هدمان
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر – 35
اقتباس از شماره 26 صور اسرافيل

سالنامه
در همه دنيا رسم است سال كه بآخر رسيد وقايع عمده آن سال را بعضي ها در يك كتاب نوشته انتشار ميدهند . ماهم ميخواستيم وقايع عمده سال كذشته را مفصلاً بنويسم انتشار بدهيم . اما نمي دانم ديگر چطور شد كه ننوشتيم احتمال ميرود كه تقدير نشده بود.
باري حالا همان وقايع را بطور اختصار مي نويسم اگر مخالف با قانون باشد ديگر تقصير ما نيست . براي اينكه ما هم خيرو شر كرديم و هم صبر و جخد . اگر شرمي آمد نمينوشتيم اگر صبر هم ميامد نمي نوشتيم پس حالا كه هيچ كدام نيامده معلوم ميشود كه بايد بنويسيم.
خلاصه مي رويم سر مطلب، چون سال گذشته روي گوسفند ميگشت چنانكه همه اولياي درباري و پاره اي وكلا و هشت نفر از وزرا مي دانند بگوسفند ها بد نگذشت ، خورد ، خوراك ، آغل ، و چراگاه و ساير لوازم زندگيشان كوك بود ( خدا كند كه هميشه كوك باشد ما كه حسود نيستيم ) و هم درين سال اتحاد اسلامي از بابعالي بتوسط فريق پاشا بتمام نواحي ساوجبلاغ و اروميه و «مياندو آب » و سقز و بانه اعلان شده پادشاه كل مملكت آذربايجان اعليحضرت مير هاشم آقا نيز آن را تصديق نمود. و مارشال اوياماي شرق جناب وزير نظام شب 21 رمضان در مسجد سپهسالار وقتي كه ميان دو نماز مشغول خوردن پرتقال بود صداي مهيبي شنيده گفت «‌ ايواي گلوله كجام خورد » و غش كرد بمال وامال جخد يك ساعت بسحر مانده هوش آمد بعد معلوم شد كه درب مسجد را باد بهم زده و صداي پيشتاب چيزي نبوده ( اما خدا رحم كرد ه پرتقالها ترش نبود اگر نه باين هول و تكان خدا نكرده آدم افليج مي شد . )
و هم درين سال عهد نامه روس و انگليس در معني براي حفظ استقلال مملكت ايران و صورت براي تقسيم آن بسته شد و در پارلمان دولت عليه نيز مذاكرات طولاني براي ماليات چرخ بستني فروشي بعمل آمد.
و هم درين سال راه آهن حجاز خيلي پيشرفت كرده آلماني ها خود را بهواخواهي عالم اسلام معرفي نمودند و تكل گاري عباس گنجه اي در « يوز باشي چاي » شكسته عباس چوب را برداشته بجان مسافر خود حاج محمد آقاي تاجر افتاده تا مي خورد زد . حاجي آقا پرسيد آخر بي انصاف چرا مي زني گفت محض اينكه اگر مسافرمن پاك باشد تكل گاري من چرا ميشكند ( آخر بيچاره حاجي با اينكه از خودش مطمئن بود در رود بار بحمام رفته مراسم غسل را بجا آورد ) .
و هم درين سال يكفر شاگرد آشپز قونسولگري اسلامبول كه بعد ها نفت فروشي ميكرد و چند دفعه ورشكست شده باسلامبول رفته باز بتهران آمده باز باسلامبول مراجعت كرده باز بطهران برگشته و باز باسلامبول رجوع كرده آخرش از تبريز سر در آورد ( اما نفهميدم بعد چطور شد ).
و هم در اواخر همين سال ميرزا آقاي اصفهاني از تبريز انتخاب شده يا نشده ( بعضي از تبريزي ها كه ميگويند نشده ) مصمم شد كه اگر آقاسيد حسن تقي زاده بجاي نطق در مجلس قرآن هم بخواند تكذيب كند (بزرگان گفته اند خالف تشهر ، ازين راه
نشد از آن راه ).
و هم درين سال يكروز ناصر الملك خيلي براي همشاگردي خودش «لاردكرزن » فرمانفرماي هند دلش تنگ شده بدولت گفت مرخص كنيد بروم لارد كرزن را ببينم . دولت هيچي نگفت . باز ناصر الملك گفت اگر مرخص كنيد ميروم بر ميگردم. باز دولت هيچي نگفت. باز ناصر الملك گفت والله خيلي دلم براش تنگ شده دولت باز هيچي نگفت . ناصر الملك نوك ناخن شستش را بسر انگشت سبابه اش گذاشته و جلو چشم دولت نگاهداشته گفت والله دلم براي لارد كرزن اينقده شده ، دولت ديگر حوصله اش تنگ شده گفت بابا دست از يخه ام بردار ده برو ده !‌ ! ! ! گفت ميروم ، دولت يكدفعه از جا در رفته زمين و زمان جلو چشمش تيره و تار شده دستش را بپشت كمر ناصرالملك گذاشته از ارسي هولش داد توي حياط گفت يالله برو ديگر هم جلو چشمم نيا، ناصرالملك هم سرش را تكان داده گفت اگر پشت گوشت را ديدي باز مرا هم خواهي ديد.
و هم درين سال زنهاي انگليس در باب تحصيل حقوق سياسيه خود اقدامات مجدانه بعمل آورده اجتماعات بزرگ تشكيل داده قسمت عمده جرايد و نطق خطبا را مشغول خود كردند و براي حقانيت خود مقالات و كتابهاي متعدد نوشتند ، و زن ملامحمد روضه خوان يكشب در قزوين ديد كه ساعت دو شد بچه ها زياد گريه ميكنند شام ميخواهند خودش هم خوابش ميآيد مردكه مهمان شوهرش هم مثل قير بزمين چسبيده نميرود كه نميرود . ازين جهت سر يكي از بچهاش را روي زانوش گذاشته يك شپش بقدر يك لپه پيدا كرده و پاورچين پاورچين آمد دم اوطاق مردانه و انداخت توي كفش مهمان ، مهمان مثل اسپندي كه روي آتش بريزند همان وقت از جا جسته و هر چه ملا محمد اصرار كرد صبر كنيد يك قليان بكشيد نشد ، مهمان رفت و ضعيفه بفاصله دو دقيقه ديزي را خالي كرد، و باز بيوك آقاي نايب الحكومه « آستارا » شب سوم پسر دائيش بزنش گفته بود دگمه پيراهن من افتاده بدوز . ضعيفه جواب داده بود كه خوب نيست رگ و ريشه بهم وصل مي شود ، بيوك آقا گفته بود رگ و ريشه چطور بهم وصل مي شود . جواب گفته بود مرگ و مير توي ما مي افتد ، مردكه گفته بود كه اين حرفها چه چيزست بد از خدا نرسد بتو مي گويم بدوز . چه درد سر از ضعيفه انكار از مرد كه اصرار آخرش دوخته بود ، از آن روز ببعد حالا هي آدمست كه ازشان مي ميرد.
و هم درين سال حضرت اشرف پرنس صلح سفير كبير « دوكتر دو فيلوزوني » و دوكتر « آن دروا » ميرزا رضاخان دانش ارفع الدوله ( خدا بركت بده بهزار لاي گوسفند هر چه ميكشي مي آد » بموجب قاعده كل امين شجاع در كي از جزاير بحر سفيد مخفي شده تمام مسافرين ايراني اسلامبول را باسم اينكه اينها مأمور كشتن منند بظبطيه عثماني سپرد، و ميرزا علي محمد خان غفاري قونسول بادكوبه كه از جنس همين كاشي هاي بد لعاب است محض اينكه از قافله هم شهريها عقب نماند خودش را بموش مردگي زده داخل انجمن مجاهدين ايراني قفقاز گرديد و چند نفر را شناخته به « گوبر نا تور » راپرت داد همه را گير داده ( اما حيف كه انجمن هاي سري آنجا چون هر يك مركب از معدوديست و هر كس بيش از چند نفر نمي تواند بشناسد هزاران شعبه ديگر انجمن بجناب قونسول مجهول ماند ) .
و هم درين سال يكصد و پنجاه هزار تومان از بودجه سلطنتي خرج چپق بچه هاي ميدان شد ( اگر چه خود بچه ها ميگويند ثلث اين پول هم خرج ما نشد و بيشتريش بكيسه امير بهادر و سيد علي يزدي و مجلل و شيخ فضل الله رفت ) ( حسابهاشان را بريزند و بعد خبر صحيح را عرض ميكنم ).
و هم درين سال امير بهادر و قوللر اقاسي باشي در سر يك مطلب كلاهشان بهم خورده و آبشان از يك جو نرفت ، اگر چه آب قوللر آقاسي هم با رفيقش گمان نمي كنم كه از يك جو برود شاعر گويد :
« من پير و او جوان و شتر گربه قصه ايست سرد وخنك مغازله پير با جوان »
دخو
شگفتيهاي بدن انسان – 134
براي باروري پزشكان چه كمكي ميتوانند بكنند ؟
قسمت دوم

