شاهكارهاي نثر فارسي معاصر - 18
صور اسرافيل شماره 13
مكتوب از اروميه
اي كبلائي ، والله ديگر تمام شد ، خانه مان خراب شد ، زن بچه، عيال ، اولاد ، برادر پسر هرچه داشتيم يا كشته شدند يا از ترس مردند ، نميداني چه قيامتي است ، مال رفت عيال رفت اولاد رفت ، والله ديگر كفر و كافر شديم نزديك است برويم ارس بشويم ، نصف مان كه زير بيدق ارس رفتند و الله باقيمانده هم غيرتمان نمي گذارد ، بخدا اگر ارس بشويم دينمان برود باز دنيامان سرجاش است ، اما حالا كه خسر الدنيا و الاخره ! آي كبلائي محض رضاي خدا محض روز پنجاه هزار سال بوزارت جنگ ما بگو اينها توپ دارند تفنگ دارند اگر رعيت مي خواهيد بايد خيلي زود چاره اي بسرما بكنيد كه ديگر از پا در رفتيم ، ديگر اگر ما هم فردا ارس شديم نگوييد اروميه ايها اصلاً بي غيرت بودند اصلاً دين و ايمان درستي نداشتند اصلاً پالانشان كج بود دست ما دامان شما ، امروز اينجا فردا روز پنجاه هزار سال .
امضاء هرچه اروميه اي هست

جواب از اداره
والله آدم در كار مردم اين روزگار حيران است ، معلوم نمي شود عاقلند ، معلوم نمي شود ديوانه اند ، معلوم نمي شود چه چيزند ، والله تاتوله بهوا پاچيده اند مرد مغز خر خورده اند ، عقل از كله همه در رفته است ، خوب جنابان آقايان « هرچه اروميه اي هست » بنده چه بكنم وزير جنگ چه بكند ، اين بلايي است كه از آسمان نازل شده ، اينها همه سرنوشت خودمان است همه اينها را خودهاتان در عالم ذر قبول كرده ايد . چشمتان چهار تا خواستيد عقلتان را بسرتان جمع كنيد قبول نكنيد ، تقدير را كه نمي شود برگرداند . شما را بخدا دو دقيقه كلاهتان را قاضي بكنيد ، شما نوشتيد كه برو بوزير جنگ بگو من هم تجربهاي هفتاد ساله خودم را كنار گذاشتم رفتم گفتم ، آنوقت وزير جنگ بمن چه خواهد گفت ؟ نخواهد گفت اي احمق اي ديوانه از دست من بنده ضعيف چه بر مي آيد من با قضاي الهي چه چاره بكنم؟ نخواهد گفت اين تقدير اروميه اي هاست كه زنهاشان اسير بشود ، مردهاشان كشته بشود ، اولادشان را پيش چشمشان قطعه قطعه كنند ، دهاتشان را آتش بزنند ، مسجد هاشان را عثمانيها طويله اسبهاشان قرار بدهند ؟ از شما خودتان انصاف ميخواهم خواهد گفت يا نخواهد گفت ؟
بله ! منتها محض رحم و مروتي كه دارد در عالم آقايي يك چيز ديگر هم خواهد گفت ، مثلاً خواهدگفت لعن چهار ضرب هم در اين مواقع براي رفع بلا مجرب است ، مثلاً خواهد گفت اين مرگ و ميري كه توي شما افتاده بلكه يكي از مرده ها تان كفن مي جود ، خوب حالا پيش از آنكه من خودم را سنگ روي يخ بكنم و شما هم بي عقلي و بي شعوري خودتان را پيش وزير جنگ ثابت بكنيد ازمن سگ رو سياه قبول كنيد ، و از حالا برويد مشغول لعن چهار ضرب بشويد ، بلكه اين مرگ و مير از ميان شما ور بيفتد، اگر افتاد يكخدا بيامرزي هم براي رفتگان من سگ روسياه بفرستيد ، اگر نه آن وقت معين ميشود كه مرده هاتان كفن دهن گرفته اند ، جمعيت خبر مي كنيد آدمي يك بيل نوك نيز هم بر مي داريد ميرويد سر قبرستان قبر ها را يكي يكي ميشكافيد تا ميرسيد بقبر مرده اي كه كفنش را دهن گرفته ميجود آنوقت يكدفعه با بيل گردنش را ميزنيد ، اما بايد درست ملتفت باشيد كه با يگ ضربت گردنش جدا بشود اگر نه مرده سر لج ميافتد آن وقت ديگر خدا نشان ندهد خدا آنروزها را نيارد كه يكدفعه قرميانتان خواهد افتاد ، ببينم مطلب كجا بود ، هان يادم افتاد.
آي خدا بيامرزدت مرد ، اي نور بقبرت ببارد، اين شب جمعه اي تو هم خدا بيامرزي ميخواستي راست است كه ميگويند حرف بوقتش ميكشد ، انگار ميكني همين پريروز بود ر همين « ونك مستوفي » خدا بيامرز بابا و مرحوم آقا نشسته بودند و خدا بيامرز بابا درهمين مسئله كفن جويدن مرده ها تحقيق ميكرد و ميگفت اين مطلب هيچ شك ندارد من خودم در سال وبايي بتجربه رساندم كه در همين قبرستان كهنه گردن يكمرده اي را كه كفنش را ميجويد زدند فوراً و با تمام شد و مردم آسوده شدند .
باري مطلب از دست نرود خدا رفتگان همه مسلمانها را بيامرزد خدا من روسياه را هم پاك كند و خاك كند .
بله مطلب اينجا بود كه اين كار را هم بكنيد ببينيد چه ميشود اگر اين بلا از سرتان رفع شد كه شد اگر نشد ديگر چاره اي جز صبر نيست صبر كنيد خدا صابران را دوست دارد ، بگذاريد عثماني ها هر چه از دستشان بر ميآيد در حق شما كوتاهي نكنند آخر آخرت هم حساب است بگذار چشمشان كور بشود بيايند آن روز پنجاه هزار سال يك لنگ پا بايستند جوابتانرا بدهند ديگر بهتر ازين چيست .
دخو
نظرات (0)

Post a Comment

منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است