راههاي جلوگيري از لكنت زبان
Wendell Johnson
قسمت اول
دليل توجه خاص من به مسئله ايكه لكنت زبان ناميده ميشود بيشتر از روي كنجكاوي روحي بود كه ميخواستم راهي براي جلوگيري از لكنت زبان خودم بيابم. وقتيكه ما تحقيقات خود را در سال 1934 در دانشگاه آيوا روي اين موضوع شروع كرديم هيچگونه پژوهش عملي در مورد مسئله تكلم انجام نگرفته بود . در حاليكه هزاران نفر در سرتاسر گيتي از مبتلا بودن باين عارضه دچار فشار روحي و ناراحتي هستند . نتيجه بررسي هاي ما نشان داد كه شروع اين عارضه بعلت يك سانحه ناگهاهي ميباشد و براي كودك موقعي اين يك مسئله جدي ميگردد كه فرد ديگري آنرا يك مسئله تلقي نمايد . مفاهيم ضمني آن نه تنها براي والدين و معلمين و حتي براي كسيكه خودش لكنت زبان دارد قابل درك است . لكنت زبان واقعي در بعضي مواقع تمام اعضاي خانواده را در بر ميگيرد . ولي براي ما ثابت شده است كه اين موضوع بيشتر اكتسابي است تا موروثي.
در سال 1939 يكي از شاگردان من كلاسي براي افراد بالغي كه مبتلا به لكنت زبان بودند تشكيل داد . در يك كلاس شش نفر از يك خانواده بودند . در هر چهار نسل قبلي اين خانواده افرادي بوده اند كه دچار لكنت زبان بوده اند ، و در اين نسل هشت نفر از بيست و چهار نفر بچه مبتلا و يا دچار لكنت زبان بوده و يا شده بودند . اين خانواده با توجه به اين تصور ميكردند كه بيماري آنان موروثي است و هيچگونه تدبيري براي رفع آن مؤثر نيست .
بعضي از اعضاي خانواده مذكور علاوه بر كلاس هاي تمرين درست صحبت كردن در كنفرانس هاي كلينيك سخنوري نيز شركت نمودند . آنچه آنها ياد گرفتند موجب شد كه طرز فكرشان در مورد موروثي بودن لكنتشان تغيير يابد ، چونكه ما اخيراً كشف نموديم كه در شش نسل ، از چهل و چهار كودك حتي يكي از آنها لكنت زبان نداشته است . چرا؟ مادر دو تن از بچه ها كه طبيعي صحبت ميكردند گفت : « چونكه آنچه را كه در ايام كودكي پدر و مادرمان بما گفته بودند براي آنها فاش نكرديم .»
براي اينكه دريابيم لكنت زبان چگونه شروع ميشود و راه جلوگيري از آن را كشف كنيم ما سه نوع بررسي روي 500 كودك و 1000 پدر و مادر را شروع كرديم . گروه محقق هاي ما كار را با دارندگان لكنت زبان جديدي شروع كرد كه با والدين آنها مصاحبه هاي دقيقي بعمل آمده بود. براي كنترل بيشتر ما هر كودك مبتلا به لكنت زبان را دركنار يك كودك كه بطور طبيعي صحبت ميكرد و هم جنس و داراي ضريب هوشي برابر بودند قرار داديم . بررسي ها شاهد اين امر بود كه اين دو دسته از لحاظ رشد جسمي و عقلي هيچگونه تفاوتي با هم نداشتند . هيچكدام از آنها آسيبي در موقع زايمان مادر نديده بودند ، تقريباً همه در يك موقع شروع به چهار دست و پا راه رفتن و ايستادن و بيان اولين كلمه را نموده بودند . و هيچكدام از بچه ها از لحاظ چپ دست بودن تأثيري بر تكلم آنها محسوس نگرديد. گروه مورد آزمايش همگي توانائي برابر را در حركت موزون لبها نشان دادند، و همينطور در حركت دادن زبان و فك ها و عضلات تنفسي . ولي در مصاحبه اي كه با والدين اين بچه ها داشتيم مات و مبهوت شديم ، چونكه آنها معتقد بودند كه بچه هايشان لكنت زبان دارند . معمولاً اين توهم موقعي ايجاد شده بود كه بچه ها بين دو و نيم تا سه سالگي بوده اند . طرز لكنت زبان آنها را كه همراه ، تنش و ترديد بيش از حد و هيجان بايد باشد توصيف نميكردند ، بلكه فقط ميگفتند كه فرزندشان كلمات و جمله ها را تكرار ميكنند .
روي اين اصل ما تصميم گرفتيم كه بفهميم كودكانيكه طبيعي صحبت ميكردند تا چه اندازه اي كلمات را تكرار ميكنند . در اثر اين بررسي معلوم شد كه كودكان بطور متوسط اولين صداي كلمه را ، يا تمام كلمه و جمله را در حدود پنجاه بار در هر 1000 گلمه تكرار ميكردند ، اين بررسي روي كودكان دو تا پنج سال انجام گرفته بود .
بخاطر دارم كه پسري سه ساله داشت راجع به چيزيكه در آنروز ديده بود صحبت ميكرد . صحبت خود را چنين شروع كرد: « خوب آه، او، اوم ،آه بقدري بلند بود و اوه از اوه اوه بقدري بلند و آن اوه اوه .... » آنچه را كه او ديده بود مجسمه يك اسب بود كه قبلاً هرگز با آن مواجه نشده بود . بمحض اينكه توضيح لازم باو داده شد و توانست بفهمد كه موضوع از چه قرار است ، فوراً حرف زدن طبيعي خود را باز يافت . كودكان در اين سنين بعلت اينكه كلمه مورد نياز را براي توصيف نميدانند بناچار براي يافتن كلمه مناسب در توصيف خود كلمات را تكرار ميكنند .
بنابراين مسئله لكنت زبان موقعي شروع ميشود كه والدين تصور مينمايند فرزندشان لكنت زبان دارد ! با توجه باينكه ملاحظه مينمايند فرزندشان كلمات را تكرار ميكند و در اداي كلمات مردد هستند ( گرچه اين موضوع در تمام كودكان يك امر عادي است ) نگران ميشوند و تصور ميكنند كه فرزندشان لكنت زبان دارد ، لذا بمحض اينكه شروع به صحبت ميكنند با تشر به او ميگويند: « اينقدر آه آه و اوه اوه نكن ، قبل از اينكه شروع به حرف زدن كني يك نفس عميق بكش ! » كودك فوراً در مييابد كه دارد كاري ميكند كه مورد قبول پدر و مادرش نيست .
ادامه دارد