دغدغه مثل شني در صدف است ، اگر كم باشد مرواريد ميشود و اگر زياد صدف را ميكشد.
بوستان سعدي
در عدل و تدبير و راي (2)
ادامه از قبل
اگر جادة بايدت مستقيم
ره پارسايان اميدست و بيم
طبيعت شود مرد را بخردي
باميد نيكي و بيم و بدي
گرين هردو در پادشه يافتي
در اقليم و ملكش پنه يافتي
كه بخشايش آرد بر اميدوار
باميد بخشايش كردگار
گزند كسانش نيايد پسند
كه ترسد كه در ملكش آيد گزند
معني:
حمانا ترا بايد و لازمست كه راه درست و راست پيشگيري و در طريق صواب گام نهي و آن راه كه طريقة ارباب تقوي و پارسائي و اصحاب زهد و ورع باشد اينست كه بفضل و عنايت ايزدي اميد كامل و رَجاء واثق داشته باشي و از عقوبت دادار جهان آفرين بترسي. خردمندي با اميد بخوبي و ترس از بدي جبلي و سرشت انسان و در فطرت وي جايگزين ميشود زيرا آنكه بحقيقت عاقلست بنتايج حسنه كار هاي نيك اميد و اطمينان دارد و از عواقب افعال مذموم ميهراسد و ازينرو آن ميكند كه در جهان فرودين مشمول عنايات الهي و مقبول خلق و در جهان برين از نعيم جاودان برخوردار باشد . آنگاه كه اين دو خصلت را در پادشاه ببيني ملك و سرزمين وي پناهگاه و ملجا و مأمن تو تواند بود و در آن خطه بآسايش تواني زيست – زيرا چنين شاهي باميد بخشايش خداوندي و غفران الهي ازگناه فرودستان كه بعفو و چشم پوشي وي از خطايا اميدوارند در ميگذرد و بآنان بنظر اغماض و احسان مينگرد- آزار مردم را نپسندد و روا ندارد چه از آن بيمناكست كه بكشورش آسيب و گزندي رسد و بنياد ملكش ويران گردد.
ادامه دارد