شگفتيهاي بدن انسان – 140

زايمان بدون ترس
اقتباس از كتاب Dr. Grantly Dick Read

دكتر گرانتلي ديك ريد فقيد مؤلف كتاب مذكور ، متخصص بيماري زنان و استاد دانشگاه كمبريج و داراي كلينيك خصوصي در حومه لندن بود. زايمان طبيعي موضوعي بود كه دكتر ديك ريد سالها در مورد آن نحث ميكرد و مشوق مادران بود . كتاب وي يكي از كتابهاي با ارزشي است كه تاكنون در مورد زايمان نوشته شده است .
قسمت اول :
نميدانم زني كه را كه مدتها است نامش را فراموش كرده ام هرگز ميتوانست حدس بزند كه آن جمله تصادفي كه بيان كرد چه اثر عميقي در من گذاشت .
من با دوچرخه ام افتان و خيزان در ميان گل و لاي و باران شديد بين ساعت دو و سه صبح به آلونك كوچكي در زير پل راه آهن رسيدم . بعد از كورمال كردن در پلكان بسيار باريكي ، در اتاقي را باز كردم كه فقط سه متر مربع مساحت داشت . كف اتاق را تماماً آب فرا گرفته بود و حوضي تشكيل داده بود . شيشه پنجره اتاق شكسته بود . باران بشدت داخل اتاق ميشد . تخت خوابي در گوشه اي از اتاق قرار داشت و روكش مناسبي هم نداشت . بيمار من در روي اين تخت دراز كشيده بود و بدنش را با گوني پوشانيده بود و دامن كوتاه سياهرنگي نيز بر تن داشت . اتاق با شمعي كه در سر بطري آبجو كار گذاشته شده بود روشن شده بود . يكي از همسايگان پارچ آب و يك لگن آورده بود . من ناچار بودم از صابون و حوله خودم استفاده كنم . برخلاف اين وضع اسفناك طولي نكشيد كه احساس كردم كه تمام فضاي اتاق آكنده از محبت و صفا است .
كودك بموقع بدنيا آمد . هيچگونه سر و صدا و شلوغ كاري وجود نداشت ، فقط كمي اختلاف بين من و بيمار وجود داشت و آنهم اين بود كه من ميخواستم براي تسكين دردش باو كلروفرم دهم و او با ادب از اين امر امتناع ميكرد . من علت را از او جويا شدم . او فوري جواب من را نداد و در حاليكه چشمش را از پير زنيكه از پنجره داشت كمك هاي لازم را ميرساند برگرداند و با شرم و حيا رو بمن كرد و گفت : « هيچ ناراحت نشدم . نبايدم ناراحت ميشدم ، اينطور نيست دكتر ؟ »
ماهها بعد از آن روز ، موقعيكه من در كنار زني بودم كه ظاهراً از زايمان در وحشت و عذاب بود آن جمله : « نبايدم ناراحتي داشته باشد ، انيطور نيست دكتر ؟ » در گوشم طنين مي انداخت. تا اينكه مغز دير باور من اين مطلب را درك كرد كه عمل زايمان يك عمل طبيعي و از ابتداي بشريت اين عمل انجام گرفته و توأم با درد نبوده است . پس چرا بعضي از زنان دچار درد و رنج ميگردند در حاليكه عده اي هم هستند كه در هنگام زايمان هيچگونه دردي احساس نميكنند؟ آيا مشقت امر موجب حالت هيجاني زن ميگردد يا اينكه حالت هيجاني موجب اين درد ميشود ؟
در مدت هفده سال سعي نموده ام كه دليل اين احساس درد در موقع زايمان را تشريح نمايم و نشان دهم كه علل نحس و ناميمون اين درد را ميتوان بر طرف نمود. پر واضح است كه اين توضيحات مربوط به كارهاي عادي و غير پيچيده ميگردد، ولي با توجه به اينكه 95 درصد تمام كارها عادي و طبيعي است لذا تأثير اين توضيحات ممكن است قابل توجه باشد .
