هدمان
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي معاصر- 5
امپرسيونيسم وقتيست كه در ادبيات حتي مظهر و كنايه و سمبول را هم بصراحت بيان نمي كنند و نتيجه اي را كه از آن مظهر و كنايه
در ذهن وارد شده است مي پروارانند يعني اثري را بيان مي كنند كه آن مظهر و كنايه در ذهن كسانيكه از آن باخبرند جاي داده است و در اصطلاح ادبي قديم ايران اين را استعاره ميگفتند.
رويهمرفته در ادبيات مهمترين چيز تشبيهست و ادباي ايران سابقاً تشبيه را داراي چهار ركن مي دانستند : شبه يعني چيزي كه آنرا تشبيه مي كنند ، مشبه به معني چيزي كه بآن تشبثيه ميكنند ، ادات شبه يعني كلماتي كه در تشبيه بكار ميبرند از قبيل مثل و مانند و چون و همچون و همچو و بسان و بگونه و همانند و همان و چونان و نظاير آنها ، وجه شبه يعني صفت مشتركي كه در ميان مشبه و مشبه به هست و باعث تشبيه ميشود . گذشته ازين تقسيمي كه در قدما كرده اند ميتوان ركن ديگري هم بچهار ركن تشبيه افزود و آن نتيجة تشبيهست ، مثلاً درين مصرع : « رويت چو گليست نا شگفته » رو كه آن را تشبيه كرده اند مشبه و گل ناشگفته كه بدان تشبيه كرده اند مشبه به و « چو » ادات تشبيه و وجه شبه رنگ و زيباييست كه هم در رو و هم درگل هست و ميتوان نتيجة تشبيه را هم در نظر گرفت و آن جواني و طراوت و تر و تازگيست كه هم در روي معشوق جوان و هم در گل ناشگفته هست و شاعر خواسته است كه آنرا در روي معشوق خود نشان بدهد.
اين اصول را ميتوان درين چهار روش ادبي هم وارد كرد يعني در رئاليسم و ناتوراليس مشبه و مشبه به و ادات تشبيه و وجه شبه هر چهار هست . در سمبوليسم تنها مشبه به و وجه شبه باقي ميماند و در امپرسيونيسم تنها وجه شبه و گاهي هم تنها نتيجة تشبيه باقيست و شاعر جهات ديگر را حذف مي كند .
مثلاً اين شعر رودكي كه كاملاً رئاليست است .

بيار آن مي كه پنداري روان ياقوت نابستي
و يا چون بر كشيده تيغ پيش آفتابستي

زيرا كه مشبه را كه مي باشد و مشبه به را كه ياقوت تاب و بركشيده تيغ بيش آفتاب باشد و ادات تشبيه را كه پنداري و چون باشد و وجه شبه را كه در تشبيه اول سرخي و رواني مشترك در ميان مي و ياقوت ناب باشد و درتشبيه دوم نابندگي باشد ذكر كرده است .
در سبك ناتورالليسم نيز اركان چهار گانة تشبيه هست منتهي شاعر طبيعت را آن چنانكه هست نشان نمي دهد بلكه آن چنانكه او ميخواهد باشد و ميپندارد بايد باشد نمايش ميدهد. مثلاً درين شعر ميرزا جلال اسير شاعر معروف ايراني هندوستان :

خاطرم زير فلك از خويش دل تنگي گرفت
دامن اين خيمة كوتاه را بالا زنيد

كه مشتاق اصفهاني همان مضمون را درين دو بيت سروده است:

سقف گردون پست و عالم كم فضا من تنگدل
تا بكي باشم خدايت در پس اين حجاب

پا بفراش قضا فرما كه بالا تر زند
دامن اي لاجوردي خيمة نيلي طنابدر بيت اول شاعر فلك را بخيمة كوتاهي كه دامنش را بايد بالا تر زد تشبيه كرده است و مشبه و مشبه به و وجه شبه هر سه آشكارست تنها ادات تشبيه را حذف كرده . در دو بين بعد شاعر نخست سمبولي بكار برده و مرادش از نه حجابي كه در پس آن مانده نه پردة آسمان و نه لفك يا نه سپهر است و در بين بعد كه تشبيه خود را كرده باز مشبه مشبه به و وجه شبه را آورده و تنها ادات تشبيه را حذف كرده است .
