ادامه از قبل
جاي تعجب ندارد كه در مناطق گرمسير از اين عريان كنندگان ماهر وحشت نداشته باشند. اين تاراجگري ماهرانه و سريع آنان روي غلات و درختان ميتواند يك فاجعه ايجاد كند . ولي اينكه آنها با آن برگها چكار ميكنند براي هيچكس روشن نبود تا اينكه در سال 1874 توماس بلت
[1] طبيعي دان انگليسي نتيجه مطالعاتش را در نيكاراگوئه براي اولين بار انتشار داد . او كشف كرد كه اين مورچه ها برگهاي بريده شده را نميخورند بلكه آنها را تبديل به كود كرده و روي آن هاگ معيني از قارچ را كشت ميدهند . و مورچه هاي كشاورز آنها را وجين كرده كشت ميدهند درست مثل كشاورزاني كه به كشت قارچ اشتغال دارند . اين نهال هاي كوچك را با هرس هاي دائم طوري مراقبت ميكنند كه در موقع رسيدن بهترين حاصل را بدهد.
اين قارچ هاي دائم هرس شده بعد از مدتي تشكيل گره هاي كوچكي به اندازه سر سنجاق ميدهند كه بنام كلم قمري ناميده ميشوند . كلم قمري كه ما خودمان بعضي اوقات ميخوريم در حقيقت درشت شده آن است كه گل كلم ناميده ميشود و اين گل كلم حاصل دستاوردهاي باغباني بوده و در طبيعت چنين گياهي وجود نداشته است . كلم قمري مورچه ها نيز حاصل باغباني و تبهر آنان طي ميليون ها سال قبل از پيدايش اجتماع بشري مي باشد .
مورچه هاي سخت كوش تقريباً به محض اينكه اين كلم قمري ها ظاهر ميشوند آنها را ميخورند و بسته بر حسب مقداري كه ميخورند طبقات مختلف را كه بالغ بر چهار يا پنج نوع است توليد مينمايند. آن دسته اي كه كمترين مقدار سهم از اين قارچ را سهيم هستند كمتر رشد كرده بسيار ريز ميمانند و كارگران مراقبت كننده از باغهاي قارچ و مسئول تغذيه تخم ها و نوزادان مورچه ها هستند . آندسته كه متوسط سهم از قارچ ها را دارا هستند طبقه متوسط را تشكيل ميدهند كه مسئول بريدن و حمل برگها هستند . غذاي بيشتر تشكيل طبقه جنگجويان درنده را ميدهد كه از لانه مراقبت ميكنند ، آنها آنچنان وحشيانه گاز ميگيرند كه خون جاري ميكنند . و بلاخره دسته آخر گروهي هستند كه از بيشترين غذا نصيب ميبرند و تشكيل نر هاي خوش گذران و پرنسس هاي باكره را ميدهند كه هر دوي آنها داراي بال ميگردند و آماده پرواز عروسي هستند .
براي اين منظور در يك شب افسانه اي كارگران آنها را به بيرون از لانه هدايت ميكنند. هركدام از اين پرنسس ها در يك كيسه مخصوص كوچك در پشت آرواره هايش مقداري هاگ قارج حمل ميكند كه با آن مختصر زندگي در لانه جديد خود را شروع ميكند .
پرنسس به محض خارج شدن از لانه بال ميگشايد و در هوا پرواز ميكند . مورچه نر با بالهاي قوي كه مخصوص سرعت است و چون بالهاي هواپيماي جنگي است و با چشمان بزرگ او را تعقيب ميكند . هوا كه گرك و ميش شد مورچه نر خود را به پرنسس ميرساند . به محض اينكه جفتگيري انجام گرفت عمر مورچه نر نيز به آخر ميرسد . به زمين مي افتند و ميميرد .
اما مورچه ماده كه به اندازه كافي يعني براي تمام عمرش بارور شده است به زمين نزديك ميشود . و عجيب ترين منظره اي كه من در دنياي حشرات با آن مواجه شده ام بوقوع مي پيوندد و آن اين است كه مورچه ماده بارور شده به خود پيچ و تاب ميدهد و آن بالهاي قوس و قزحي رنگ خود را از جا ميكند – مثل اينكه فرشته اي قصد تبديل شدن به يك زن را داشته باشد . سپس با دستپاچكي به اطراف ميدود ، درست مثل گربه اي كه در پي جائي است كه ميخواهد بچه هايش را بزايد . وقتي شكافي در زير سنگي يا در زير تخته اي پيدا ميكند با سرعت داخل آن ميشود و شروع به گود كردن آن ميكند . بعد از اين او ديگر هرگز نور خورشيد را نمي بيند .
در اينجا در لانه جديد ملكه از دهانش هاگهاي قارچي را كه با خود از لانه قبلي آورده بيرون ميدهد . او آنها را كشت ميدهد و هرس ميكند تا اينكه اولين محصول بدست آيد و آنرا با آب دهانش خيس ميكند تا رطوبت كافي داشته باشد . در همين موقع نيز شروع به تخم ريزي ميكند و وقتي نوزاد از تخم در آمد او آنها را با آن كلم قمري ها تغذيه ميكند .
به محض اينكه اولين مورچه هاي بالغ ظاهر ميشوند ، ملاحظه ميكنند كه قبلاً كار در انتظار آنها است . باغ قارج بايد از علف هاي هرز پاك شود و هرس شوند ، برگ بايد براي ايجاد كود به داخل لانه آورده شود . از لانه بايد مراقبت شود ، نوزادان بايد شستشو شده تغذيه شوند و قسمتهاي شبكه زير زميني تشكيل گردد و راهرو هاي پيچ در پيچ آن چون تونل هاي راه آهن زير زميني به هم متصل گردند و گنبدي به بزرگي سر يك انسان تشكيل ميگردد.
اكنون كارگران كه همه از جنس ماده اخته شده اند تمام تصميمات را اتخاذ ميكنند و سهميه بندي غذا را كه موجب ايجاد طبقات مختلف ميشود اعمال ميكنند . زنداني با ارزش محبوس در تاريكي محض، يعني ملكه دائم آبستن، در حقيقت يك ماشين تخم گذاري است كه توسط كارگران با پشتگار و علاقه به او كلم قمري هاي مخصوص خورانده ميشود و براي حفظ او جانشان را فدا ميكنند. و براي انجام اين چرخه اجتماعي همه قوانين و مقررات حاكمان كور ستمگر اجرا ميگردد. براي آنان مجالي براي نجات در مقابل ارتكاب به اشتباه و زنده ماندن چون ما انسانها وجود ندارد .
[1] - Thomas Belt