شاهكار هاي نثر فارسي معاصر
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي - 2
اين جنبش مهم تنها در سالهاي آخر قرن دوازدهم آشكار شد و مهمترين مؤسس اين انديشه و مؤثر ترين پيشوا و راهبر و برانگيزنده ميرزا ابوالقاسم قايم مقام متخلص بثنايي وزير معروف بود . اما نتيجة اين جنبش تنها در قرن بعد يعني در قرن سيزدهم آشكار شد و تقريباً در سراسر قرن دوازدهم هنوز همان شيوهايي كه در قرن نهم و دهم و يازدهم رواج كامل داشته است رايج بود . يگانه استثنايي كه درين قرن ديده ميشود اينست كه ميرزا مهديخان ابن محمد نثسر استرابادي منشي معروف نادرشاه كه خود در تاريخ جهان گشاي نادري و در منشآت درباري همه جا همان سبك پر از كنايه و استعاره را بكار برده و از پيشروان مهم اين روش بشمار ميرود در كتاب ديگر بنام درة نادره همان سبك معمول قرن ششم و هفتم و هشتم را كه در قرون بعد متروك شده بود يعني سبك خاص زياده روي در مفردات و مركبات زبان تازي را دوباره پيش كشيده و كتاب عجيبي كه نقادان مرددند آنرا فارسي بدانند يا تازي و بجرأت بايد گفت كه نه تازيست و نه فارسي نوشته است . اين كتاب درة نادره قطعا درين روش مخصوص ناهنجار و زشت از همه كتاب هاي اين سبك كه دشوار ترينشان تاريخ معجم و تاريخ وصاف و مرزبان نامه و مواهب الهي و المعجم و تاج الماثرست گذشته و باوج خود رسيده است . ازين كه بگذريم همه نثر نويسان اين دوره پيرامون سبك پر از كنايه و استعاره و مرادفات و تكلف و تصنع ميگشته اند و نويسندگان اين دوره را هم ميتوان بدو دسته تقسيم كرد :
گروهي كه درين زمينه بيشتر مبالغه ميكرده اند مانند ميرزا رضي تبريزي منشي الممالك ، فاضل خان گروسي ، ميرزاابوالحسن غفاري ، ميرزا علي رضا شيرازي ، ميرزا محمد صادق نامي اصفهاني ، ميرزا عبدللكريم شيرازي ، ميرزا محمد رضا شيرازي ، محمد محسن مستوفي ، ميرزا ابوالحسن گلستانه ، عليقلي خان واله داغستاني ، محمود ميرزا قاجار متخلص بثنا ، ميرزا عبدالقادر بيدل عظيم آبادي ، مير غلامعلي آزاد بلگرامي ، سراج الدين علي خان آرزو ، نعمت خان عالي ، محمد هاشم معروف بخافي خان . گروه ديگر كه كمتر مبالغه كرده و ساده تر نوشته اند : مير عبداللطيف شوشتري ، غلامحسين ابن هدايت علي خان ، سيد عبدالله شوشتري ، ميرزا جعفر طرب ناييني ، حاج محمد جعفر كبوتر آهنگي ، ملامحمد مهدي نراقي ، حاج ملا احمد نراقي ، ميرزا محمد كلانتر شيرازي ، ميرزا عبدالرزاق صمصام الدوله ، سيد عبدالحسين شوشتري ، مير ابوطالب خان اصفهاني ، ميرزا عبدالوهاب نشاط معتمد الدوله ، ميرزا تقي علي آبادي صاحب ديوان ، عبدالرزاق بيك مفتون دنبلي ، ميرزا عبداللطيف تسوجي ، ميرزا محمد نقي مظفر عليشاه كرماني ، جان جانان مظهر ، شيخ اسدالله غالب الله آبادي ، ملا اسمعيل ذبيحي ، قاضي سعيد قمي ، حاج زين العابدين تمكين شرواني ، شيخ محمد علي حزين لاهيجي ، مير ابوالقاسم موسوي مير عالم ، نور عليشاه اصفهاني ، ملا عبدالصمد همداني عارف مشهور .
