He that hath been bitten by a serpent , is afraid of a rope.
مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسد .
بوستان سعدي
در عدل و تدبير و راي (5)
ادامه از قبل
بر آن باش تا هر چه نيت كني
نظر در صلاح رعيت كني
الا تا نپيچي سر از عدل و راي
كه مردم ز دستت نپيچند پاي
گريزد رعيت ز بيدادگر
كند نام زشتش بگيتي سمر*
بسي بر نيامد كه بنياد خود
بكَند آنكه بنهاد بنياد بد
خرابي كند مرد شمشير زن
نه چندانكه دود دل پير زن
* افسانه ، داستان
معنــــــــي
بر سر آن باش و – بدان بكوش كه هميشه نيت انديشه بر مصلحت رعايا گماري و رفاه و آسايش مردم را از ديده همت دور نداري - هان درياب كه از دادگري و رأي و انديشه صواب روي نتابي تا مردم از بيدادت تگريزند و از كشور تو به ملك ديگر پاي نگشايند و روي نياورند. رعايا از جور فرمانده ستمكار بهر شهر و ديار فرار مي كنند و معايب او را در همه جا ميگويند و نام بدش را شهره آفاق ميسازند – ديري نميگذرد كه آنكه تخم بدي كارد و بنياد زشتكاري و كجروي گذارده شالده و اساس هستي خود را بر ميكند و ويران ميكند شمشير سپاهي تيغگزار آسيب و زيان ميرساند اما زاري و فرياد خواهي پير زالي فرتوت بدرگاه احديت بيش از آن در اساس ملك ويراني مي آورد.
ادامه دارد