س. آيا نوع ديگري ناسازگاري بين زن و مرد در فرايند لقاح وجود دارد . مثلاً اسيدي بودن مجراي تناسلي زن ؟
ج . بلي . مايع مني بازي است . مايعي كه در مجراي تناسلي زن ترشح ميشود اسيدي است . احتمالاً اين امر بدين عالت است كه مجراي تناسلي زن در مقابل باكتري ها مقاومت نموده جلوگيري از عفونت آن مينمايد . در عين حال محيط اسيدي براي اسپرماتوزوئيد زيان بخش است و اگر مايع مني آنقدر قليائي نباشد كه بتواند محيط اسيدي مجرا را حنثي نمايد ، اسپرماتوزوئيد از حركت باز ميماند . متخصصان نازائي زنان در بعضي موارد ناچار ميگردند كه بطور مصنوعي اين محيط اسيدي را حنثي نمايند تا از نابودي اسپرماتوزوئيد ها جلوگيري شود .

س. فرض كنيم اسپرماتوزوئيد ضعيف باشد . در اين حالت چه كاري ميشود كرد ؟
ج. متأسفانه در حال حاضر طرق درمان محدودي براي اين امر وجود دارد . غذاي مناسب ، استراحت ، تميز كردن بعضي از نقاط عفوني شده مانند لوزه هاي فاسد شده ميتواند شرايط مناسب تري براي باروري بوجود آورد . در بعضي از موارد مصرف هرمون نيز مفيد خواهد بود .

س. در مورد حالات مختلف عقيمي علت رواني نيز وجود دارد ؟
ج. بعضي از پزشكان معتقد هستند كه مسائل هيجاني در بسياري از بيماران دليل عقيم شدن آنها ميباشد . در موارد زيادي مشاهده شده است كه در صورت مناسب گردانيدن وضع رواني بعضي از زنان كه قبلاً عقيم بوده اند بار دار شده اند درحاليكه همين زنان مدت ده سال از عمر ازدواجشان گذشته بوده و بار دار نشده بودند . اعتماد بنفس و تفاهم تنها ميتواند خيلي از بيماران را « آسوده خيال » كرده بچه دار شوند .

س. آيا اين صحت دارد كه خيلي از زوج هاي بدون اولاد كه بچه اي را به فرزندي قبول كرده اند در اثر آسودگي خيالي كه پيدا كرده اند صاحب اولاد شده اند ؟
ج. بيشتر بر اين عقيده صحه ميگذارند ، ولي بررسي هاي مختلفي كه در اين مورد شده است نشان ميدهد كه الزاماً چنين امري نميتواند صحت داشته باشد .

س. به چه وسيله اي ميتوان معلوم نمود كه تخمك گذاري انجام گرفته است ؟
ج. تخمك در دوره عادت ماهانه زن آزاد ميگردد ، ولي ما هنوز نميدانيم كه تا چه مدت اسپرماتوزوئيد قبل از اينكه به تخمك برسد ميتواند زنده بماند . اين واضح است زوجي كه علاقه به بچه دار شدن ميباشند بايد تاريخ تخمك گذاري را دقيقاً مد نظر داشته باشند. براي اين امر روش هاي مختلفي وجود دارد . يكي اينكه هر روز حرارت بدن اندازه گيري شود . بنظر ميرسد در هنگام تخمك گذاري حرارت بدن پائين آمده سپس بالا ميرود . آزمايشات ديگر عبارت است از اندازه گيري شرشحات ميكروسكبي است كه ميتواند بيانگر دوره تخم گذاري باشد . اخيراً يك نوع كاغذ آزمايش تهيه شده است كه با آلوده كردن آن به ترشحات مجراي تناسلي مقدار گلوكز موجود در آن اندازه گيري ميشود ولي اين آزمايش زياد دقيق نيست . ما پيوسته در راه يافتن راه دقيق و قابل اطمينان تري براي تعيين تخم گذاري ميباشيم تا زنان بتوانند دوازده تا بيست و چهار ساعت بعد از تخم گذاري را مشخص نمايند .

