Seldom had a man succeed without hard work.
بندرت كسي توانسته است بدون سخت كوشي موفق گردد.
« بيائيد باهم يكي از شاهكار هاي ادبيات فارسي را بخوانيم و لذت ببريم . »
ادامه از قبل
بوستان سعدي – 19
حكايت (1 )
ز درياي عمان بر آمد كسي
سفر كرده هامون و دريا بسي
عرب ديده و ترك و تاجيك و روم
زهر جنس در نفس پاكش علوم
جهان گشته و دانش اندوخته
سفر كرده و صحبت آموخته
بهيكل قوي چون تناور درخت
وليكن فرو مانده بي برگ سخت
دو صد رقعه بالاي هم دوخته
ز حُرّاق[1] و او در ميان سوخته
معنــــــي :
شخصي كه در بر و بحر بسيار سياحت كرده و بمسافرت پرداخته بود از درياي عمان بخشگي گام نهاد .
وي ديار عرب و ممالك ترك و تاجيك و روم و اهالي اين نقاط را مشاهده و ديدار كرده بود و ضمير تابناكش از هر نوع دانش بهره داشت – او جهانديده و سير آفاق كرده و ذخيره از علوم بدست آورده آداب و معاشرت و مصاحبت فرا گرفته بود . باندام مانند درختي تنومند ستبر و درشت پيكر ولي سخت بي برگ و نوا بي ساز و برگ و گرفتار تهيدستي بو د- بر جامه كهن و فرسوده خويش دويست وصله و پينه از « خف » آتش گيره ، كهنه پارچه نيم دار و نيم سوخته يا پنبه كه بكار افروختن آتش برند روي هم دوخته و خود او گوئي از آتش فقر و فاقه سوخته و نا چيز گشته بود
ادامه دارد
[1] - سوخته اي كه از سنگ چخماق بر آن آتش گيرند