سخن روز
If beard were all, the goat might preach.
اگر همه اش بريش بود بز هم موعظه ميكرد.

بوستان سعدي

در عدل و تدبير و راي (4)

ادامه از قبل

خرابي و بدنامي آمد زجور
رسد پيش بين اين سخن را بغور

رعييت نبايد ببيداد كشت
كه مر سلطنت را پناهند و پشت

مراعات دهقان كن از بهر خويش
كه مزدور خوشدل كند كار بيش

مروت نباشد بدي با كسي
كزو نيكوئي ديده باشي بسي

شنيدم كه خسرو بشيرويه گفت
در آندم كه چشمش ز ديدن بخفت

معنـــــي
از بيداد و ظلم ويراني كشور زايد و براي پادشاه زشتنامي حاصل آيد و مرد هشيار كه رويداد آينده و پايان كار بديده بصيرت و پيش بيني نكرد بژرفا و حقيفت اين نكته پي برد و بجور و ظلم كه مملكت را خراب و نام ستمكار را ننگين ميسازد دست نيازد – هلاك ساختن و نابود كردن مردم بستم و ظلم شايسته و سزاوار نيست زيرا همانا آنان تنها پاسدار و حامي و پشتيبان پادشاه و حافظ سلطنت اويند- بمصلحت و سود خود جانب برزيگر و روستائي را نگاهدار زيرا اجيري كه مزد بگيرد و بدان خشنود و شادمان باشد بيشتر از بيكار و سخره[1] بكار مي كوشد و توجه ميكند – در آئين جوانمردي و فتوت روانيست كه با آنكه ازو خوبي بسيار وخير كثير ديده اي شر برساني و روش ناپسند پيش گيري . بسمع من رسيد كه خسرو پادشاه ساساني در حال احتضار آنگاه كه ديده اش از ديدار باز ميماند و بخواب ابدي ميرفت بشيرويه فرزند خود گفت:
ادامه دارد



[1] - كسيكه كار بي مزد بكند ، كسيكه ريشخند شود
نظرات (0)

Post a Comment

منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است