شاهكار هاي نثر فارسي معاصر
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي
در سبك امپرسيونيسم گاهي فكر شاعر چنان دقيق ميشود كه شعر بنظر معما ميآيد ، از آنجمله ناصر علي هندي در وصف آنكه دلدار با
انگشت عرق از روي خود پاك مرده است انگشت خم كرده را بهلال يكشبه و روي دلدار را ببدر و آفتاب و قطرهاي عرق را بخوشة پروين تشبيه ميكند و ميگويد :
هلال يك شبه را چون قرين بدر كشيد + هزار خوشة پروين ز آفتاب چكيد
گاهي دامنة استعاره چنان وسعت ميگيرد و دور از حقيقت ميشود كه بننظر ميرسد شاعر خواسته است شوخي بكند چنانكه شاعري براي وصف طبع خشك زاهد و چشم بي اشك او و آب وضويش كه ريشش را تر ميكند و جاري ميشود ميگويد:
فيض آب ديده نتوان يافت در آب وضو + كاش زاهد را بجاي ريش مژگان تر شود
فصيحي هروي ازينكه اهل مدرسه يعني طلاب قديم مردم زنده دلي نبوده اند و مگسي كه در ميان دو صفحة كتاب بماند در موقعيكه كتاب را مي بندند در آن ميان مي ميرد و طلاب از بسكه كتابهاي خشك ميخوانند دل مرده مي شوند چنين نتيجه گرفته است :
خبر ز زنده دلي نيست اهل مدرسه را + كه دل بسان مگسي در كتاب مي ميرد
كليم از اينكه هر كس بكار بيهودة كسي بخندد دندانش نمايان ميشود و هر كس بسيار راه برود بخية كفشش بيرون مي آيد اين نتيجه را مي گيرد :
بخيه كشم اگر دندان نما شد عيب نيست + خنده مي آرد همي بر هرزه گرديهاي من
يا اينكه صائب تبريزي ازينكه دستار بندان زمان او اهميت خود را در بزرگي عمامه مي دانسته اند و گنبد مسجد شاه اصفهان هم شكل عمامه را دارد اين شعر را سروده است :
گر بعمامه كسي كوس فضليت ميزد + گنيد مسجد شاه از همه فاضل تر بود
جاي ديگر همين مضمون را با اشاره باين كه در زير گنبد هاي بلند صدا منعكس مي شو چنين ميگويد :
مخور صائب فريب زهد از عمامه زاهد + كه در گنيد ز بي مغزي صدا بسيار مي پيچد
يكي از انواع امپرسيونيسم معماست كه در قرن هشتم و نهم و دهم و يازدهم بسيار رواج داشته و هنوز در افغانستان شاعران ميسرايند و كتابهاي فراوان در آن نوشته و انواع مختلف از آن اختراع كرده و طبع آزمايي هاي عجيب در آن كرده اند و دامنه را بجايي رسانيده اند كه بسياري از مردم در حل آن در ميمانند ولي اساس آن درينست كه از شعر كلماتي استخراج كنند كه نام كسي يا چيزي را برساند.
مثلاً شاعري گفته :
نام بت من اگر بخواهي + سيبيست نهاده بر سر سرو
در مصرع دوم « سيبيست » را كه تصور ميرود مراد « سيبي است » باشد بايد « سي بيست » خواند كه سي ضرب در بيست باشد كه ششصد ميشود و ششصد در حساب جمل يا حساب ابجد حرف خاست و خا را كه بر سر سرو بگذارند خسرو ميشود .
شاعر ديگري ميگويد :
بنما رخ ماه خويش تا كي باشند + زان زلف گلاله داغداران مهجور
بايد از « زلف گلاله » داغداران را كه مراد حروف نقطه دار باشد خارج كرد يعني « ز » و « ف » را و ميماند « ل گلاله » و پس از آن لاله را هم كه داغ دارد بايد طرح كرد و لام و كاف مي ماند و سپس « بنما رخ ماه خويش » يعني رخ ماه را كه ميم باشد بايد نمود يعني بر آن لام و كاف افزود و « ملك »‌ بدست مي آيد كه نام كسست.
آنچه درين صحايف بنظر خوانندگان ميرسد قسمت اول از منتخبات آثار كسانيست كه در قرن حاضر پيشرو ادبيات جديد بوده و آثار ادبي محض و بمعني اخص نوشته اند . در قسمتي كه اينك انتشار مي يابد نمونهائي از آثار چهار تن نويسنده اي كه بيش از ديگران در معاصران خود نفوذ كرده اند گرد آمده است .
طالبوف اثر ادبي محض بجز مسالك المحسنين كه رمانست ندارد . دهخدا استاد بزرگ ساده نويسي زمان حاضر نخست در صور اسرافيل اين شاهكار هاي ادبي را كه همة آنها درين صحايف گرده آمده انتشار داده است و سپس در روزنامهاي ديگر آثاري در همين زمينه منتشر كرده است كه متاسفانه نيافتم تا درين اوراق بگنجانم .
از جمال زاده آنچه انتشار يافته خوانده ام و منتخباتي ازو ترتيب داده ام.
اما از صادق هدايت متاسفانه نتوانستم آن چنانكه ميرزيد حق وي را ادا كنم ، زيا كه متخبات آثار وي شايد باز نيم برابر ديگر آنچه درين صحايف گرد آمده است ميشد اما بر حجم كتاب ميفزود ، ناچار بهمين اندازه اي كه خوانندگان ميبينند قناعت كردم و گرنه جاي آن داشت كه از چهار كتاب او از « زنده بگور » و « سگ ولگرد » و « سه قطره خون »‌ و « بوف كور » باز قسمت هاي ديگري اختيار ميكردم و اي كار را بآينده باز ميگذارم .
قسمت عمده از اوراق اين كتاب و قسمت مخصوي باو چاپ شده بود كه خبر بسيار اسف انگيز خودكشي ور در پاريس در 19 فروردين امسال سخت مرا متأثر و ماتمزده كرد . شگفت است كه وي خود بيش از ديگران محرك من درين كار بوده است . در تابستان گذشته روزي بمن اصرار كرد متخباتي از نويستندگان معاصر گرد آورم . ميگفت مردم بايد بدانند بهترين قسمتهاي آثار معاصران كدامست . نويسندگان خود نميتوانند اينكار را بكنند زيرا كه قهراً همة نوشتهاي خود را مي پسندند و نميتوانند بهترين قسمت را بر گزينند . ميگفت انيكار كسي استكه در ادبيات اروپا و ادبيات ايران متخصص باشد و بتواند بهترين قسمت هر كتابي را بيرون بكشد . ميگفت اگر براي ديگران اينكار را نميكنيد براي خودم بكنيد و من شخصاً از شما ممنون ميشوم بهترين قسمتهاي مرا لا اقل بمن نشان بدهيد .
اين مرد و اين نويسندة بزرگ تا اين درجه منصف و تا اين اندازه حقيقت دوست و بلند نظر بود اينك كه اين كتاب هنگامي منتشر ميشود كه او نيست هرچند كه تكرار نامش و ياد از مرگش تلخي خاصي در ذوق من بر مينگيزد باز اين كتاب را بنام او بپايان ميرسانم .
طهران 20 ارديبهشت ماه 1330 سعيد نفيسي
نظرات (0)

Post a Comment

منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است