Cruelty is more cruel , if we defer the pain.
اگر ما تسليم ظلم شويم ظالم جري تر ميشود.
« بيائيد باهم به بوستان سعدي سري بزنيم و از رايحه خوش گلهايش لذت ببريم. »
بوستان سعدي – 26
باب اول
حكايت ( قسمت 8 )
ادامه از قبل
ملك را دو خورشيد طلعت غلام
بخدمت كمر بسته بودي مدام
دو پاكيزه پيكر چو حور و پري
چو خورشيد و ماه از سديگر بري
دو صورت كه گفتي يكي نيست بيش
نموده در آئينه همتاي خويش
سخنهاي داناي شيرين سخن
گرفت اندرون هر دو شمشاد بن
چو ديدند كاو صاف و خلقش نكوست
بطبعش هوا خواه گشتند و دوست
معنـــــــي :
پادشاه دو چاكر برناي آفتاب چهره داشت كه پيوسته كمر خدمتگذاري بر ميان اطاعت بسته آماده فرمانبري بودند ، دو تن زيبا اندام و خوب پيكر مانند حور و فرشته – كه مثل آفتاب و ماه در فروغ چهره سومي نداشتند دو زيبا صورت و خوب طلعت كه پنداشتي هر دو يكي باشند و در آئينه شبيه و همانند يكديگر نمايند يا آنكه نظير و شبيه خود را تنها در آئينه توانند ديد و كسي در جهان بحسن همتاي آنان مشاهده نكند و ممكنست هر دو معني اراده شود .
گفتار هاي دانشمند خوش عبارت و گوينده سخن دلاويز در آن هر دو كه چون درخت شمشاد و سرو راست بالا و خوش قامت بودند اثر بخشيد و دلنشين افتاد. چون دريافتند كه صفات و خوبيهاي او خوب و پسنديده است بصرف طبيعت و حكم فطرت هوا دار و پاسدار خاطر و دوست و يار او شدند.
ادامه دارد