش ميدهد و همچنين فشار خون را نيز بالا ميبرد. هنگاميكه آدرنالين موجب ميگردد كه رگهاي قلب منقبض گردند ، به عضلات قلب خون كافي نميرسد و در قفسه سينه درد احساس[1] ميشود .
اين نوع بازتاب در مقابل آدرنالين ممكن است فرد را مستعد براي بسته شدن دائمي رگهاي قلب نمايد و توليد بيماري انسداد رگهاي قلب[2] نمايد.
هدف از ترشح آدرنالين تدارك ديدن نيروي اضافي و مراقبت نمودن شديد بدن در مواجه و برخورد با هرگونه خطر است و بهمين جهت هيجان را به حد اكثر ميرساند. انسانهاي بدوي در برخورد و مقابله با حيوانات درنده از اين نيروي هيجاني استفاده ميكرده اند . بشر امروزي وقتيكه در زير زمين خود با آتش سوزي مبارزه ميكند و يا اينكه بچه را براي جلوگيري از زير اتومبيل رفتن بچنگ ميگيرد از همين نيرو استفاده ميكند . ولي تنش هاي مداوم ، نگراني هاي بيش از حد و هيجانات اضطراري مكرر – مانند اينكه سرتاسر زندگي پر از بحران و دغدغه است – چيزي است كه طبيعت ، بدن را براي آن آماده نكرده است .
صدمه وارده به قلب خيلي قبل از سكته قلبي اتفاق ميافتد- يعني مجراي سرخرگها با تشكيل لايه اي چربي باريك ميگردد. تصلب شرائين كه ضخيم شدن ديواره داخلي رگها است آنها را سخت مينمايد و لخته خون در اثر برخورد با اين ديواره سريعتر تشكيل ميگردد.
امروزه شواهدي در دست است كه تنش هاي هيجاني علاوه بر اثر مستقيمش بر رگهاي خوني كه در فوق بآن اشاره شد موجب تشديد باريك شدن مجراي رگهاي قلب در اثر دخالت در متابوليسم چربي و تحميل نمودن چربي بيشتر به خون در جريان يعني كلسترول ميگردد.
كلسترول يكي از مواد اصلي خون است . اين ماده در كبد ساخته ميشود و همچنين از بعضي از غذا ها نيز جذب ميگردد- از قبيل چربي حيواني ، زرده تخم مرغ ، كره ، خامه و شير كه مهمترين غذا براي نوزادان و كودكان در حال رشد و بالغيني كه در اثر كميود مواد غذائي دچار ضعف شده اند ميباشد. كلسترول در ميوه وجود ندارد و سبزيجات و بقولات نيز فاقد آن است . دانه هاي چربي دار مثل فندق ، بادام ، گردو ، بادام زميني و غيره نيز داراي كلسترول نميباشند . گوشت لخم و ماهي مقدار كمي كلسترول دارد. و داراي مقدار زيادي پروتئين ميباشند كه بنظر ميرسد كه به بدن اين توانائي را ميدهد كه مقدار اضافه كلسترول در خون را بسوزاند .
[1] - Angina Pectoris
[2] - Coronary Occlusion