انسان موجود ناشناخته
ادامه از قبل
تناقض بسياري بين دوام بدن و خاصيت ناپايداري اجزاي تشكيل دهنده آن وجود دارد . بدن انسان از ماده اي نرم و قابل تغيير ساخته شده است كه قابل متلاشي شدن در عرض چند ساعت است . بدن انسان خود را خيلي بهتر از حيوانات با شرايط متغيير فيزيكي ، اقتصادي و اجتماعي تطبيق ميدهد و بجاي فرسوده شدن تغيير ميكند . اعضاي بدن ما فوري وسيله اي براي مقابله با هر وضع جديدي ميسازد.
وقتي نصف غده تيروئيد برداشته شود قسمت باقيمانده حجم خود را افزايش ميدهد و اين افزايش حجم معمولاً بيش از نياز است . برداشتن يك كليه موجب بزرگ شدن كليه ديگر ميگردد هرچند كه دفع اوره با يك كليه سالم بطور كامل انجام ميگيرد. اگر ترشح غده اي بقدر كافي نباشد ، غدد ديگر فعاليت خود را تشديد ميكنند و جبران كم كاري آن غده را مينمايند .
هر ماده اي از بدن خود را با اجزاي ديگر وفق ميدهد و اجزاي ديگر بوسيله مابعات عضوي و سلسله اعصاب خود را با آن منطبق ميكنند. بنظر ميرسد هر قسمت نياز فعلي و آينده را ميداند و طبق آن عمل ميكند . بدن دورنماي آينده و وضع حال را مشاهده ميكند . وقتي حاملگي بمرحله كامل خود برسد ، بافتهاي مهبل و آلت تناسلي زن توسط مايعات مورد هجوم قرار ميگيرد و در نتيجه نرم و قابل انعطاف ميگردد و موجبات عبور جنين را براي چند روز بعد فراهم مينمايد . در همين هنگام غدد پستان ها سلولهاي خود را افزايش ميدهند. قبل از بستري شدن براي زايمان پستانها كاملاً آماده براي غذا دادن به نوزاد را خواهند داشت . تمام اين مراحل و تسلسل پيچيده آن براي آمادگي چيزي كه در آينده اتفاق خواهد افتاد ميباشد.
در تمام مدت مرحله جنيني بافتها خود را براي آينده آماده ميكنند . مثلاً تركيب اجزاي چشم براي مقصود معيني كه در آينده بوقوع خواهد پيوست در هم مي آميزد. مغز شكل ميگيرد ، عصب بينائي و شبكيه به سطح رانده ميشود ، پوستي كه روي شبكيه را ميپوشاند دستخوش تغييرات شگفت آوري ميشود، شفاف شده تشكيل قرنيه و عدسيها را ميدهدو اينجاست كه سيستم شگفت آور بينائي كه ما آنرا چشم مي ناميم بوجود مي آيد . چه وسيله اي است كه باعث ميشود شبكيه عدسي را بسازد تا بتواند دنياي خارج را روي انتهاي عصب خود منعكس كند ؟ در جلوي عدسي عنبيه خود را تبديل به ديافكراگم ميكند . اين ديافراگم بر حسب شدت و ضعف نور منقبض يا منبسط ميگردد . علاوه بر اين شكل عدسي بطور خود كار خود را با آشياء دور يا نزديك تطبيق ميدهد . اينگونه همبستگي را نميتوان به اين سادگي توجيه كرد .
همكاري سلسله عمليات عضوي بعد از يك خونريزي آشكار ميگردد. اول تمام رگها منقبض ميگردند . حجم نسبي خون باقيمانده بطور خود كار افزايش مييابد . قلب تند تر ميزند . بدينطريق فشار خون كافي براي جريان خون تأمين ميشود. مابعات بافتها از ديواره رگهاي موئين گذشته و به سيستم جريان خون حمله ور ميشود. بيمار تشنگي مفرطي را احساس ميكند . خون فوراً مايعي را كه وارد معده شده است جذب مينمايد و حجم عادي خود را تثبيت مينمايد . ذخاير گلبول قرمز از اعضائيكه در آنها انبار شده آزاد ميگردد. بالاخره مغز استخوان شروع به توليد گلبول قرمز ميكند تا جبران گلبول هاي از دست رفته را بنمايد . بطور كلي ، تمام قسمتهاي بدن كمك لازم را در اين پديده بعمل مي آورند .
وقتي پوست ، ماهيچه ، رگهاي خون يا استخوانهاي بدن مورد صدمه قرار ميگيرند تشكيلات بدن فوراً خود را با وضع ايجاد شده تطبيق ميدهند . همه چيز اتفاق مي افتد مثلاً اينكه يك سري اقدامات توسط بدن انجام ميگيرد كه صدمه وارده را ترميم نمايد . مانند جبران كمبود خون ، و ديگر مكانيزم كارهاي دستجمعي. وقتي سرخرگي پاره ميشود ، خون بمقدار زيادي از بدن خارج ميشود . فشار خون پائين مي آيد و بيمار بيهوش ميشود ، در اين موقع خونريزي كاهش مي يابد ، لخته اي از فيبرين در زخم ايجاد ميشود و در اين موقع خون بند مي آيد . در مدت چند روز لكوسيتها و سلولهاي بافت به لخته هجوم آورده ديواره سرخرگ را ترميم مينمايند.
وقتي استخواني ميشكند ، انتهاي تيز استخوان شكسته شده ممكن است ماهيچه يا رگها را پاره كند . به مجرد وقوع اين امر عضو صدمه ديده در محاصره لخته خون قرار ميگيرد ، سپس گردش خون فعالتر ميگردد، عضو صدمه ديده متورم ميشود و در اين موقع مواد غذائي مورد لزوم به وفور براي ترميم انساج به قسمت صدمه ديده آورده ميشود. همه اين سلسله عمليات براي مرمت عضو هم آهنگ ميگردند . در مدت مرمت ، حوادث مختلف بسياري ، شيميائي ، عصبي ، گردش خوني و ساختاري اتفاق مي افتد. تمام اينها چون زنجيري به هم متصل هستند . خونيكه در موقع جراحت وارده از بدن خارج ميشود موجب تحريك سلسله عمليات فيزيولژيكي ترميم ميگردد. هر جرياني منتج از جريان قبلي ميباشد .
اشراف به اين سلسله عمليات شفابخشي موجب ظهور جراحي جديد شده است . اگر عمل سازش وجود نداشت جراحان نميتوانستند جراحات وارده را معالجه نمايند. جراحان هيچ نفوذي روي مكانيزم بهبودي ندارند . آنان خود را با هدايت قعاليت خودكار آن مكانيزم ها ارضاء ميكنند .
ادامه دارد