كوششي كه در پايان قرن دوازدهم براي تصفيه و اصلاح نثر فارسي شده بود سرانجام در قرن سيزدهم نتجة قطعي داد و درين قرن روز بروز نثر بيشتر رو بسادگي و رواني رفته و روشهاي ناپسندي كه در قرون پيشين رواج كامل داشت بيش از پيش متروك مانده است . ترديدي نيست كه بازشدن روابط دايمي در ميان اروپا و ايران و رواج زبانهاي اروپايي در درجه اول زبان فرانسه و سپس انگليس و روسي و آلماني و تقليد از ادبيات اروپا باين جنبش ياري بسيار كرده است . عدة كثير كسانيكه در قرن سيزدهم يا از زبانهاي اروپائي بفارسي ترجمه كرده و يا از ادبيات اروپا تقليد كرده اند اندك اندك مردم را كاملاً بروشهاي اروپايي و مخصوصاً بفارسي ساده و روان و بي پيرايه و طبيعي عادت داده اند . كساني هم كه در زبانهاي اروپائي دست نداشته اند و تنها بادبيات جديد زبان تازي و زبان تركي رجوع ميكرده اند چون در آن زبانها هم پيروي از روشهاي اروپائي معمول شده بود بدينوسيلة نا مستقيم همان اصول را در زبان فارسي راه داده اند .
در قرن سيزدهم اروپا بسرعتي تمام رو بپيشرفت بود و پيشرفت هاي آن همه كشور هاي اسلامي و آسيايي و مخصوصاً ايران را خيره كرده بود. ايراني كه هميشه از آغاز تاريخ در صف اول ملل متمدن بوده است و درصد سال گذشته از كاروان تمدن بازپس مانده بود اين عقب افتادگي قهري و ناخواه را بحسرت و اسف مي نگريست بهمين جهت بود كه اگر دولت توجهي در جلب فرهنگ نوين نداشت مردم خود تشنه و خواستار آن بودند. درينكار عباس ميرزا نايب السلطنه و ميرزا ابوالقاسم قايم مقام و بيش از همه ميرزا تقي خان امير اتابك اعظم و حاج ميرزا حسين خان مشيرالدوله سپهسالار و صدراعظم و در مرحلة آخر حاج ميرزا علي خان امين الدوله صدراعظم مؤثر بوده اند .
نخستين اثر علمي كه از زبان هاي اروپائي بفارسي ترجمه شده رساله اي در فن آبله كوبيست كه محمد بن عبدالصبور خويي ترجمه كرده و در 1245 در تبرريز چاپ سربي كرده اند . نخستين اثر ادبي كه انتشار يافته تاريخ پطر كبير و شرل (شارل ) دوازدهمست كه در زمان محمد شاه موسي جبرئيل نامي دو كتاب معروف ولتر را از فرانسه ترجمه كرده و با تاريخ اسكندر كه در زمان عباس ميرزا ترجمه كرده بودند در 1263 چاپ سنگي كرده اند. در 1268 مدرسة دارالفنون كه نخستين آموزشگاه بروش آموزشگاه هاي اروپايي بود در طهران افتتاح يافت. نخستين شمارة روزنامه منظم و دائمي بنام « روزنامة وقايع اتفاقيه » در روز جمعة پنجم ربيع الثاني 1267 در طهران انتشار يافت پس از آن در شهرهاي ديگر مانند تبريز و اصفهان نيز روزنامه منتشر شد. در هندوستان و تركيه و مصر هم ايرانيان روزنامه هايي بزبان فارسي انتشار دادند. نخستين كتاب چاپي در تبريز در 1227 انتشار يافته است . بدينگونه صنعت چاپ كه نخست در تبريز داير شده بود در طهران و سپس در اصفهان و مشهد و تدريجاً در شهر هاي ديگر معمول شد . پس از طهران نخست در تبريز و سپس در اصفهان و پس از آن در برخي از شهرهاي ديگر هم آموزشگاه هايي بروش آموزشگاه هاي اروپايي تأسيس كردند و اندك اندك آموزشگاه هايي مخصوص دختران نخست در ميان مسيحيان و سپس در ميان يهود و زردشتيان و سرانجام در ميان مسلمانان در طهران تأسيس شد و رفته رفته در شيراز و اصفهان و تبريز و مشهد و شهر هاي ديگر دنبال كردند.