س. اگر زن تخمك گذاري نكند چه بايد كرد ؟
ج . فقط در پنج درصد زنان عقيم تخمك گذاري نميشود . يك راه درمان آزمايشي براي چنين وضعي مصرف يك نوع قرص جديد است يعني يك داروي ضد استروژن كه تخمدان ها را تحريك مي نمايد تا تخمك خود را آزاد نمايند ، ولي اين داروي ضد استروژن كه هرمون نيست بايد فوراً بعد از تخمك گذاري قطع شود در غير اينصورت مثل داروي جلوگيري از بارداري عمل خواهد كرد .

س. پس اين دارو از طرفي موجب ميگردد كه زوجي كه صاحب فرزندان زيادي دارند از بارداري بيش از اندازه آنان نيز جلوگيري نمايد ؟
ج. كاملاً درست است . يكي از انواع جلوگيري مصرف اين قرص از راه دهان است . خيلي از افراد ، با وجود شهرتي كه اين قرص ها دارند ، نميدانند كه در ابتدا براي زناني ايجاد شده كه عقيم بوده اند . هنگاميكه اين قرص ها بعنوان جلوگيري از حاملگي مصرف ميشود و مدتي قطع ميگردند ممكن است موجب تقويت بار داري شوند . اين قرص ها قسمتي از هرمون مصنوعي كه خيلي مشابه پروژستروني است كه بعد از تخمك گذاري ترشح ميشود و در ميان عوامل ديگر عهده دار آماده كردن ديواره رحم براي پذيرا شدن جنين و تغذيه آن ميباشد . پروشسترون جديد كه از راه دهان مصرف ميشود براي حامله شدن مؤثر ميباشد ، ولي اين هرمون مصنوعي بسيار قوي است و بايد بعد از معاينات دقيق مورد مصرف قرار گيرد .
س. آيا عمل جراحي ميتواند از عقيمي جلوگيري نمايد ؟
ج . گرچه عمل جراحي هميشه مفيد واقع نميشود معهذا جراحان با كوشش بسيار و با بكار بردن روش هاي مختلف سعي دارند كليد از قفل را بدست آورند . مثلاً براي باز نمودن لوله هاي مسدود شده رحم قسمتي از روده كوچك را بمنظور گذرگاه تخمك ها به تخمدان پيوند ميزنند تا بدينوسيله تخمك هاي آزاد شده بتوانند از آن طريق وارد رحم شوند . تمام نكاتي كه متذكر شدم نشان ميدهد چگونه كشفيات جديد ميتوانند بر عقيم بودن چيره شوند . باور كنيد رضايت خاطري بالاتر از اين نيست كه بتوان زوج بي فرزندي را داراي فرزند نمود.
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر – 34
صوراسرافيل شماره 25 :