هر چه فرهنگ بشر بالا تر رفته اصرار بيشتر در اين امر ميشود كه زايمان دردناك و تألم آور است . از سنين پائين دختران را وادار به قبول اين طرز فكر ميكنند . وحشت و انتظار اضطراب آميز آنان موجب تحريك تنش و مقاومت در ذهن آنان ميشود و در نتيجه عضلات آنان را تحت تأثير قرار ميدهد .
عضلات مختلفي حركات لوله رحم را كنترل ميكند . يك دسته از اين عضلات كه در آغاز انقباضات آنها غير قابل كنترل مي باشد به زن اعلام ميكند كه زايمان در حال شروع شدن است و بتدريج كودك درون رحم را با فشار به جلو ميراند . گروه دوم عضلات خروج كودك را از رحم مراقبت مينمايند . در حالت طبيعي و عادي اين عمل بايد راحت و خالي از هرگونه تنشي باشد . اگر ذهن زن از دوران كودكي با افسانه ها و شايعات دروغ تحت تأثير قرار گرفته باشد با اولين احساس انقباضات ذهن او بطور ناخودآگاه آنرا « درد » تلقي ميكند و اين تخيل و انتظار درد وحشت ايجاد ميكند . وحشتي كه نتيجه اش تنش عضلات خواهد بود كه به نوبه خود موجب درد حقيقي ميگردد و خروج كودك را از رحم طولاني و سخت مينمايد و موجبات بيهوشي هاي غير ضروري را فراهم ميسازد.
بنابراين ، ترس ، درد و تنش سه شري است كه طبيعي و عادي نيستند بلكه در طي دوران تمدن براي بشر ايجاد شده اند. اگر ترس و تنش در اثر تلقين ايجاد ميگردد پس ميتوان آنرا تسكين داد و يا بكلي آنرا از بين برد .
هر متخصصي ميداند كه تلقين موجب درد ميباشد . براي مثال از زني كه در حال زايمان است سؤال نمائيد آخرين بار در كدام نقطه درد شديد تر بوده ، دستتان را روي مجراي رحم بگذاريد و انقباض آنرا احساس كنيد سپس بگوئيد : « حالا درد خواهد گرفت . سعي كن بمن بگوئي كه درد چه موقعي به حد اكثر خود ميرسد . دست مرا محكم بگير ، دندانهايت را بهم بفشار ، تمركز خود را متوجه درد نما ، چشمهايت را ببند ، و درد بكش ! »
مادري در حاليكه از اضطراب رنگش پريده بود و گرفته و متأثر بنظر ميرسيد در حاليكه داشت از اتاق خارج ميشد رو بدخترش كرد و گفت : « عزيزم ، شجاع باش . »‌همين جمله خود توليد دردي بسيار سخت در دخترش نمود .
پزشك خوش اخلاق و سر حال در حاليكه با گفته اش بطور ضمني درد را مورد تأييد قرار ميدهد و به بيمارش دلداري داده ميگويد : « نگران نباش ، فعلاً دارو هاي بيهوشي بسياري هست كه در صورتي كه درد بيش از حد و غير قابل تحمل شد از آن استفاده خواهد شد .
بعبارتي اين پزشك ميگويد بگذار وحشت بدرون خزد و با نيروي درد متفق شود و با تبليغات اغفال كنند ه و غير انساني ، اين دشمنان دوقلوي امر زايمان مكانيزم و ساختار آنرا تخريب نمايند.
زنان جوان خبر هاي دست اول زهرآگين را از دوستان ، بستگان و آنهائيكه تجربه زايمان دارند دريافت ميكنند . اين عجيب است كه زنان تا اينقدر زايمان خود را بزرگ و پر اهميت جلوه ميدهند و از اين امر لذت ميبرند و با گفتن جملاتي اغراق آميز مانند « دكتر من گفت زايمان من يكي از سخت ترين زايمانهائي بوده كه در مدت طبابتش ديده .» وحشت و واهمه در زن حامله ايجاد ميكنند.
ادامه دارد
نظرات (0)

Post a Comment

منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است