انتخاب از كتاب هفته
صبر كن يادت بياد...
عزيز نسين
نرجمه رضا
(قسمت 1 )
راستش را خواسته باشيد ، حقوق ماهانه من از دويست ليره تجاوز نمي كند ، اما فقط كرايه منزلم دويست و هشتاد ليره است ! وقتي از خدا پنهان نيست ، از بنده هاي خدا چرا پنهان باشد ؟ از آن گذشته ، حالا ديكر اين مسئله علني شده و همة آنرا ميدانند.
خلاصه ، مطلب ، لب و پوست كنده ، اين است كه ما، همه مان رشوه ميگيريم . اين را رؤساي شركت هم مثل باقي خلق خدا، ميدانند اما كاري از دستشان ساخته نيست.
اصولاً ، مي دانيد ؟ وضع و ترتيب كار ها طوري است كه نميشود رشوه نگرفت . كار ما طوري با رشوه گرفتن پيوند دارد كه بدون آن نميتواند جريان پيدا كند . بنابراين ، حالا ديگر رشوه گرفتن پيوند دارد كه بدون آن نميتواند جريان پيدا كند. بنابراين ، حالا ديگر رشوه گرفتن ما براي خودش قانوني شده .
رؤساي شركت هم پس از ساليان دراز تجربه به اين نتيجه رسيده اند كه « اين جوري بوده و همين جور هم بايد باشد» ... البته آنها چندين بار براي تغيير اين وضع دامن همت به كمر زده اند : مثلاً بارها همة كارمندان را ، از كوچك تا بزرگ و از صدر تا ذيل تغيير داده اند ، ولي بدون نتيجه...
من گفتم : وضع كار ما طوري است كه نميشود حق و حساب نگرفت : اگر نگيريم كار ها جريان پيدا نميكند و اوضاع نميچرخد و همه چيز در حال ركود و وقفه ، لنگ مي ماند. بعلاوه ما كار خلاف قانوني انجام نميدهيم كه حتي يك صناري هم از صندوق شركت كش نميرويم . فقط به مراجعين ميگوئيم كه :
« آره بابا ... كارتون در جريانه ... مي دونين ؟ متأسفانه ... همين يك جمله ... اگر كار خلافي ميكنيم ، تنها گفتن همين يك جمله است . و آنوقت ، مراجع محترم ، باكمال صميميت و از ته دل و با رضايت كامل زمزمه ميكند كه :
« اختيار داريد آقا ... اما شما خودتون ميدونيد كه راهش چيه ...»
و ما هم هر چه مي دانيم بي ريا به اش ميگوئيم. آخر ما ميتوانيم كاري را ده پانزده روز زودتر ، يا ده پانزده روز ديرتر از موقع انجام بدهيم . در هر دو صورت ، ارباب رجوع به حق خودشان مي رسند و مثلاً طلبشان را وصول مي كنند. ولي همانطوريكه عرض كردم ، گاهي ممكن است اسناد مربوط ده پانزده روز زودتر و گاهي بر عكس ، يعني ده پانزده روز ديرتر آماده بشود. مي فهميد؟ در اين ميانه حق، هيچ كس از بين نميرود: نه شركت ضرري مي كند و نه ارباب رجوع.
با اينكه دو سال است در آنجا كارميكنم هنوز نتوانسته ام بفهمم اين پول هاي زبان بستة بي دست و پا چطوري به كشو ميز يا كف دست و از آنجا به داخل جيبم سرازير ميشوند... رفقاي ديگر هم هنوز اين معما را به درستي كشف نكرده اند. ما كه حق كسي را نميخوريم ، به كسي هم كه زور نمي گوئيم ، مال كسي را هم كه نمي دزديم. پس چطوري است كه توي درياي پول دست و پا مي زنيم؟
اصلاً مي دانيد چيست ، دفتر كار ما درست مثل يك ماشين پول سازي است . مرتب و بدون تعطيل براي ما پول مي سازد. نمي دانم چطوي به تان بگويم . فرض كنيم پنجرة اتاق باز باشد ، در اتاق هم همينطور ، و آن وقت ناگهان باد شديدي بوزد و همه اوراق روي ميز را به هوا بلندكند... خوب ، معلوم است ديگر... همه اين كاغذ ها از پنجره به طرف در پرواز ميكنند . پول هم عملاً براي ما همين وضع را دارد. فقط با اين فرق كه پول دم در كه رسيد پرهايش مي ريزد و همان جا گير مي افتد. اصولاً اين پول ها مال شخص به خصوصي نيست وبي صاحب است . اين دفتر كار ماستكه بدون توقف و بدون ذره ئي استراحت پول چاپ مي زند.