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان -92
آنچه بايد راجع به كمر خود بدانيد -2
منبع ناراحتي ديگر ، استخوان خاجي يعني استخوان مهم در انتهاي ستون فقرات است . استخوان خاجي دو استخوان لگن را بهم متصل
ميكند ( استخوان تهيگاهي كپل را تشكيل ميدهد ) . مفصل خاجي تهيگاهي تمام وزن تنه را تحمل ميكند ، اين مفصل سخت و محكم است و غضروفهاي نيرومندي آنرا در جاي خود نگهميدارد . ليكن يك حركت غير عادي و ناجور ميتواند غضروفهاي آنرا مجبور نمايد كه آن استخوانهاي بزرگ را رها كنند . در اين وقت است كه مفصل ول ميشود ، و درد شديدي معمولاً در كپل و آخرين قسمت كمر احساس ميشود . شما ميتوانيد با تاب دادن بدنتان در حاليكه روي صندلي نشسته ايد و ميخواهيد چراغ روميزي را يك كمي نزديكتر به خود نمائيد تعادل مفصل خاجي تهيگاهي را بر هم زنيد . با بلند كردن جسم سنگيني از جائيكه پائين تر از زير پاي شما ميباشد بسادگي ميتوانيد صدمه ذكر شده در بالا را براي خودتان ايجاد نمائيد. سعي در جدا كردن دو سپر اتومبيلي كه بيگديكر قفل شده اند در بيشتر مواقع موجب درد كمر در قسمت تحتاني بدن شده است .
اغلب ناراحتي ها در قسمت بالاي استخوان خاجي و كمر ايجاد ميگردد و بيشتر پدر بزرگها و مادر بزرگها از اين درد كه بنام لومباگو ناميده ميشود رنج ميبرند . در همين قسمت مفصل خاجي كمري استكه اغلب شنيده ميشود كه « مهره در رفته » . اگر ناگهان جست بزنيد و يا اينكه بار بسيار سنگيني را به مسافت دوري ببريد ، ممكن است آخرين مهره كمر از جا در رود . اين جابجائي به اعصاب و ماهيچه ها فشار وارد ميسازد و توليد درد شديد مينمايد .
ممكن است بگوئيد كه شما هرگز دچار كمر درد نشده ايد ، ولي بعضي اوقات كمي ناراحتي در كمرتان احساس مينمائيد. اين امر ممكن است كه مربوط به ناراحتي هاي مكانيكي كه متخصصان آنرا طرز قرار دادن بدن مينامند باشد . حقيقتاً عجيب است كه طرز قرار دادن بدنمان تا اينقدر مهم و مؤثر در درد كمر باشد .
مثلاً يك نمونه ناراحت كننده را در اينجا ذكر ميكنيم : يك كتابدار به سن چهل و پنج سال احساس ناراحتي در كمر و درد مزمن و ناراحت كننده مينمايد ، هر روز آنطور كه بايد نميتواند بايستد يعني چانه بطرف بالا ، سينه سپر، شكم صاف ، پا ها و زانو ها كشيده نيست و شكمش بيرون زده . اين حالت زشت قواره بدن موجب ميگردد كه صاحبش را دچار ناراحتي ستون فقرات نمايد و عضلات كشيده و غضروفهاي تحت فشار موجب درد هاي كمر مزمن گردد.
بعضي از ارتوپد هاي معروف ( متخصصان استخوان و اسكلت بندي بدن ) اعتقاد دارند كه طرز خوابيدن ممكن است كه موجب كمر درد شود . آيا تشك تخت خواب شما طوري است كه زياد فرو ميرود ؟ اگر چنين باشد شما در موقع خواب به ستون فقرات خود قوس ميدهيد و آنرا در وضع نا مناسبي قرار ميدهيد . چند سال متوالي خوابيدن در چنين وضعي موجب كمر درد هاي مزمن ميگردد.
