شگفتيهاي بدن انسان - 82
قسمت ششم

كار دستجمعي حيرت انگيز فرمان و كنترل

* سيستم عصبي چگونه كار ميكند
* معجزه عضلات
* درد هاي عضلاني
* استخوان پركار ما
* دستان انسان : بزرگترين و مهمترين ابزار ما
* آنچه را كه بايد راجع به كمر و پشت خود بدانيد .



سيستم عصبي چگونه كار ميكند
J. D. Ratcliff


وقتيكه به سيم پيچي يك مركز تلفن نگاه ميكنيم از آنهمه سيم كه بهم پيچيده شده است وحشت ميكنيم . ما از اينكه سيستم مخابرات بسادگي رابطه ما را با دور ترين نقاط دنيا برقرار ميكند آنرا مورد تحسين قرار ميدهيم . ولي مايل هستيم كه سيستم مخابراتيكه بسيار وسيع تر از سيستم مخابرات تلفن در بدن ما فعاليت ميكند آنرا يك امر عادي تلقي كنيم . سيستم مخابرات بدن ما يعني سيتم عصبي ما بسيار پيچيده تر و دقيق ترا از سيستم مخابرات تلفن ميباشد . در طي شبانه روز ميليونها پيام به ميليونها سلول اين سيستم ميرسد ، به قلب ميگويد كه كي بزند ، پا ها چه موقعي حركت كنند ، ريه ها در چه موقعي هوا را بمكند . ولي در مقايل ارتباطاتيكه برقرار ميكنند ، بدن ما فقط توده اي از سلولهاي مجزا از يكديگر و درهم و برهم ميباشند و هر سلول راه خود را طي ميكند .
اعصاب حسي را در نظر بگيريد – كه به شما ميگويند آيا كبابي كه ميخوريم بامزه است يا قطعه موسيقي كه ميشنويم خوشايند است و يا منظره اي كه ميبينيم الهام بخش است .
زبان داراي 3000 تكمه چشائي ميباشد ، هر كدام از اين تكمه ها توسط عصب مخصوص بخود مستقيماً به مغز مربوط ميشود . كسي نميداند كه اين تكمه هاي گيرنده چشائي چگونه عمل ميكنند . ولي نظر فعلي دانشمندان اين است كه ذرات غذا مانند لامپي كه به سرپيچ ميخورد به تكمه مربوط ميخورد و در اين موقع جريان برق برقرار و تكانه هاي الكتريكي به مغز فرستاده ميشود . مغز اين تكانه ها را تشخيص ميدهد و نتيجه گيري ميكند : مثلاً سيب زميني به نمك احتياج دارد ، پرتقال ترش است ، كباب بره خوشمزه است .
گوشها داراي 100000 عصب شنوائي هستند . انتهاي عصبي بسيار كوچك در گوش داخلي فركانس صداي بخصوصي را ميگيرد و شروع به ارتعاش مينمايد – مانند مزرعه گندم در باد موج ميزند . جريان الكتريسته ايجاد ميشود . ممكن است اين جريان بقدري ضعيف باشد كه نياز داشته باشد هزاران بار تقويت شود تا تشخيص داده شود و به مغز برسد و يك نت موسيقي تشخيص داده ميشود . يا ممكن است در همان موقع يك صداي مزاحم ديگري وارد گوش شود ، كه فوراً توسط مغز تشخيص داده ميشود كه مثلاً صداي يك دوست ، سوت لكوموتيو يا پارس سگ ميباشد . بدين طريق ما صدا را در مغز ميشنويم نه در گوش .
هر چشم داراي يكصد وسي ميليون گيرنده نور ميباشد كه اثر مجموعه اي را به مغز ميرساند . ما برگهاي زيباي بهاري درختان را با چشمانمان ميبينيم ، ولي اين مغز است كه احساس لذت و تحسين را يما ميدهد . بعضي اوقات اعصاب چشم ما را اغفال ميكنند . اگر در اتاق تاريكي به سر ما ضربه اي وارد شود نور خيره كننده اي را مشاهده ميكنيم كه مانند ستاره هائي ميباشند . چه امري موجب ميگردد كه چنين نوري را مشاهده كنيم در حاليكه اصلاً نوري در اتاق وجود ندارد . ضربه وارده به سر موجب ميشود كه اعصاب بينائي تحريك شوند و تكانه هاي الكتريكي به مغز بفرستند و مغز اين تكانه ها را به فلاش نور تعبير ميكند .
پوست داراي شبكه وسيعي از گيرنده ها ميباشد. اگر شيئي گرم به پوست بدن فشار داده شود تعداد 30000 « گيرنده گرما» اعلام خطر ميكنند . پوست داراي 250000 گيرنده سرما و حدود نيم ميليون نقاط لمسي است .
مغز براي پيامهائيكه از گيرنده هاي قليلي دريافت ميكند توجهي نمينمايد . يك سوزن داغ را ميتوان بدون ناراحتي زياد به پوست بدن فشار داد. ولي اگر يك آهني كه حرارت آن باندازه همان سوزن باشد بر پوست بدن فشارد داده شود فوراً اعلام خطر ميشود . بهمين علت اگر بخواهيد درجه حرارت آب وان بچه را بسنجيد نبايد از يك انگشت خود براي سنجيدن درجه حرارت آب وان استفاده كنيد . آب ممكن است كه براي انگشتان شما زياد گرم نباشد ، ولي براي بچه كه تمام گيرنده هاي بدنش با غوطه ور شدن در آن آب تحريك ميشوند آن آب بسيار داغ خواهد بود .
بطور كلي ، عمل اعصاب اين است كه عضلات را بكار اندازند . ولي در عين حال توانائي اسرار آميزي دركند كردن و يا جلوگيري از حركت را نيز دارند .
در غير اينصورت وقتيكه ما پاي خود را براي بالا رفتن از پله بلند ميكرديم مانند اينكه بخواهيم توپي را با پا ضربه بزنيم پايمان بجلو پرتاب ميشد . در هنگام خواب اين حالت كند كنندگي بر بدن محاط ميگردد و تمام مغز را در بر ميگيرد . اين حالت در هنگام وحشت در خواب اتفاق ميافتد :‌ ميخواهيم فرياد بزنيم ولي نميتوانيم .
سلولهاي عصبي داراي صفات ويژه اي هستند كه آنها را از سلولهاي ديگر متمايز مينمايد . بيشتر سلولهاي بدن با تقسيم ساده به باز سازي خود ميپردازند : اگر نوك انگشتان ما زخمي شوند زخم خودش التيام مييابد ، مو ، ناخن هاي دست و پا دائم با رشد سلوهاي طويل تر ميشوند . سلولهاي عصبي اينطور نيستند . سلولهاي عصبي ما همان است كه در بدو تولد داشته ايم ، بمحض اينكه يك سلول عصبي از بين برود براي هميشه نابود ميگردد و سلول ديگر جايگزين آن نميشود – گرچه ممكن است كانالهاي جنيني راهي براي عبور باز نمايند .
نظرات (0)

Post a Comment

منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است