دروس الاشياء
نه نه ! هان – اين زمين روي چيه ؟ روي شاخ گاو – گاو روي چيه ؟ روي ماهي ، - ماهي روي چيه ؟ - روي آب – آب روي چيه ؟ - واي واي !! الهي رودت ببره ، چقدر حرف مي زني حوصلم سر رفت .
* * *
آفتابه لگن شش دست شام و ناهار هيچي.
آفتابه لگن شش دست شام و ناهار هيچي ! گفت نخور ، عسل و خربزه با هم نمي سازند ، نشنيد و خورد ، يك ساعت ديگر يارو را ديد مثل مار بخوش ميپيچيد ، گفت نگفتم نخور اين دو تا با هم نمي سازند گفت حالا كه اين دو تا خوب با هم ساخته اند كه من يكي را از ميان بردارند !‌!‌!
من مي خواهم اولياي دولت را بعسل و روساي ملت را بخربزه تشبيه كنم ، اگر وزارت علوم بگويد توهين است حاضرم دويست و پنجاه حديث در فضيلت خربزه و يكصد و چهل و نه حديث در فضيلت عسل شاهد بگذرانم.
صاحبان اين جور خيالات را فرنگيها « آنارشيست »‌ و مسلمان ها خوارج مي گويند ، اما شما را بخدا حالا دست خوني نچسبيد يخه من ، خدا پدرتان را بيامرزد من هر چه باشم ديگر آنارشيست و خوارج نيستم.
من هيچ وقت نمي گويم براي ما بزرگتر لازم نيست ، ميان حيوانات بي زبان خدا هم شير پادشاه درندگان است و بصريح عبارت شيخ سعدي سياه گوش هم رييس الوزراست و بلكه دراز گوش هم رييس كشيك خانه مي باشد .
ميان ميوه ها هم گلابي شاه ميوه است و كلم هم شايد يكچيزي باشد ، اگر مشروطه هم بنباتات سرايت كرده باشد كه سيب زميني لابد . . . ( چه عرض كنم كه خدا را خوش بيايد ) ، بار ی برويم سر مطلب :
من هيچوقت نميگويم اشرف مخلوقات از حيوان و نبات هم پست تر باشد ، من هيچوقت نمي گويم خر و گاو رييس و بزرگتر داشته باشند ، چغندر و زردك پيشوا و آقا و نماينده داشته باشند و ما اشرف مخلوقات را دهنه مان را بزنند بسر خودمان .
من درست الان يادم هست كه خدا بيامرز خاله فاطيم هر وقت كه ما بچه ها بعد از پدر خدا بيامرزم شيطاني مي كرديم ، خانه را سر مي گرفتيم مي گفت الهي هيچ خانه اي بي بزرگتر نباشد .
بزرگتر لازم است ، رييس لازم است ، آقا لازم است ، رييس ملتي هم لازم است ، رييس دولتي هم لازم است ، اتفاق و اتحاد ايندو طبقه يعني ساختنشان هم با هم لازم است، اما تا با هم نسازند كه ما يكي را از ميان بردارند .
اين را هيچكس نميتواند انكار كند كه ما ملت ايران در ميان بيست گرور جمعيت پنج كرور و سيصد و پنجاه و هفت هزار وزير ، امير ، سپه سالار ، سردار ، امير نويان ، امير تومان ، سرهنگ ، سرتيب ، سلطان ، ياور ، مير پنجه ، سفير كبير ، شارژ دافر ، كنسيه ، يوزباشي ، ده باشي ، و پنجه باشي داريم . گذشته از اينها باز ما ملت ايران در ميان بيست كرور جمعيت ( خدا بركت بدهد ) شش كرور و چهار صد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آيت الله ، حجت الاسلام ، مجتهد ، مجاز ، امام جمعه ، شيخ الاسلام ، سيد ، سند ، شيخ ، ملا، آخوند ، قطب ، مرشد ، خليفه ، پير ، دليل و پيشنماز داريم ، علاوه بر اينها باز ما در ميان بيست كرور جمعيت چهار كرور شاهزاده ، آقا زاده ، ارباب ، خان ، ايلخاني ، ايل بيكي ، وابه باشي داريم ، زياده بر اينها اگر خدا بگذارد اين آخريها هم قريب دو سه هزار نفر وكيل مجلس ، وكيل انجمن ، وكيل بلديه ، منشي و دفتر دار و غيره داريم .
همه اين طبقاتي كه عرض شد دو قسم بيشتر نيستند يكدسته رؤساي ملت و يكدسته اولياي دولت ، ولي هر دو دسته يك مقصود بيشتر ندارند ، مي گويند شما كار كنيد زحمت بكشيد آفتاب و سرما بخوريد لخت وعور بگرديد ، گرسنه و تشنه زندگي كنيد بدهيد ما بخوريم و شما را حفظ و حراست كنيم ، ما چه حرفي داريم ، فيضشان قبول ، خدا بهشان توفيق بدهد ، راستي راستي هم اگر اينها نباشند سنگ روي سنگ بند نمي گيرد ، آدم آدم را ميخورد ، تمدن و تربيت ، بزرگي و كوچكي از ميان ميرود ، البته وجود اينها كم يا زياد براي ما لازم است ، اما تا كي ؟ بگمان من تا وقتي كه اين دو تا با هم نسازند كه من يكي را از ميان بردارند .
من نمي گويم ملت ايران يكروز اول ملت دنيا بود و امروز بواسطه خدمات همين رؤسا ننگ تمدن عصر حاضرست . من نميگويم كه سرحد ايران يكوقتي از پشت ديوار چين تا ساحل رود « دانوب» ممتد ميشد و امروز بواسطه زحمات همين رؤسا اگر در تمام طول و عرض ايران دو تا موش دعوا كند سر يكي بديوار خواهد خورد .
من نمي گويم كه با اينهمه رييس و بزرگتر كه همه حافظ و نگاهبان ما هستند پريروز هيجده شهر ما در قفقاز باج سبيل روسها شد ، و پس فردا هم بقيه مثل گوشت قرباني سه قسمت ميشود . من نمي گويم كه سالهاي سال است فرنگستان رنگ « وبا» و طاعون نديده و ما چرا هر يك سال در ميان بايد يك كرور از دست هاي كار كن مملكت يعني جوانمردها و جوانه زنهاي خودمان را بدست خودمان بگور كنيم !‌!
من نمي گويم درين چند قرن آخري هر دولتي براي خودش دست و پايي كرده ، توسعه بخاك خودش داد، مستعمراتي ترتيب نمود و ما با اينهمه رييس و بزرگتر و آقا بحفظ ممكت خودمانهم موفق نشديم .
بله اينها را نميگويم . براي اينكه ميدانم برگشت همه اينها بقضا و قدرست ، اينها همه سر نوشت ما ها بوده است، اينها همه تقدير ما ايرانيهاست .
اما اي انصاف دار ها ، والله نزديك است يخه خودم پاره كنم ، نزديك است كفر و كار شوم ، نزديك است چشمهام را بگذارم روي هم دهنم را باز كنم و بگويم اگر كارهاي ما را بايد همه اش را تقدير درست كند ، امورات ما را بايد باطن شريعت اصلاح كند ، اعمال ما را دست غيبي بنظام بيندازد پس شما ميليون ها رييس ، آقا ، بزرگتر ، از جان ما بيچاره ها چه ميخواهيد ؟ پس شما كرور ها سردار و سپه سالار و خان چرا ما را دم كوره خورشيد كباب مي كنيد ؟ !
پس شما چرا مثل زالو بتن ما چسبيده و خون ما را باين سمجي مي مكيد ؟
گيرم و سلم شما پول نداريد سد اهواز را ببنديد ، شما قوه نداريد قشون براي حفظ سرحدات بفرستيد ، شما نميتوانيد راه در مملكت بكشيد ، اما والله بسي جزو كلام الله شما آنقدر قدرت داريد شيخ محمود امامزاده جعفري را از ورامين بطهران بخواهيد ،شما آنقدر قوت داريد كه صد نفر سرباز براي حفظ نظم يزد و خون خواهي قاتل سيد رضاي داروغه و پس گرفتن هفتصد تومان تاوان قمار اجزاء عدل الدوله از حجت الاسلام و ملا ذالا نام ميرزا علي رضاي صدر العلماي يزدي اطال الله ايام افاداته بيزد بفرستيد . شما ميتوانيد كه با پانصد نفر سوار مير هاشم را از سلطنت مملكت آذربايجان خلع كنيد .
حالا كه نميكنيد من هم حق دارم بگويم شما دو دسته مثل عسل و خربزه با هم ساخته ايد كه ما ملت بيچاره را از ميان برداريد ، وزير علوم هم ابداً نميتواند بمن اعتراض بكند .
من دويست و پنجاه حديث در فضيلت خربزه و يكصد و چهل و نه حديث در فضيلت عسل در خاطر دارم در هر وزارت خانه اي شاهد ميگذرانم ، ميگوييد نه اين گو و اين ميدان بگرد تا بگرديم .
معما
قربانون اولم ، قورخمياسن قور خمياسن ! اله م صل اله محمد ! ! و علاء م ح مد ! !
شگفتيهاي بدن انسان – 133
براي باروري پزشكان چه كمكي ميتوانند بنمايند ؟

گفتگوئي با دكتر ادوارد تايلر ، متخصص مشهور بيماري زنان و ژن شناسي:

س . دكتر تايلر ، آيا اين حقيقت دارد كه تعداد نازائي ها از كذشته بيشتر شده است ؟
ج . آري ، طبق آمار موجود ، يك نفر از هر ده زن ادرواج كرده با مسئله نازائي روبرو است . البته مردان بيشتر از زنان براي رفع اين نقص به پزشكان مراجعه مينمايند .

س. شما متذكر شديد كه « مردان بيشتر » براي كمك به پزشك مراجعه ميكنند . آيا اين امر دليل بر اين نيست كه عقيمي بيشتر مربوط به زنان باشد ؟
ج. هنوز بعضي از افراد اين تعميم نادرست را ميدهند ، وليكن بين 40 تا 50 درصد از ازدواجها ممكن است عقيمي مربوط به مردان باشد . نه زن و نه شوهر را نميتوان مسئول بچه دار نشدن دانست . ممكن است اغلب اين نواقص تصحيح گردد.

