سخن روز
A crown is no cure for the headache.
تاج معالج سردرد نيست.

« بيائيد باهم به بوستان سعدي سري بزنيم و از رايحه خوش گلهايش لذت ببريم. »

بوستان سعدي – 25

باب اول

حكايت ( قسمت 7 )
ادامه از قبل

زبان همه حرفگيران ببست
كه حرفي بدش بر نيامد ز دست

حسودي كه يك جو خيانت نديد
بكارش نيامد چو گندم تپيد

ز روشن داش ملك پرتو گرفت
وزير كهن را غم نو گرفت

نديد آن خردمند را رخنة
كه در وي تواند زدن طعنة

امين و بد انديش تشتند و مور
نشايد درو رخنه كردن بزور

معنــــــــي :

همه خرده گيران و معترضان را خاموش ساخت و بهيچيك مجال بد گوئي و عيبجوئي نداد چه يك حرف ناروا و نادرست هم بر زبان خامه او نرفت يا آنكه هيچ معترض را دست نداد و ممكن نشد كه در باره او سخن و حرفي بنكوهش و سرزنش بر زبان آورد – بدخواه و حاسد كه زوال نعمت وي ميخواست چون در كار وي اندك يا هيچ نادرستي نيافت مانند گندم بر آتش بيتاب شد و خود اين اضطراب و بيقراري سود نداد و مفيد نيفتاد كشور از ضمير نوراني و تابناك وي فروغ و روشني پذيرفت و دستور قديم و ديرينه خدمت را هر دم و هر زمان اندوهي تازه بر خاطر مستولي ميگشت.
وزير پيشين دركار آن مرد عاقل و بخرد استواري و عيب و خللي نديد كه بر آن زبان اعتراض گشودن و وي را بسرزنش و بيغاره گرفتن ممكن باشد . مرد نيكو كار و راست كردار چون تشت و دشمن كج انديش مانند مورچه است كه نيرو و توان شكافتن و سوراخ كردن تشت را ندارد
.

ادامه دارد
نظرات (0)

Post a Comment

منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است