ياد آوري : اين قسمت بايد قبل از تاريخ سپتامبر 2007 گنچانده ميشد كه متأسفانه از قلم افتاده بوده است .اخيراً آقاي نصرالله مسعود انصاري دقت كرده اين موضوع را بمن ياد آور شدند ضمن قدردارني از دقت ايشان از مراجعه كنندكان نيز پوزش ميخواهم.
عامل « ار. هاش»[1] در بارداري
J.D. Ratcliff
قسمت نخست:
در اوايل سال 1940 نوزادي بدنيا آمد كه دچار كم خوني بسيار و زردي بود . اين نوزاد بقدري بمرگ نزدك بود كه پزشكان ناچار شدند براي نجات وي دست به عمل خطرناكي بزنند . آنها تصميم گرفتند كه خون نوزاد را بكلي از بدنش خارج و بجاي آن خون جديدي تزريق نمايند . پنج دقيقه بعد از تولد نوزاد ، تعويض خون بدن او شروع شد . بعد از انجام اين عمل رنگ بدن نوزاد صورتي شد كه حاكي بر سلامت وي بود و ناراحتي تنفسي او بكلي رفع شد و نوزاد براحتي و بصورت طبيعي شروع به تنفس نمود .
دليلي كه در پشت اين داستان غم انگيز وجود داشت تمام مادران دنيا را بوحشت ميانداخت . باز هم يك كشف تازه در مورد عامل اسرار آميزي در خون شده بود . اين عامل بنام « ار هاش » ناميده شد كه موجب ميگردد خون مادر با خون كودكي كه در رحم او است اعلام جنگ دهد .
داستانهاي مختلف و نگران كننده اي در اين مورد گفته ميشد كه مادران را بسيار نگران ميكرد و ادعا ميشد كه كودكاني كه در معرض اين خطر قرار گيرند حتي تعويض خون آنان در بدو تولد نيز مخاطرات بسيار و امكان مرگ نوزاد بسيار است . با كشف اين عامل ديگر جاي نگراني نيست ولي بايد مادران بدانند كه اين عامل چيست .
با شناختن عامل « ار هاش » پزشكان توانستند اين مسئله بغرنج را كه در گذشته جان هزاران نوزاد بخطر ميانداخت حل نمايند .
داستان « ارهاش» را دكتر ارل لنداشتاينر كه غولي در تحقيقات پزشكي بوده و قبلاً گروه هاي مختلف خوني را كشف كرده بود افشا كرد و موجب گرديد خطرات انتقال خون را از بين ببرد . دكتر لنداشتاينر بهمراه چشمان دقيق دستيارش، دكتر الكساندر وينر در لابراتوار مؤسسه راكفلر در سال 1937 مشغول كار بود و خون خرگوشي را مورد بررسي قرار ميدادند تا بتوانند خون نوعي ميمون را به خرگوش تزريق نمايند . در اين هنگام متوجه ماده كاملاً جديدي شدند كه در خون خرگوش وجود داشت و آنرا «ارهاش» ناميدند . « ارهاش» مشتق از نام ميموني بنام « رسوس »[2] بود كه خون او را به خرگوش انتقال ميدادند . دكتر لنداشتاينر مشاهداتش را ياد داشت نمود و سپس در پي كار اصلي اش رفت و «ارهاش» را موضوع پر اهميتي تلقي ننمود ، ولي براي دستيار او دكتر وينر اين كشف كم اهميت بسيار جالب بود . او برايش اين سؤال مطرح شد كه آيا خون انسان هم داراي چنين «ارهاش» ميباشد ؟ پس از بررسي متوجه شد در هر صد نفر آمريكائي سفيد پوست 85 نفر آنها داراي «ارهاش» ميباشند ! و البته در سياه پوستان اين درصد بالا تر بود و در چيني ها اين عامل شامل 99 درصد ميگرديد.
اين كشف در بين پژوهشگران تا انداازه اي مورد توجه قرار گرفت ، ولي خاصيت قابل توجه اي در آن ملاحظه نميشد ، اما دكتر وينر هنوز راجع به حوادثي كه در اثر انتقال خون بوجود مي آمد فكر ميكرد . خون بيمار از نظر نوع مشخص ميشد و خوني از همان نوع به او انتقال داده ميشد معهذا بيمار پس از انتقال خون دچار بازتاب وحشت انگيزي ميشد . دچار لرز ميشد ، درجه حرارت بدنش بالا ميرفت ، كم خون ميشد . و بعضي اوقات بيمار نيز دچار شوك ميشد و ميمرد . او از خود سؤال ميكرد : « آيا اين عوارض ناشي از خوني كه داراي «ارهاش» است با انتقال خوني كه داراي «ارهاش» نيست ايجاد نميگردد؟ »
فرضيه او مورد آزمايش قرار گرفت و صحت آن مورد تأييد قرار گرفت . اختلاط «ارهاش» مثبت با «ارهاش» منفي در تحت شرايط خاصي مقابل يكديگر قرار ميگيرند . اين وحشت وجود داشت كه در اثر انتقال خون 85 درصد دريافت كنندگان گلبول قرمز خونشان منهدم گردد. و در نتيجه لاشه هاي گلبولهاي سرخ منهدم شده مجاري كليه ها را مسدود و بيمار را دچار مسموميت شديد و سرانجام او را دچار مرگ نمايند .
در اين خلال محقق ديگري بنام دكتر فيليپ لوين در بنياد تحقيقات اورتو واقع در ليندن نيوجرسي آمريكا در مورد بيماري اريتروبلاستوز ( افزايش گلبولهاي نارس خون ) بود كه سالها پزشكان را عاجز كرده بود . اين بيماري در كودكان هنوز بدنيا نيامده و تازه متولد شده رخ ميداد . در موارد حاد آن كودك در همان ماههاي اول حاملگي از بين ميرفت . و يا اينكه نوزاد ظاهراً سالم بعد از مدت كوتاهي از تولد دچار زردي ميشد و ميمرد .
از آنجائيكه زردي نوزاد يكي از علائم انهدام گلبول قرمز خون بود ، پزشكان فقط يك سلاح براي مبارزه با آن داشتند و آنهم انتقال خون جديد به نوزاد بود. در مواردي اين انتقال خون اعجاز ميكرد ، ولي در اغلب موارد منجر به مرگ نوزاد ميشد .
ادامه دارد
[1] RH
[2] Rhseus