س. ولي آيا تمام مردم فكر نميكنند كه عقيمي چاره پذير نيست ؟
ج. همانطور كه يكي از متخصصان گفته است اگر بخواهيم صراحت داشته باشيم بايد گفت امر « عقيمي » دائم است . معهذا امروزه زن هاي عقيم بسادگي ميتوانند بچه دار شوند .

س. درصد اين امكان تا چه حدود است ؟
ج. حدود 40 درصد . تعداد بيشتر را ميتوان كمك كرد در صورتيكه شوهر براي معاينات و درمان هاي پزشكي همكاري لازم را بنمايد. بيشتر متخصصان مواردي را مورد قبول قرارميدهند كه زن و شوهر هر دو براي معالجه به كلينيك مراجعه ميكنند .

س. چرا همه شوهران همكاري نميكنند ؟
ج. شايد بعلت غرور مردانه . خيلي از مردان تفاوت بين رجوليت و عقيمي را نميدانند. ولي ما ميدانيم كه اغلب مردان عقيم تمام نيروهاي رجوليت را دارند .

س. چه عاملي موجب عقيمي ميگردد ؟
ج. همانقدر كه فرايند تناسل بسيار آسيب پذير ميباشد بهمان ميزان هم علل مختلف در اين مورد وجود دارد . بارداري لازمه اش اين است كه سلول اسپرماتوزوئيد مرد و تخمك زن در لوله رحم بهم برخورد نمايند . اگر تخمك بارور گرديد ، از لوله رحم وارد رحم شده در آنجا شروع به رشد مينمايد تا اينكه بعد از نه ماه جنين آماده تولد شود . هر آينه اختلالي در اين زنجيره اتفاق افتد عقيمي رخ خواهد داد . بايد بدانيم كه تمام زنجيره لقاح خيلي بيشتر از اينها پيچيده است كه بتوان با اين توضيح مختصر آنرا تشريح نمود . در زن بارور بايد تخمدان هاي طبيعي فعال وجود داشته باشند . چنين زني بايد تخم ريزي نمايد. لوله رحم بايد طبيعي و پاك باشد كه اسپرماتوروئيد و تخمك بتوانند بدون هيچگونه مزاحمتي با يكديگر برخورد كنند. در مرد بايد ميليون ها اسپرماتوزوئيد سالم و فعال توليد شود . و در مرد و زن هر دو بايد غدد توليد كننده هرمون ها فعال باشند .

س. براي درك اين ايراد چه آزمايشي را بايد انجام داد ؟
ج. در زنان ، آزمايشات عمده شامل معاينه لوله رحم، براي اطمينان از عدم انسداد آن ، راديولوژي از اعضاي درون لگن ، كنترل عمل غده تيروئيد و بررسي بافتهائي كه از ديواره رحم برداشته ميشود . علاوه بر اين بايد يك معاينه كامل بدني نيز از آنان بعمل آيد . در مردان آزمايش بايد شامل معاينه كامل بدني ، آزمايش غده تيروئيد و بررسي مايع مني باشد .

س. چگونه ميتوان به زوجي كه فاقد فرزند ميباشند كمك كرد ؟
ج. پزشك متخصص كه تجريه و آموزش هاي لازم را در اين مورد واجد باشد ، پزشك خانواده ، متخصص ژن شناسي ، متخصص مجاري ادرار ، پزشك و يا متخصص بيماري زنان ميتوانند كمك لازم را در اين مورد بنمايند .

س. زن و شوهر قبل از اينكه براي كمك به متخصص مراجعه نمايند تا چه مدت بايد منتظر بچه دار شدن باشند ؟
ج. حد اكثر يك سال . بررسي ها شاهد بر اين مدعا است كه اگر قبلاً دارو و وسائل ضد حاملگي بكار رفته باشد در صورت عدم استفاده از آن بعد از مدت مذكور 90 درصد زوج ها داراي فرزند خواهند شد .

س. اگر نتيجه آزمايشات حاكي بر اين باشد كه زن و شوهر هر دو طبيعي هستند آيا ميتوان براي عقيمي آنان چاره اي انديشيد ؟
ج. آري . بين 30 تا 40 درصد از عقيمان طبيعي هستند . براي بررسي علل آن در مورد اينگونه زوج ها آزمايشات بيشتر و دقيق تر انجام ميگيرد و بعضي از اين آزمايشات كاملاً جديد است . يكي از تازه ترين كشفيات اين است كه مشخص مينمايد كه بين بعضي از زوج ها « ناسازگاري » تناسلي وجود دارد كه باعث جلوگيري از بارداري زن ميگردد. يا بعبارت ديگر اسپرماتوزوئيد مرد با تخمك زن ناسازگاري دارد يا بعبارت ديگر آنها نسبت بهم حساسيت « آلرژي» دارند .

س. پس بهمين دليل است كه زوج هاي عقيم بعد از جدا شدن از هم و ازدواج مجدد داراي فرزند ميگردند؟
ج . دقيقاً . ناسازگاري تناسلي امري است پيچيده و توضيح و تشريح آن بسيار مشكل است . بگذاريد مطلب را چنين بيان كنيم :
در هلند ، دو پزشك بنامهاي دكتر فيليپ رامك و دكتر جورج هلينگا، كه هر دو وابسته به آزمايشگاه خون هلال احمر آمستردام بودند، تحقيقات وسيعي روي خون 2000 افراد عقيم و طبيعي انجام دادند . در بعضي از افراد عقيم ديده شد كه خون آنان داراي ماده ايست كه با اسپرماتوزوئيد « دشمن » است . اين ماده شبيه پادزهر هائي است كه ما را در مقابل بعضي از امراض محافظت مينمايد . حدس زده ميشود كه اين پاد زهر ها ميتوانند اسپرماتوزوئيد را ناتوان و يا خنثي نمايند تا قادر به بارور كردن تخمك نگردند و حتي قادر بحركت كردن نباشند .
ادامه دارد
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر – 33
اقتباس از صور اسرافيل شماره -24
معاني بيان – قسمت دوم

يا مثلا آدم يك روز حضرت اب المله آقاي سعد الدوله را در پارلمانت ايران مشاهده مي كند كه از روي كمال ملت پرستي مي فرمايند « از اينكه سعد الدوله را بكشند چه ترسي دارم در صورتي ك از هر قطره خون من هزار سعد الدوله توليد مي شود » خدا توفيق بده شيخ علي اكبر مسئله گو را مي گفت شيطان هر وقت پاهاش را بهم مي مالد هزار تا تخم شيطان ازش پس مي افتد باري از مطلب دور نيفتيم .
بعد از آن آدم بفاصله چهار پنج ماه همين سعدالدوله را مي بيند كه بتغيير سلطنت مشروطه بمقننه رأي ميدهد آن وقت آدم وقتي كه آن قطره ها خون صاف يادش مي آيد خواهي نخواهي مي گويد :