در ادبيات و مخصوصاً در نثر جنبشي كه در قرن دوازدهم آغاز شده بود درين قرن بنتيجه رسيد . باز شدن راه اروپا بايران و سفر هايي كه دانشمندان اروپايي بايران كردند سبب شد ك آثار مهمي از دور هاي پيش از اسلام تاريخ ايران كشف كردند و بزبان هاي اوستائي و پارسي باستان و پهلوي پي بردند و خاور شناسي در اروپا بسيار رواج گرفت و بدينگونه ايرانيان نيز بعظمت تاريخ پيش از اسلام خود پي بردند. همين توجه سبب شد كه روح مليت در ايران نيرو گرفت و حتي در ادبيات وارد شد نخستين نتبجه آن بود كه چند تن از تندروان و متعصبان در صدد بر آمدند كلمات تازي را از زبان فارسي بيرون كنند. اين جنبش از زمانهاي بسيار قديم و چنانكه گذشت لااقل از قرن چهارم هجري در ايران پيدا شده است و چنانكه اشاره كردم اسمعيليه و فرق شعوبيه درين كار دست داشته اند و بهمين جهت نخست ابن سينا و ابوالريحان بيروني بدينكار دست زده اند و پس از يشان ناصر خسرو و سپس افضل الدين كاشاني در قرن هفتم اقدام بسيار مهمي كرده و در قرون بعد نيز جسته جسته هواخواهاني در ميان دانشمندان ايران بوده اند از آن جمله در قرن نهم علامه جلال الدين دواني گاه گاهي بفارسي سره و پيراسته از زبان تازي چيز نوشته است . در قرن سيزدهم در نتيجة پيدا شدن اين انديشها اين سليقه در ايران نيرو گرفت نخست يغماي جندقي شاعر معروف بدينكار دست زد و نامهايي بدن روش مينوشت ولي نخستين اثر مستقلي كه درين زمينه داريم كتاب نامة خسروان تأليف جلالدين ميرزا قاجار پسر فتحعلي شاهست كه شاعر با ذوق دانشمندي هم بوده و مجلدات سه گانة اين كتاب را از 1285 تا 1288 در طهران چاپ كرده است و اين كتاب مختصري از تاريخ ايران از آغاز تا پايان دورة زندست .
پس از آن در 1300 ميرزا رضا خان افشار بكشلو كتابي در انشاي فارسي بنام « پروز نگارش پارسي » در استانبول چاپ كرده است و سپس ميرزا نصرالله بن محمد حسن خوشنويس اصفهاني متخلص بفدايي كه در حيدر آباد دكن بوده كتابي در پنج مجلد كه مجلد پنجم آن فرهنگست در تاريخ هندوستان بنام « داستان تركتاژان هند » در 1307 انتشار داده است . مرحوم پدرم نيز اين روش را در ديباچة « پزشكي نامه » و « نامة زبان آموز » تأليف خود بكار برده است . در آن زمان ااين كار را از مظاهر ميهن پرستي ايران دوستي ميدانسته اند ولي در نتيجه نيك انديشي و سادگي متوجه اين مسئله نبوده اند كه شيادي جعال در قرن يازدهم كتابي سراپا نادرست و ساختگي بنام نادرست « دساتير » جعل كرده و انتشار داده و زباني پيش خود اختراع كرده و از زبانهاي قديم ايران وانمود كرده است و آيندگان آنرا باور كرده و كلمات اين زبان را درست و اصلي دانسته و در آينده ضبط كرده و بكار برده اند و حال آنكه قطعاً اين زبان هرگز و در هيچ جا بكار نرفته است . اين نويسندگان قرن سيزدهم هم گرفتار اين خطاي فاحش كه در آن موقع هنوز كسي متوجه آن نشده بود بوده . اين تعصب در جعل تاريخ نيز راه يافته و كسيكه بيش از همه گرفتار عواقب زشت آن شده ميرزا عبدالحسين سيرجاني معروف بميرزا آقا خان كرمانيست كه از شدت تعصب و ايران دوستي كه هميشه در نهاد او زبانه زن و شراره افكن بوده است در كتاب هاي خود و مخصوصاً در « آيينة سكندري» براي مبالغه در عظمت ايران پيش از اسلام توجيهات ناروا و نا درست كرده است .
درين دوره تأليف كتابهاي علمي بزبان تازي تقريباً متروك شده و تنها گاهگاهي برخي از كتابهاي ديني را بزبان عرب تأليف كرده اند و پيداست علوم جديد كه از زبان هاي اروپايي گرفته شده ديگر مردم ايران را از علوم قديم كه بيشتر بزبان تازي نوشته اند بي نياز كرده است . درين دوره بسياري از انديشمندان و راهنمايان سياسي و اجتماعي بدين انديشه افتاده اند كه معايب خط كنوني را بر طرف كنند . پيروان اين عقيده به سه دسته منقسم شده اند . برخي معتقد بوده اند كه خط كنوني را بايد اصلاح كرد و اعراب را دركلمه وارد كرد و حروف متشابه را از ميان برد، دسته دوم معتقد بوده اند كه خط تازه اي بايد اختراع كرد و اين دسته نيز بدو گروه تقسيم ميشده برخي از روي خط تازي خط جديد اختراع كرده اند و برخي از روي خط لاتين . دستة سوم معتقد بوده اند كه بايد خط لاتين را يا بي آنكه تصرفي بكنند و يا با تصرفات در زبان فارسي بكار برند . در برابر اين سه دسته كه شمارة آنها بيشتر بوده عدة معدودي هم عقيده داشته اند كه بايد خطوط قديم ايران مانند خط اوستا و خط پهلوي و غيره را دوباره در زبان فارسي بكار برد .
ادامه دارد
نظرات (0)

Post a Comment

منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است