بر حسب چگونگي درد كمر شما ، پزشك هر چيزي را از استراحت ساده گرفته تا درمان بوسيله حرارت ، ماساژ ، دياترمي و ورزشهاي مخصوص تجويز مينمايد . ممكن است ستون فقرات را بنحوي كشش بدهند كه مهره و يا ديسك آن دوباره سرجايش قرار گيرد ، ممكن است كه نوار چسب هاي طبي به پشت شما بچسبانند يا اينكه كمر شما را با كمر بند يا شال مخصوص ببندد و يا اينكه كرستي ببندد كه از كمرتان محافظت لازم را بنمايد .
بعضي از كمر درد ها بسيار شديد بوده و جراحي دقيق بايد روي آن انجام پذيرد . در بيشتر اين جراحي ها بكلي درد از بين ميرود و كمر بخوبي معالجه ميشود ، در حاليكه همين كمر درد ها قبلاً بنام سياتيك و يا آرتروز سالها بيمار را رنج ميداده بيمار ناچار با لنگيدن به حركت ادامه ميداده است .
از بيتتر كمر درد ها ميتوان پيشگيري كرد . متخصصان ارتوپدي دستورات كلي براي آن پيش بيني كرده اند :
1. راست بايستيد ، راست بنشينيد ، درست بخوابيد .
2. خانمها نبايد كفشهاي با پاشنه خيلي بلند و يا بدون پاشنه به پا كنند . اينگونه كفشها به عضلات كمر و ستون فقرات فشارد وارد ميسازد.
3. نگذاريد كمرتان كارهاي سنگيني را تحمل كند كه به آنها عادت نداشته باشد .
4. حركت سريع و ناجور بكمرتان ندهيد مخصوصاً اگر هنوز گرم نشده باشيد .
5. اگر لازم باشد كه چيز سنگيني را بلند كنيد آنرا مطابق شكل زير بلند كنيد :

6. روي چيزي بطور دائم و بسختي بحالت دولا وخميده كار نكنيد . اگر لگن ظرفشوئي شما كوتاه است و شما در هنگام ظرفشوئي ناچاريد كه بطور خميده ظرفشوئي نماييد دستور دهيد انرا بلند تر تعبيه كنند.
7. اگر موقع رانندگي كمر شما ناراحت ميشود يك بالش و يا تخته اي در پشتتان قرار دهيد .
8. هرگز سعي نكنيد كه چيز سنگيني را بلند كرده، هل و يا بطرف خود بكشيد . علي الخصوص كه ناچار باشيد در حالت چرخش آنرا انجام دهيد .
9. عضلات كمرتان را در وضع مناسبي بوسيله ورزش هاي مناسب نگهداريد ( شنا بهترين ورزشها براي اين منظور است )اگر با تمام اين تمهيدات باز هم كمرتان درد ميگيرد و احساس ناراحتي ميكنيد ، آنرا بحال خودش رها نكنيد . سعي نكنيد آنرا با خوردن قرص هاي مسكن و ديگر معالجات سرخود درد آنرا مرتفع نمائيد . حتماً بدكتر متخصص مراجعه نمائيد و علاج واقعه را قبل وقوع نمائيد .
شاهكارهاي نثر فارسي معاصر
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي - 4

اين نكته را بايد متوجه بود كه در بسياري از كشور ها و از آن جمله در ايران هر دوره ايكه پيش آمده و هر سبكي كه تازه پيدا
شده دورة پيشين و روش پيشين را از ميان نبرده است و حتي شده است كه در بحبوحة سبك رئاليسم كسي يا كساني باصول ناتوراليسم سخن گفته اند و چنانكه شاعراني هم بوده اند كه هم بسبك ناتوراليسم شعر گفته اند و هم بسبك رئاليست و هم چنين بسيار از شاعران سبك سمبوليست آثاري بسبك رئاليست و بسياري از امپرسيونيست ها آثاري بسبك سمبوليسم داشته اند و بهمين جهت هم در دورهاي بعد هميشه شاعراني كه پيرو سبك هاي سابق بوده اند ديده ميشود چنانكه حتي در بحبوحة سبك امپرسيونيسم شاعران سبك رئاليست و ناتوراليست و سمبوليست هم بوده اند .