امان از دوغ ليلي ماستش كم بود آبش خيلي

يا مثلا آدم يك وقت سيد جلال شهر آشوب را مي بيند كه در لشته نشاي امين الدوله سنگ رعاياي گرسنه را بسينه مي زند و در مجلس امير اعظم چهل و پنج روز تمام بجرم مشروطه طلبي شپش قليه مي كند و ده روز بعد از خلاصي هم از ستونهاي عمارت بهارستان بالا رفته جاي غل جامعه را در پا و گردن بمردم نشان داده تمام مسلمانهاي دنيا را براي داد خواهي از امير اعظم بكمك مي خواهد آن وقت چند روز ازين مقدمه نمي گذرد كه يك شب با همان امير اعظم مثل دخو بخلوت مي رود ، درين وقت هم آدم باز وقتي كه آن فرمايشات دل شكاف آقا و آن حدت و حرارت انتقام بيادش مي افتد بدون اراده اين شعر بخاطرش مي آيد كه :
امان از دوغ ليلي ماستش كم بود و آبش خيلي

هم چنين يك وقت آدم صدر الانام شيرازي و ميرزا جواد تبريز را مي بيند كه از غم ملت آش و لاش شده اند و در سر هر كوچه ، و در توي هر مسجد و ميان هر انجمن فرياد وا امتاء مي زنند آن وقت بعد از مدتي يكي با پانصد تومان مؤسس انجمن فتوت و ترقي خواهان ( يعني بي دينها ) مي شود و ديگري با ماهي شست تومان بقچه كشي پسر هاي قوام الملك را بگردن گرفته زينت افزاي ايالت فارس ميگردد آنجا هم وقتي آدم آن سوز و گداز هاي صدر الانام و ميرزا جواد يادش مي افتد و آنهمه فداكاري هاي صوري و لافهاي وطن پرستي و ملت دوستي كه بنظرش ميآيد يك دفعه بدلش خطور ميكندكه :

امان از دوغ ليلي ماستش كم بود آبش خيلي

مقصود درين جاها نيست . مقصود درين جاست كه اين مثل در اين همه مواقع سايرست و درين قدر از جا ها كه گفتيم و هزاران جاي ديگر كه همه بهتر از من مسبوقيد استعمال مي شود در صورتي كه نه فصاحت و بلاغت دارد و نه وزن و قافيه درست ، در حالتي كه علماي فن مي گويند كه ارسال المثل و ارسال المثلين عبارت از استعمال عبارتي است كه بواسطه كمال فصاحت گوينده در حكم مثل سائر شده و در السنه عوام و خواص افتاده است .

دخو
شگفتيهاي بدن انسان – 132
قدرت اسرار آميز زنان – قسمت دوم

هر فردي خواه مرد يا زن داراي هرمون هاي مذكر و مؤنت با هم ميباشد ، ولي نسبت آنها در هر جنس تفاوت دارد . هرمون استروژن معمولاً موجب آرامش ميگردد ، و هنگاميكه تخمدانهاي زن فعال است اين هرمون را به تمام اعضاي بدن او ميرساند . تستوسترون خاصيت تحريك كنندگي دارد . چون اين هرمون موجب ميگردد كه متابوليسم بدن ، نبض و تنفس افزايش يابد پزشكان معتقد هستند كه مردان اصطلاحاً خود را زود تر از زنان ميسوزانند .
پژوهشگران متخصص در امراض قلبي هنگام بررسي تأثير كلسترول متوجه شدند كه مردان و زنان سالخورده تر نسبت چربي خونشان با حمله هاي قلبي رابطه مستقيم داشته است . اين دانشمندان در اوايل سال 1950 نسبت چربي خون را با مصرف استروژن متناسب نمودند ولي وقتيكه تستوسترون به افراد مورد آزمايش داده شد چربي خون آنان در وضع نامتناسبي قرار گرفت .
دكتر راث پيك ، در يكي از بيمارستانهاي شيكاگو به مرغها غذائي را داد كه اثر مشابه اي روي افزايش چربي در بدن انسان داشت . وقتي بعد از مدتي مرغهاي مورد آزمايش را تشريح نمود مشاهده كرد كه شريانهای خروسها كاملاً مسدود شده درحاليكه شريان هاي رغها كاملاً باز مانده بود . ولي وقتيكه دكتر پيك به غذاي خروسها استروژن را اضافه نمود ملاحظه نمود كه شريانهاي آنان نيز باز مانده بود . و عجيت تر اينكه شريانهاي آسيب ديده آنان نيز از چربي پاك شده بود . دكتر پيك ميگويد : «استروژن طبيعي زن موجب ميشود كه وي را در مقابل روغن منجمدي كه به شوهرش ميدهد حفظ نمايد .»
عده بسياري از مردان انگليسي و آمريكائي كه دچار حمله هاي قلبي شده بودند با مصرف هرمون استروژن مدت قابل ملاحظه اي به عمر خود اضافه نموده اند ، ولي در حدود نيمي از آنان دچار عوارض جنبي آن شده بودند . يعني دچار حالت بيحالي و افسردگي و يا با عدم رشد ريش هاي خود كمتر نياز به اصلاح صورت خود داشتند . عده ديگر از اين امر خوشحال بودند كه بعضي از قسمتهاي طاسي سرشان رفع شده بود . هرچند بعضي از اين مردان باروري خود را از دست نداده بودند معهذا اين نگراني در آنها وجود داشت كه در اثر مصرف اين هرمون قوه باء خود را از دست بدهند . اكنون دانشمندان در پي اين هستند كه حتي الامكان اثر تأنيث اين هرمون را خنثي نمايند.
ممكن است اثر استروژن روي چربي خون فقط يكي از اسرار اين هرمون باشد . بعضي از پزشكان معتقدند كه زنان بار دار بسادگي در مقابل بيماري هاي گوناگون مقاوم ميباشند . و دليل اين امر را افزايش توليد استروژن براي تحريك فاگوسيت ها ميدانند كه ميتوانند در مقابل ميكربها و ديگر مواد زيان بخش در خون ايستادگي و مقاومت نمايند و يا آنها را از بين ببرند .
پزشكان همچنين متوجه شده اند كه زنان بار دار موقتاً از درد بيماري آرتروز خلاصي مي يابند . اگرچه آزمايشات اوليه نشان داده است كه مصرف استروژن نميتواند بيماري آرتروز را معالجه نمايد ، ولي پزشكان معتقدند كه هرمون هاي اضافي ديگري كه زن در هنگام بارداري در بدنش ايجاد ميگردد موجب ميگردد كه بيماري آرتروز در آنان موقتاً بهبودي يابد . بررسي هائي كه در مورد علت اين امر شد منجر به كشف داروهاي هيدروكرتيزني شد كه موجب تسكين درد بيماران مبتلا به درد هاي رماتيسمي و آرتروزي ميگردد .
دكتر رابرت فرمن از بنياد تحقيقات پزشكي اكلاهما معتقد است كبد هرمونهائي را كه مورد فرايند هاي مختلف قرار ميدهد ممكن است از اسرار نيروي زنان پرده بردارد . موقعي توجه دكتر فرمن به اين نكته جلب گرديد كه ملاحظه نمود كبد مردي كه مبتلا به حمله قلبي شده هرمون استروژن را به نحوي در سيستم خود تغيير داده بود بطوريكه يك شيمي دان به سادگي با تجزيه ادرار ميتواند تشخيص دهد كه فرد مبتلا به حمله قلبي شده است .
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر – 32
اقتباس از صوراسرافيل – شماره 24

