ادامه از قبل
فصل چهارم
غولهاي بدن انسان
حافظه - خاذن شگفت آور (2)
Bruce Bliven
تعداد چيزهائيكه ما ميتوانيم بخاطر آوريم خيلي بيشتر از مجموع سلولهاي مغزي است . يك متخصص فيزيولژي اعصاب تخمين زده استكه بعد از هفتاد سال فعاليت مغز ممكن است كه بيش از پانزده بيليون واحد حافظه جدا وجود داشته باشد . بدين طريق گنجينه حافظه شما چيزي استكه ما فوق درك انسان از لحاظ اندازه و نيرو است . تأسف آور است كه بيشتر افراد مقدار بسيار كمي از اين نيرو را مورد استفاده قرار ميدهند و اين گنجينه را از چيزهائيكه بايد فراگيرند و همچنين تجربيات گوناگون خالي ميگذارند.
از آنجائيكه احساس ما بطور خود كار و دائم هر چيزي را كه مشاهده ميكنيم يا لمس ميكنيم و يا ميشنويم و ميبوئيم و يا ميچشيم گزارش ميكند اگر حجابي براي آن وجود نداشت بهمن تأثيرات غير قابل تحمل ميبود . خوشبختانه در بيشتر نقاط سيستم اعصاب فواصلي وجود دارد كه بنام سينابس[1] ناميده ميشوند كه موجب ميشوند علائم جزئي و ضعيف نتوانند نأثير گذار باشند مانند يك تغيير درجه حرارت يك درجه اي. اثر الكتريكي هر رشته عصبي آنقدر قوي نيست كه بتواند از روي اين فاصله جهش نمايد و اثر يك دسته رشته عصبي بزرگ كه توأماً و در يك زمان پيام فرستاده ميشوند ميتوانند از اين نقاط جسته و براه خود ادامه دهند.
نمونه مناسبي از اين مكانيزم حفاظتي شبكيه چشم است كه حدود يكصد ميليون سلول حساس به نور ميتواند اثرات وارده را مخابره كند. ولي فقط حدود يك ميليون رشته هاي عصبي هستند كه به مغز منتهي ميشوند. بدين طريق قبل از اينكه اثري بمغز برسد بايد بقدري قوي باشد كه دستور دهد كه يكصد سلول به آن پاسخ دهند.
سه مركز عمده پيام در مغز وجود دارد . هر قسمت پيام را دريافت و عمل مناسب در روي آن انجام ميدهد . بصل النخاع (پياز مغز) امور مربوط به كارهاي خودكار را از قبيل تنفس و صربان قلب را انجام ميدهد . مخ[2] با غشاء خاكستري رنگش بنوبت خود جايگاه خود آگاهي ، حافظه ، برهان و بطور خلاصه شخصيت انسان است . مخچه[3] عمل ارادي عضلات را كنترل ميكند و تا اندازه اي تحت فرمان مخ است . عمل بازتاب ، مانند وقتيكه پاي خود را بعلت قلقلك عقب ميكشيم ممكن است تنها بوسيله نخاع شوكي انجام پذيرد . مقدار فضائي از مغز كه توسط هر قسمت از بدن مورد استفاده قرار ميگيرد بوسيله مقدار كنترل خوداگاه كه عضو لازم دارد اداره ميگردد. بعبارت ديگر هر چه كنترل بيشتر باشد منظقه وسيعتري از مغز مورد استفاده قرار ميگيرد. مثلاً دستها و انگشتان كه ميتوانند حركات بسيار پيچيده اي را انجام دهند، منطقه وسيعتري از مغز را لازم دارند تا پا ها ( زبان و لبها نيز نسبتاً منطقه وسيعي از مغز را لازم دارند. )
چگونه مينوان نور ، صدا ، حرارت و صور ديگر دنياي خارج را ديد، شنيد و احساس كرد؟ آنچه كه ما ميدانيم اين استكه بعضي شرايط فيزيكي موجب ميگردد كه اعضاي حسي ما پيام هاي الكتريكي را بجاي لازم در مغز برسانند و كيفيت احساس بوسيله نوع تكانه ايكه دريافت شده تشخيص داده ميشود .
وقتيكه مغز را در هنگام جراحي در مجاورت هوا قرار ميدهند يك تحريك كم الكتريكي به نقطه ايكه بافت هاي عصبي مربوط به بينائي و شنوائي در آنجا قرار دارند بعمل آيد موجب ميگردد كه بيمار نقاط نوراني را مشاهده نمايد و يا اينكه صداي زنگ و ياضربه بدر را بشنود . تحريكهاي بعمل آمده بر مركز تكلم موجب ميگردد كه فرد مانند كودكي گريه كند ولي موجب تكلم بيشتر فرد نميگردد، چون اين امر براي چنين محركي بسيار پيچيده است .
وقتيكه اين آرمايشات روي افرادي ميشود كه بيهوش نيستند ( بافتهاي مغز در مقابل درد حساسيت ندارند ) آنها ادعا ميكنند در موقعيكه گريه كودكانه ميكرده اند هيچ تصور نميكردند كه يك محرك خارجي باعث آن شده باشد بلكه واقعاً ميخواسته اند كه گريه كنند.
[1] - Synabses
[2] - Cerebrum
[3] - Cerebellum