اين چهار اصطلاح رئاليسم و ناتوراليسم و سمبوليسم و امپرسيونيسم چون اصطلاح عمومي ادبيات همه مللست بهتر اينست كه در فارسي هم ترجمه اي براي آنها وضع نكنيم و عيناً هميم چهار اصطلاح را بكار ببريم. رئاليسم و ناتوراليسم و سمبوليسم اصطلاح مشترك در ميان همة هنر هاي زيباست و در نقاشي و سنگ تراشي و موسيقي نيز بكار ميرود اما اين سه هنر ديگر سه اصطلاح مخصوص بخود هم دارند كه كوبيسم و فوتوريسم و سور رئاليسم ميباشد . كوبيسم عبارت از آن روشيست كه همه چيز را در آن باشكال هندسي تجزيه ميكنند . فوتوريسم آن روشيست كه در آن احساسات گذشته و حال و آينده را با هم مجسم كنند و صنعت را مظهر احساسات گذشته و حال و آينده قرار دهند . سوررئاليسم يعني آن روشي كه در رئاليسم بمنتهي درجه غلو و مبالغه كنند و از حال طبيعي و واقعي بيرون ببرند و قوة تصور و تخيل را در رئاليسم داخل كنند . اصطلاح ديگري كه خاص هنرهاي سه گانه يعني موسيقي و نقاشي و سنگ تراشيست و در ادبيات بكار نميرود اكسپرسيونيسم است كه در ادبيات بجاي آن امپرسيونيسم ميگويند .
اما در ادبيات رئاليسم آن روشيست كه طبيع را در همة مظاههر واقعي و حقيق محسوس آن با هر زشتي و زيبايي كه دارد معرفي كنند و جلوه بدهند و حتي زيباتر بكنند و هرچه را كه هست هم چنانكه هست شرح مي دهند .
ناتوراليست آن سبكيست كه در آن ميكوشند تنها مظاهر زيباي طبيع را بيان بكنند و زيبايي هاي طبيعت را نشان بدهند و هرچه را كه هست آن چنانكه بايد باشد ظاهر سازند نه ان چنانكه هست .
سمبوليسم وقتيست كه در ادبيات سنتي پيدا شده و تشبيهات فراوان كرده اند و در نتيجة اين تشبيهات صفات و افكار و احساسات و حتي تصورات و تخيلات هر يك نماينده و مظهر يا سمبولي پيدا كرده اند مثلاً سرو مظهر قد رعنا و گل مظهر روي تر و تازه و ماه مظهر روي تابان و ستاره مظهر دندان و نرگس يا بادام مظهر چشم و سنبل يا بنفشه مظهر موي و عناب مظهر لب و تير مظهر مژگان و شمشير يا كمان يا تيغ مظهر ابرو و كژدم مظهر موي برگشته و مار مظهر زلف پيچيده و پسته مظهر دهان خندان و موي مظهر كمر باريك و نقطه مظهر دهان تنگ و ليمو يا انار مظهر پستان و همه از ذكر اين مظهر ها و سمبولها آن چيز و آن فكر را بياد مي آورند و گوينده و نويسنده بجاي آنكه در اثر خود آن چيز ها را و آن انديشها را صريحاً ذكر بكند تنها بذكر سمبول و مظهر آنها با باصطلاح ادبي قديم ايران چيزي كه كنايه از آنست اكتفا ميكند و در حقيقت سمبوليسم بيان روابط نهاني اشياء با روح انسانيست .
سمبول لازم نيست حتماً مظهر و معرف چيز هاي محسوس بو مجسم باشد گاهي معاني وغير محساوسات نيز سمبول دارند مثلاً در نظر صوفيه طوطي مظهر نفس ناطقة انساني و پروانه يا بلبل يا سمندر مظهر عشق و فرشته مظهر الهام و وحي و كشف و شهود و سيمرغ يا عنقا مظهر نفس جاوداني بشريست .