معاني بيان – قسمت اول


امان از دوغ ليلي ماستش كم بود آبش خيلي خلاف عرض كنم؟ شايد در مفتاح شايد در تلخيص شايد در مطول و شايد در حدايق السحر درست خاطرم نيست يكوقتي مي خوانديم « ارسال المثل و ارسال المثلين » بعد پشت سر اين دو كلمه صاحب كتاب مي نوشت كه ارسال المثل استعمال نظم يا نثري استكه بواسطه كمال فصاحت و بلاغت گوينده حكم مثل پيدا كرده و در السنه خواص و عوام افتاده است ، من آنوقت ها همين حرفها را مي خواندم و بهمان اعتقاد قديمي ها كه خيال مي كردند هرچه توي كتاب نوشته صحيح است من هم گمان ميكردم اين حرف هم صحيح است، اما حالا كه كمي چشم و گوشم واشده ، حالا كه گوشم قدري مي جنبد و حالا كه تازه سري توي سرها داخل كرده ام مي بينم كه بيشتر از آن حرفهايي هم كه توي كتاب نوشته اند پر وپاي قرصي ندارد ، بيشتر آن مطالب هم كه ما قديمي ها محض همينكه توي كتاب نوشته شده ثابت و مدلل مي دانستيم پاش بجايي بند نيست.
از جمله همين ارسال المثل و ارسال المثلين كه توي كتابها مي نويسند استعمال نظم يا نثري است كه از غايت فصاحت و بلاغت مطبوع طباع شده و سر زبانها افتاده ، مثلاً بگيريم همين مثل معروف را كه هر روز هزار دفعه مي شنويم كه ميگويند :

امان از دوغ ليلي ماستش كم بود آبش خيلي

وقتي آدم باين شعر نگاه ميكند مي بيند گذشته ار اينكه نه وزن دارد و نه قافيه يك معناي تمامي هم ازش در نميآيد ، و از طرف ديگر مي بينيم كه در توي هر صحبت مي گنجد در ميان هر گفتگو جا پيدا ميكند يعني مثلا بقول ادبا مثل ساير است .
مثلا همچو فرض كنيم جناب امير بهادر جنگ چهار ماه پيش ميآيد مجلس بعد از يكساعت نطق غرا قرآن را هم از جيبش در مي آورد و در حضور دو هزار نفر در تقويت مجلس شوري بقرآن قسم ميخورد و سه دفعه هم محض تأكيد بزبان عربي فصيح ميگويد عاهدت الله خاطر جمع ، عاهدت الله خاطر جمع ، عاهدت الله خاطر جمع ، و بعد يكماه بعد ازين معاهده و قسم آدم همين امير بهادر جنگ مي بيند در ميدان توپخانه كه براي انهدام اساس شوري با غلام هاي كشيك خانه تركي بلغور ميكند و با وراميني ها فارسي آرد ، آنوقت وقتي آدم آن نطقهاي غراي امير در تقويت مجلس و آن قسمهاي مغلظه ايشان را در انجمن اخوت بيادش ميافتد بي اختيار ميخواند :

امان از دوغ ليلي ماستش كم بود آبش خيلي

و يا مثلاً بگيريم امير اعظم سه ماه آزگار هر روز در عمارت بهارستان مردم را دور خود جمع ميكند و با حرارت «دمستن» خطيب « آتن » و « ميرابو » گوينده فرانسه در حقيقت و منافع آزادي صحبت مينمايد ، و بعد بفاصله دو ماه از رشت بطهران اينطور تلگراف ميكند :
« قربان خاكپاي جواهر آساي مباركت شوم ، تلگراف از طرف غلام و از جانب ملت هر چه ميشود رسمانه است ( قابل اعتنا نيست ) گيلان در نهايت انتظام بازارها باز مردم آسوده بجاي خود هستند ( يعني من در ديوان خانه نطق كرده ام كه بابا ديگر مجلس بهم خورد هيچ وقت هم بر پا نخواهد شد برويد سر كار هاتان بكاسبي تان بچسبيد يك لقمه نان پيدا كنيد از اين مشروطه بازي چه در مي آيد ) .
خاطر مهر مظاهر همايوني ارواحنا فداه از اين نطرف بكلي آسوده باشد غلام خانه زاد تكاليف نوكري خود را مي داند ( يعني از هر طرف كه بادش مي آيد بادش مي دهم . )
« امضاء امير سرباز »
اينجا هم آدم وقتي آن جانبازيهاي امير اعظم در راه ملت بيادش مي افتد مي بيند فوراً بخاطرش مي گذرد كه :

امان از دوغ ليلي ماستش كم بود آبش خيلي

يا مثلاً حضرت والا فرمانفرما جلو اطاق شوري رو بروي ملت مي ايستد و با چشمهاي اشك آلود و گلولي بغض گرفته بآواز حزين بملت عطاب ميكند كه « اي مردم من مي خواهم بروم بساوجبلاغ و جانم را فداي شما ها بكنم » بعد در عرض بيست روز ديگر مي بيند در قلمرو حكمراني همين حضرت والا ارجمندي نصرت الدوله پسر خلف ايشان دوازده نفر لخت و عور و گدا و گرسنه كرمان را بضرب گلوله بخاك هلاك مي اندازد . اينجا هم آدم وقتي آن فرمايشات بي رياي حضرت والا فرمانفرما بنظرش مي آيد بي فاصله اين شعر هم از خاطرش مي گذرد كه :
امان از دوغ ليلي ماستش كم بود آبش خيلي

ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان - 131
قسمت دهم

مرد ، زن و باروري :

موضوعاتي كه در اين قسمت مورد بررسي قرار ميگيرد عبارتند از :

1 - قدرت اسرار آميز زنان .
2 - درمورد باروري پزشكان چه كمكي ميتوانند بنمايند .
3 - اهميت عامل RH در بارداري .
4 - اسرار پستان .
5 - شير مادر بهترين غذا برا نوزادان .
6 - زايمان بدون ترس .
7 - حقايق درست و نادرست در مورد سقط جنين .
8 - تنظيم خانواده .