به نظرم حالا ديگر فهميديد ، نه ؟ فهميديد يا مثل من هنوز هيچ جيز دستگيرتان نشده است ؟ آخر اين پولها مال كسي نيست بله . ما نه تنها حق كسي را ضايع نمي كنيم و از بين نمي بريم بلكه با تسريع كارمردم و جلو انداختن تقاضاهايشان ، به آنها مساعدت هم مي كنيم ، به آنها خدمت هم ميكنيم ...
كاري كه راه مي اندازيم و رشوه يي كه از اين بابت مي گيريم ، همه علني و آشكار است . و به اين سبب، درآمد خالص ، برادروار ميان همة ما قسمت مي شود... اما – اشتباه نكنيد- منظور از «برادروار» اين است كه به برادرهاي بزرگ بيشتر ، و به بردارهاي كوچك كمتر مي رسد. يعني هر كس به نسبت مقام و اهميتي كه در اين مؤسسه دارد سهم مي برد.
بين ما ، خود به خود وحدت و اتفاق كامل به وجود آمده ، به طوري كه هيچ وقت مقدار سهم اشخاص به بيرون درز نمي كند و كسي از آن اطلاع ندارد. در تقسيم درآمد ، تعصب و صداقت و مردانگي كاملي داريم و هيچ وقت به هيچ عنوا ن حق كسي پامال نمي شود. اگر يك روز يكي از ما غيبت كند ، مريض شود و يا مثلاً به تماشاي بازي فوتبال برود ، روز بعد بچه ها حق و حساب ديروزش را بي كم و كاست مي گذارند جلوش. حتي آن هائي كه به مرخصي ساليانه مي روند هم ، از اين بابت كم ترين دغدغه يي ندارند. چه كار بكنيم چه نكنيم ، سهم حق و حساب به جاي خودش محفوظ است .
هيچ كس نمي تواند سر ديگري را كلاه بگذارد، يا حق كسي را كش برود و يا مبلغي از درآمد حاصله را از ديگران پنهان كند : همه مجبورند آنچه را كاسبي كرده اند ، بي ريا در طبق اخلاص بريزند و بگذارند وسط. حساب همه چيز مثل روز روشن است . ميپرسيد از كجا؟ بسيار ساده است :
ليست ها و تعرفه هاي تعيين درآمد ما ، از ليست ها و تعرفه هاي وزارت دارائي هم مرتب تر و دقيق تر تنظيم شده است . در اين تعرفه ها ، براي درخواست هائي كه جمع مبلغ آن تا حدود صد هزار ليره است يك درصد ، و از اين مبلغ به بالا، تا دويست هزار ليره سه درصد حق و حساب در نظر گرفته شده . به علاوه ، طبق اين تعرفه ، اگر كار ده روز زودتر انجام گرفته باشد ، به همان نسبت به حق ما اضافه ميشود و اگر بيست روز زودتر انجام بگيرد اين نسبت به دوبرابر افزايش مي يابد.
ضمناً البته نوع كار نيز در اين مسأله دخيل است : مثلاً اگر درخواست وجه براي كارهاي مربوط به حمل و نقل باشد، حق و حساب بيشتري بايد گرفت ، و اگر مربوط به امور ساختماني باشد كه ، ديگر نور علي نور است و سهم ما چيز چاق و چله يي از كار در مي آيد . اما در مورد درخواست هاي مربوط به خريد و فروش ، وضع ثابت و معيني نداريم ، و در واقع پول چائي بچه ها بستگي به عرضه و تقاضاو وضع بازار دارد گاهي گم و گاهي زياد مي شود و مدام در حال نوسان است.
ادامه دارد