كار مداوم يا سكته قلبي ؟
G .A. Akinner and Howard whitman
هيچ تلمبه ساخت بشر نميتواند از لحاظ كارآئي به پاي قلب انسان برسد. قلب قادر است يكصد سال يا بيشتر مدام كار كند بدون اينكه لحظه اي جهت تعمير از كار باز ايستد.
اين ماشين بي نقص هم نياز به مراقبت دارد ، چون علل زيان باري براي آن وجود دارد . شايد در بين اين علل اولين آن تب رماتيسم باشد كه بيشتر در جوانها عارض ميگردد. احتمال زيادي وجود دارد كه در اثر ابتلا به بيماري رماتيسم قلب صدمه ببيند ، هرچند بنظر برسد كه بيمار بهبود يافته و سالها به فعاليت هاي سخت ادامه داده باشد . اما ناراحتي از سنين سي سالگي شروع ميشود و احتمالاً در سن پنجاه سالگي ببالا سكته قلبي رخ خواهد داد .
در زندگي امروزه گامهاي سريعي برداشته ميشود كه افزايش سكته هاي قلبي را نتيجه آن ميدانند . قلب هاي ما همان قلبهاي انسانهاي قديم است ، فقط شرايط زندگي و فشار هائيكه در اثر كار زياد بر آن وارد ميشود تفاوت پيدا كرده است .
سالهاي متمادي در تنش و ناراحتي بودن ، فشار خون را افزايش ميدهد ، و اين امر موجب ميگردد كه بار بيشتري بر قلب تحميل گردد. بالاخره زماني فرا ميرسد كه قلب زير اين بار سنگين وا ميدهد و بر فرض هم وضع بدتري رخ ندهد ، شخص براي هميشه از كار و فعاليت باز ميماند .
بعضي از انواع ورزش ها صدمات غير قابل جبراني را به قلب وارد ميسازند . يكي از جدي ترين آنها عادت معمول است كه افراد پشت ميز نشين براي جبران ورزش هاي انجام نشده در طول ماه ها تصميم ميگيرند در مدت يك روز آنرا جبران نمايند . مخصوصاً افراديكه در راه پيمائي و كوه نوردي با راهنما و ديگران همراهان كه مدام اين ورزش را انجام ميدهند قصد مبارزه و مسابقه را مينمايند . غرور او را وادار مينمايد كه از آنها عقب نماند و موجب ميگردد فشار زيادي بر خود آورد و لذا قلب خود را دچار بار غير قابل تحملي مينمايد .
قلب جوانان فشار بيشتر از اين را نسبت به افراديكه در سنين بيش از سي سال هستند تحمل ميكند چون خاصيت انعظاف رگهاي دستگاه گردش خون در آنها خيلي بيشتر ميباشد.
جوانان هنگام تحصيل در دبيرستان و دانشكاه به ورزش هاي خوب ميپردازند و هنگام فارغ التحصيل شدن و شروع كار و تشكيل خانواده اين ورزش فراموش ميشود و بتدريج فربه و چاق ميشوند . در اين موقع است كه مصمم به لاغري و تناسب اندام خود ميشوند و بيك باره عضلاتي را كه سالها بيكار و در رخوت بوده وادار بكار مينمايند . اگر ورزش را بطور ملايم و به نحوي شروع نمايند كه بدن به آن عادت نمايد و بتدريج با عادت كردن بدن ورزش را زياد تر كنند معمولاً فشار چنداني به قلب وارد نميشود و نتيجه خوبي حاصل ميگردد. اما متأسفانه اغلب از همان روز اول حركات ورزشي شديد و سخت را شروع مينمايند كه در زمان تحصيل به آن عادت كرده بوده اند . بدون شك در اينگونه موارد مبادرت به چنين ورزشهائي مسئله ساز خواهد بود .
براي اينكه قلب در بالاترين درجه كارآئي خود باشد ، مثل تمام عضلات ديگر نه تنها بايد بطور صحيح از آن استفاده كرد بلكه بايد تحت نظم خاصي نيز باشد. در غير اينصورت ذخايري كه در ايام فعاليت در آن ايجاد شده بتدريج از بين ميرود و قلب سست ميشود و ديگر قدرت تحمل فشار هاي ناگهاني و طولاني را نخواهد داشت .
اما اگر كسي هر روز مقدار مناسبي ورزش كند يعني همواره در حال تعليم دادن ميباشد و قلب او تحمل بار هاي ناگهاني را حتي در سنين بالا خواهد داشت . بدين سبب است كه شخصي كه در تمام طول زندگي اش اغلب مدت كمي تنيس بازي ميكند در سنين شصت سالگي هم ميتواند ببازي خود ادامه دهد بدون اينكه كوچكترين صدمه اي به قلبش وارد شود.
براي پيري زمان معيني وجود ندارد ، ولي در اثر بررسيهاي زياد معلوم شده استكه در سن پنجاه سالگي شخص در فعاليت هاي خود كند تر ميشود و اين كندي بيشتر در فعاليت هاي جسماني مشهود ميگردد. ممكن است كه شخص لاف زند كه بهمان خوبي كه در بيست و پنجسالگي بوده در سن پنجاه سالگي هم ميتواند فعاليت كند، ولي اينطور نيست ، ولو اينكه احساس سرحال بودن تمام عيار هم بكند.
يكي از متخصصين معروف قلب ، پيشنهاد كرده است كه بهترين راه براي محافظت از قلب « تعادل و ملايمت » است .
بعضي ها ميتوانند اين ملايمت را بطور روشنفكرانه احراز نمايند ، آنها از خود سئوال ميكنند كه بايد در زندگي پيرو چه فلسفه اي باشيم ؟ و فلسفه اي مييابند كه بجاي اينكه زندگي را ضايع نمايند آنرا تقويت مينمايند. عده اي ديگر ملايمت را بطور احساسي احراز مينمايند ، مثلاً اعتقاد به زيبائي ، آرمانها ، افتادگي و فروتني . آنها ناراحتي هاي زندگي را در گوشه اي ميگذارند و از خوشي ها لذت ميبرند .
اين بدين معنا نيست كه شما بايد عمداً عواطف و احساساتتان را سركوب كنيد . وقتيكه عصباني ميشويد – كه براي همه اتفاق ميافتد – خيلي از پزشكان معتقد هستند كه اگر آنرا بروز ندهيد خيلي خطرناكتر از بروز دادن آن است . يكي از متخصصين چنين توصيه مينمايد : « ما نياز داريم كه در زندگي روزمره بخارات خود را خارج سازيم . بروز ساده احساس خشم نه تنها خطر تداوم فشار داخلي را نقصان ميدهد بلكه طغيانهاي خشونت باز را نيز كمتر ميكند .
ادامه دارد