شگفتيهاي بدن انسان - 91


نكاتي كه بايد راجع به كمرتان بدانيد
C. Lester Walker

رهبر گروه قايقراني دانشگاه لاف زنان ميكفت : « مسلماً ما امروز خواهيم برد ، چون ما تمرين حسابي كرده ايم » من را نگاه كنيد ببينيد كه در بهترين فرم هستم. »
بعد از اداي اين جمله بلند شد كه پنجره را باز كند ، در سفت شده بود و باز نميشد كمي فشار وارد آورد باز هم پنجره باز نشد و در حاليكه هنوز دستش به دستگيره در بود چرخي به كمرش داد و خم شد كه فرشي را كه زير پايش جمع شده بود مرتب كند. ناگهان فريادي از درد كشيد گفت :‌« آخ كمرم – يك چيزي در پشتم ول شد ! » در حاليكه نفسش بند آمده بود زنگ صورتش چون گچ سفيد شده بود و از درد ميناليد .
جراح بيمارستان بعد از اينكه معاينه اي از كمر او كرد به او گفت : « پسرم ، شما دچار از هم گسيختگي ديسك كمر شده ايد و ديگر پارو زدن براي شما ممنوع است . »
مسئله رهير تيم قايقراني غير عادي نبود . كمر درد كه مسبب آن بيشتر « خود فرد » است ، بعد از سر درد يكي از درد هاي معمول بدن ميباشد . اين درد انواع مختلف دارد از قبيل : از هم گسيختگي ديسكها ، كوفتگي هاي خاجي – تهيگاهي ، در رفتن مهره كمر ، كوفتگي عضلات ، پارگي مفصل .
معمولاً گرفتاري در اثر قرار دادن كمر در وضع نامساعد ايجاد ميگردد. آمار نشان ميدهد كه صدماتيكه در اثر بلند كردن اشياء بكمر وارد ميشود سه برابر انواع ديگر عوامل ميباشد . هل دادن و كشيدن و همه انواع خم شدن ها و پيچ دادن بدن سهم خود را در عارضه كمر دارا ميباشند . بد ايستادن ، بد نشستن يا خوابيدن اغلب موجب كمر درد هاي مزمن ميگردد.
مهره هاي كمر انسان تمام وزن قسمت فوقاني بدن را تحمل ميكند – بازوها ، سر و تنه . بجاي اينكه مانند مهره چهارپايان يك كمان ساده باشد ، مهره هاي كمر انسان داراي چهار انحنا ميباشد . چهار انحنا كه دو تاي آن بطرف داخل و دوتاي ديگر بطرف خارج . مهره هاي كمر بشكل يك فنر ميباشند كه راست قرار دارند و چهار صد عضله و تعداد بسياري غضروف موجب ميگردد كه اين مهره ها بطور مستقيم و استوار در جاي خود قرار گيرند اين فنر موجب ميشود كه شخص بتواند پاهايش را با ضرب بجلو و عقب پرتاب كند و ضربات آنرا كنترل كند . هنگاميكه اين فنر بيش از حد تحت فشار قرار گيرد مثلاً يك فشار زياد روي يك عضله خسته يا مفصلي كه بيش از حد كشيده شده باشد ، ممكن است شخص درد سختي را در كمر احساس نمايد كه اين بدان معنا است كه شخص در معرض عارضه كمر درد ميباشد . مادري كودكش را از گهواره بلند ميكند ولو اينكه قبلاً بار ها آنرا انجام داده باشد با اين وجود ناگهان دردي را در كمر احساس ميكند . كارهاي سنگين غير عادي، مثل پارو كردن برف ، بسادگي ميتواند مفاصل مهره ها را از هم گسسته و به غضروف صدمه وارد سازد و آنرا از جايش خارج نمايد .
خانم خانه داري سبد رخت شسته را كه خيس است و تقريباً نصف وزن خودش سنگيني دارد بلند ميكند و آنرا جابجا مينمايد در موقع مراجعت در حاليكه ميخواهد از پله ها بالا رود كمرش از درد خم ميشود . عضلات پائين ران كه آسيب پذير ترين قسمت كمر ميباشند سعي ميكنند بيش از توانائي خود كار انجام دهند در نتيجه زياد كشش مييابند و درد فراواني توليد ميگردد.
