ادامه از قبل
فصل چهارم
غولهاي بدن انسان
نيروهاي نا شناخته مغز (4 )
Bruce Bliven
خيلي از روانشناسان معتقد هستند كه ما ميتوانيم استفاده هاي بيشتر از دهنيات ناخودآكاه خود بنمائيم . تعداد بيشماري از اسخاص دريافته اند كه ميتوانند با ناخود آگاه خود « ارتباط » برقرار كنند بعضي از افراد اين توانائي را دارند كه به ذهن خود دستور دهند كه آنها را در ساعت معيني از خواب بيدار نمايد . شما حتي بعضي اوقات اگر بخودتان در موقع بخواب رفتن تلقين كنيد ميتوانيد با حالت بهتري صبح از خواب بيدار شويد . باور كنيد در صورتيكه اينكار را بنمائيد صبح بسيار سرحال از خواب بيدار ميشويد .
7 . مغز « قديم » و « جديد » را ميشود متعادل نمود .
مغز را ميتوان ( به زيان بسيار بسيار ساده ) اينطور توصيف كرد كه داراي سه قسمت ميباشد : فوقاني ، مياني و تحتاني . در قسمت تحتاني امور خودكار بدن انجام ميشود- عمل گردش خون و شش ها – مغز مياني نيز در اين امور شركت ميكند ولي همچنين نقش پلي را هم ايفا ميكند كه پيامها را به قسمت فوقاني يا غشاء مغز ميرساند. اين قسمت فوقاني مغز داراي ويژكي خاصي است كه موجب تفكيك انسان از حيوان ميشود.
موجود زنده اوليه در روي كره زمين فقط اثري از مغز فوقاني داشته است ، يا اصلاً فاقد آن بوده است ، همينطور كه در تكامل پيش ميرويم ، نسبت آن دائماً افزايش مييابد . بهمين دليل قسمت فوقاني را بنام مغز « جديد » مينامند . حتي بالا ترين پستانداران مثل شمپانزه و گوريل ، نسبت به انسان تقريباً يك سوم مغز فوقاني را دارا هستند .
در حاليكه مغز فوقاني در حال رشد بوده تمام ويژگيهاي مغز قديم را نيز حفظ نموده است . وقتي بعضي از قسمتهاي مغز بوسيله برق تحريك شود فرد مورد آزمايش چون حيوان درنده اي گاز ميگيرد و چنگ ميزند .
تا اندازه اي مغز قديم خود خواهي وحشيانه را شامل ميشود ، در حاليكه مغز جديد مكان و جايگاه مفاهيم ظريفي چون شرافت و زيبائي و غيره ميباشد . با نمو بيشتر و با بعبارت ديگر به مرحله رشد عقلي رسيدن مدلل ميگردد كه مغز جديد بر مغز قديم قائق آمده است .
هيجان شديد در مغز قديم ممكن است كه توليد شدت جرياني در مغز جديد نمايد و نمايانگر منطق و روشن بيني باشد . كسيكه در اثر خشم ناگهاني مرتكب جنابت ميشود ، با مغز جديدش ميداند كه او را دستگير خواهند كرد و مجازات ميشود ، ولي تازمانيكه خشمش فروكش نكند. راجع به اين چيز ها فكر نميكند .
البته ما نبايد سعي نمائيم كه تنها با عقل زندگي كنيم و اهميت هيجانات را ناديده بگيريم . اگر يك نياز منطقي هيجان را به ناخودآگاه تحميل كنيم در آنجا موجبات فساد فراهم ميگردد. در هر صورت ما بايد سعي نمائيم كه مغز قديم و جديد را در حال تعادل نگهداريم و بخاطر داشته باشيم كه هر وقت يكي از آنها بر ديگري سبقت گرفت بشر نميتواند رسالت خود را آنچنان كه بايد انجام دهد. %