1
قدرت اسرار آميز زنان
Caroline Bird
قسمت اول :
عليرغم هياهوئي كه براي فرستادن مردان به فضا بر پا شده ، دانشمندان معتقد هستند كه بهتر بود اولين گروهي كه به فضا فرستاده شد همه را زنان تشكيل ميدادند . اين امر فقط به اين دليل نبود كه زنان از لحاظ اندازه كوچكتر از مردان هستند ، بلكه بعلت مجهز بودن بدن زنان به ترموستات بسيار عالي كه آنها را قادر ميسازد كه حرارت و سرماي بسيار زياد را بيشتر از مردان تحمل نمايند بود. اين عقيده بين دانشمندان قوت پيدا كرده است كه زنان استعداد مخصوصي براي بقا دارند . برخورداري از يك اسلحه سري كه ميتوانند در مقابل ناراحتي هاي جسمي و رواني بيشتر مقاومت نمايند .
يكي از محققان متابوليسم ها مختلف در امراض قلبي گفته است : « زنان جنس قوي تر هستند ، تمام مكانيزم هاي سازشي آنان بهتر مي باشد . آنها تنش هاي عمل جراحي را بهتر از مردان تحمل مي نمايند و مقاومت بيشتري در مقابل بيشتر امراض نسبت به مردان دارند . »
امروزه زنان بطور متوسط شش سال بيشتراز مردان عمر ميكنند ، و در آينده اين فاصله بيشتر هم خواهد شد . گرچه زنان بيشتر بيمار ميشوند ، ولي با موفقيت در مقابل امراض مهلك به جز ديابت مقاومت مي نمايند . از تعداد شصت و چهار سانحه و بيماري هائي كه منجر به مرگ شده و پزشكان برا آنها گواهي صادر كرده اند – از قبيل سوانح ، نثص هاي مدر زادي ، همچنين قتل و خودكشي – پنجاه و هفت نفر آنها مرد بوده اند . علت اين امر چه ميتواند باشد ؟
خيلي ها تصور ميكنند كه زندگي امروزه بار بيشتري را بر مردان نسبت به زنان تحميل مي نمايد . ولي اين فرضيه وقتيكه مورد بررسي قرار ميگيرد با حقيقت وفق نميدهد . فرانسيس ماديكان كشيش عضو مؤسسه هوا داران حضرت مسيح و روبرت ونس ، جامعه شناس دانشكده كاروليناي شمالي آمريكا عمر 37000 كشيش و راهبه آموزگار را مرد بررسي و مطالعه قرار داده اند . نتيجه نشان داده است كه پنجاه سال هر دو گروه به يك نحو زندگي خود را گذرانده اند و اين عده از تن آسائي و تنش هاي عصبي بطور مساوي بدور بوده اند . در سال 1957 محققان گزارش كردند كه عمر خواهران كليسائي از يك دهم در سال 1900 به 8/5 سال افزايش يافته است ، درست در حدود افزايش عمري كه زنان در دنياي خارج نسبت به مردان پيداكرده بودند . و اين امر شاهد بر اين مدعا است كه ظاهراً تنش هاي زندگي امروزه كمتر تأثير بر طول عمر زنان نسبت به مردان داشته است . جامعه شناسان براي روشن شدن موضوع به ناچار به زيست شناسان مراجعه نمودند .
زيست شناسان تأييد كردند كه كروموزم ايكس كه در جنس ماده اضافه بر جنس مذكر در زنان وجود دارد ، يا بعبارت ديگر بسته محتوي صفات ارثي كه در وقع بارداري زنان وارد عمل ميشود علت تفاوت عمده بين زنان با مردان ميگردد بدين ترتيب كه مردان بيشتر در معرض بيماري هموفيلي ، كوري رنگ ، اختلالات عضلاني موروثي و خيلي نواقص مربوط به جنسيت ديگر قرار ميگيرند . تحقيقات در همه اوقات حاكي بر نواقص مربوط به جنسيت ميباشد . يكي از آنها آگاما گلوبولين يا كمبود گاماگلوبولين ( ماده اي كه در خون براي توليد پاد زهر ها براي مبارزه با ميكربهاي بيماري زا لازم است ) ميباشد . قبل از كشف آنتي بيوتيك ها نوزادان پسر مبتلا به آگاماگلوبولين ميمردند بدون اينكه علت مرگ آنان شناخته شود .
پر تمر ترين و شگفت آور ترين نتيجه اي كه عامل جنسيت براي بقاء مسلم شده است امتياز زنان بر مردان در موقع بارداري است . مرگ مير زنان در هنگام بارداري بسيار كم است و همين امر نسبت مرگ و مير را در زنان خيلي كمتر از مردان مينمايد . با توجه بانيكه زنان بندرت در هنگام بار داري دچار مرگ ميشوند ، تعداد مرداني كه ما در سنين بين بيست و پنج تا چهل و پنج سال از دست مي دهيم دو برابر زنان مي باشند . بعضي از پزشكان معتقد هستند كه بيماري هاي شريان قلبي در اين مورد بيشتر موجب مرگ ومير در اين فاصله زماني ميگردند ، ولي بعد از سن چهل و پنج سالگي بيماري قلبي زنان افزايش مييابد – همانطور كه در زناني كه تخمدانهاي آنها بعللي برداشته شده است و يا اينكه يائسه شده اند اين امر اتفاق مييافتد .
عامل مهم در اين مورد هرمون هاي جنسي تستوسترون ( مذكر) و استروژن ( مؤنث ) هستند كه از لحاظ شيميائي داراي ملكولهاي مشابه ميباشند .
ادامه دارد
منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است