ادامه از قبل
فصل چهارم
غولهاي بدن انسان
4- علت سكته مغزي چيست ؟
Dr. Irvine Page And Tom Mahoney
كلمه « سكته مغزي » [1] براي بيشتر افراد كلمه وحشت انگيزي است . يك سكته مغزي ميتواند خطر جدي و حتي كشنده باشد . ولي ممكن است كه كاملاً ملايم باشد . يك « سكته كوچك مغزي » الزماً موجب كوتاه شدن عمر نميگردد و ممكن است كه موقتاً قواي ذهني را فلج نمايد . بطور قطع در اين حالت نبايد چنين تصور شود كه فرد آسيب ديده به پايان زندگي مفيد رسيده باشد.
سكته مغزي كه پزشكان آنرا سانحه مغزي عروقي[2] يا آپوپلكسي[3] مينامند رتبه هفتم تا سوم را در بين علل مرگ دارا ميباشد و اكنون از لحاظ مرگ و مير در دنيا بعد از سكته قلبي و سرطان قرار دارد . هر ساله صد ها هزار نفر از سكته مغزي ميميرند ، و تعداد بيشتري درچنگال عوارض سكته هاي مغزي غير مهلك گرفتار ميباشند . با اين وجود سكته مغزي نسبت به بيماري هاي مهلك ديگر كمتر مورد توجه قرار كرفته است .
معمولاً علت سكته مغزي اين است كه خون به مغز يا به قسمتي از آن نميرسد . مغز براي اينكه بتواند عمل حياتي خود را انجام دهد به اكسيژن زيادي نياز دارد يعني دوازده درصد از كل اكسيژن مورد احتياج بدن . مغز اين اكسيژن را مستقيماً از جريان خون ميگيرد. بيشتر از نيم ليتر و يك چهارم ليتر خون بايد در هر دقيقه در مغز گردش كند. اگر سلولهاي مغزي حتي پنج دقيقه از اكسيژن محروم گردند خواهند مرد.
بمجرد اينكه يك سلول مغزي از بين برود بهيچوجه سلول ديگري نميتواند جايگزين آن شود . گرچه اين ضايعه غير قابل جبران است ، معهذا ديگر قسمتهاي مغز معمولاً ميتوانند تمام اعمال را انجام دهند . منطقه صدمه ديده ممكن است كوچك يا بزرگ باشد.
معمولاً سكته در قسمت فوقاني مغز يعني در قسمتيكه مركز كنترل بينائي ، شنوائي ، تكلم و حركات بدن قرار دارد رخ ميدهد . منطقه سلولهاي عصبي در سطح مخ ميباشد و رشته هاي عصبي از آنها در عمق مغز و از آنجا به نخاع شوكي ميرسد و تكانه ها را بين منطقه مغزي و قسمتي از بدن كه تحت تأثير قرار گرفته انتقال ميدهند. اگر عمال مسدود كننده اي موجب توقف جريان خون بيكي از اين مراكز شود عمل كنترلي كه آن مركز كنترل انجام ميداده فلج ميگردد. مثلاً اگر مركز عصبي كه تكلم را كنترل ميكند صدمه بيند توانائي منطقه ايكه افكار و كلمات را همآهنگ ميسازد و آنرا بصورت علائم درست به اعصاب زبان ميرساند و تارهاي صوتي را تحت تأثير قرار ميدهد فرد مصدوم از نظر تكلم فلج ميگردد.
حد اقل چهار علت است كه در صورت وقوع آن شخص دچار سكته مغزي ميگردد:
1 . لخته شدن خون در مغز. در تصلب شرائين[4] ، مواد چربي مانند كلسترول در ديواره رگها جمع ميشوند و مجراي رگ را براي عبور خون از آن تنگ و باريك ميكند ( تصلب شرائين جدي ترين شكل سخت شدن شريانها است .)
با كند شدن جريان خون، ممكن استكه خون از جريان باز ايستد . ذرات كوچك موجود در خون و يا بعبارت ديگر غبار خون ممكن استكه در جاهاي ناهموار كه بوسيله تصلب شرائين ايجاد شده دور هم جمع گردند. بدينطريق ممكن است كه خون بصورت لخته در آيد و موجب شود كه جريان خون در شريان متوقف شود.
بنظر ميرسد بعضي اوقات جريان خون در شريان بعلت اسپاسم عصبي مسدود شود . گاهي اسپاسم رفع ميگردد و يا مغز ميتواند عملي انجام دهد كه خون به نحوي از اطراف مقطه اسپاسم شده عبور نمايد . در اينگونه موارد بيشتر قسمت هاي فلج شده بحالت عادي رجعت ميكنند و فلج بكلي رفع ميگردد.
شكل ديگر لخته شدن خون در مغز بنام آميوليسم[5] ناميده ميشود. بعد از عمل جراحي و تحت شرايط ديگري ممكن استكه يك لخته خون يا آميولوس[6] آزاد شود و از طريق شريان وارد شريان مغز گردد و موجب گردد كه شريان مغز را مسدود نمايد . آمبولوس يك كلمه يوناني است كه بمعناي « توپي » ميباشد . وقتيكه در افراد جوان سكته مغزي عارض ميگردد معمولاً آمبوليسم مغزي مسئول آن است .
بمجرد اينكه لخته خون در شريان مغز ظاهر شد ، معمولاً عمل مهمي نميشود در مورد آن انجام داد . ولي بكار بردن يكي از داروهاي « ضد انعقاد » ممكن استكه از آمبولي بيشتر جلوگيري بعمل آورد و يا از رشد آنكه قبلاً ايجاد شده جلوگيري بعمل آورد . مواد ضد انعقاد خون موجب كند شدن انعقاد ميشود و باعث ميگردد كه در عمل جراحي توليد آمبولي نشود.
ادامه دارد
[1] - Stroke
[2] - Cerebrovascular
[3] - Apoplexy
[4] - Atherosclerosis
[5] - Embolism
[6] - Embolus