شخصي كه ورزش كمي را مرتباً در روز انجام ميداد در تعطيلات به كمرش صدمه وارد كرد و اين مسئله براي بيشتر مردم اتفاق ميافتد . علت كمر درد اين مرد اين بوده كه قايق كوچكي را بلند كرده چند قدمي با خود برده بود . در آن موقع متوجه نشده بود كه برايش اتفاقي افتاده است ، ولي در طلوع خورشيد از فشار درد از خواب پريده متوجه ميشود نه تنها كمرش درد ميكند بلكه پشت رانش نيز تير ميكشيد – سياتيك . نتيجه عكس برداري با اشعه ايكس مؤيد اين امر بود كه يكي از بالشتك هاي غضروفي مهره كمرش جابجا شده است .
شاهكارهاي نثر فارسي معاصر -3
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي-3
دوم كسانيكه تحقيقات تاريخي و ادبي كرده اند : محمد قزويني ،حسن تقي زاده ، محمد علي تربيت ، محد تقي ملك الشعراي بهار ، جلال
همايي، احمد يهمنيار ، دكتر رضازاده شفق،عباس اقبال ، نصرالله فلسفي ، رشيد ياسمي ، محمد علي فروغي ، مجتبي مينوي ، دكتر محمد معين ، دكتر ذبيح الله صفا ، دكتر ناتل خانلري ، حسينقلي كاتبي ، مرتضي مدرسي چهاردهي ، مدرس رضوي ، ايرج افشار ، عبدالحسين زرين كوب ، سيد احمد كسروي ، احمد اديب كرماني ، ميرزا آقا فرصت شيرازي ، بديع الزمان فروزانفر ، حسن پيرنيا مشيرالدوله ، عبدالعظيم قريب ، ابراهيم پور داود ، محمود محمود ، فريدون آدميت ، حسين مكي ، دكتر محمد مكري ، ذوالرياستين شيرازي ، سيد عبدالرحيم خلخالي ، دكتر محمد مقدم ، دكتر صادق كيا ، علي سامي ، علي آذري .
سوم نويسندگان اجتماعي و سياسي : دكتر لطفعلي صورتگر، ، مصطفي الموتي ، فرج الله بهرامي ، عميدي نوري ، ركن زادة آدميت ، جواد فاضل ، مظام وفا ، ناصرالدين شاه حسني ، محمد جناب زاده ، دكتر مظفر بقايي ، دكتر امين فر ، دكترمحمد حسين علي آبادي ، دكتر حسن شهيد نورايي ، حسن شهيد نورايي ، حسين شجره ، حبيب الله آموزگار ، عبدالرحمن فرامرزي ، ابراهيم خواجه نوري ، منوچهر برزگمهر (صاحبدل) محمد زرنگار ، عباس خليلي، فرزانة يزدي ، ناظر زادة كرماني ، علي جلالي ، علي اكبر كسمايي ، احتشامي ، حسن حجازي ، رحيم زادة صفوي ،فرخ كيواني ، علي كسمايي ، ابراهيم خليلي.
چهارم مترجمان : رضا شهرزاد ، عبدالحسين نوشين ، حسن ناصر ، مسعود فرزاد ، يوسف اعتصامي ، شجاع الدين شفا، ابوالقاسم پاينده ، رحيم نامور ، مشفق همداني ، ابوالقاسم اعتصامزاده ، كاظم عمادي ، ابراهيم الفت ، محمد علي خليلي ، علي اصغر حكمت ، زينت رام ، محمد سعيدي ، نير سعيدي ، رحمت الهي ، مهندس كاظم انصاري ، عزت الله فرجي شادان ، علي اصغر سروش ، احمد ميرفندرسكي ، خانم حاجب ، خانم باتمانقليچ، زهرا خانلري ، احمد شهيدي ، غلامحسين زيرك زاده ، محمد آسيم ، رضا آذرخشي ، جمال الدين اخوي ، دكتر قاسم غني ، اكبر صيرفي دانا سرشت ، مسعود برزين ، حميد نير نوري ، ابراهيم زنجاني ، حسن بديع ، حسين كسمائي ، محمود هدايت ، امير قلي اميني ، محسن خواجه نوري ، مرتضي فخرايي ، محمد علي گاشانيان ، محمد باقر سنگلجي ، اشراق خاوري ، سيد مصطفي طباطبايي ، رضا مشايخي « فرهاد» ذبيح الله منصوري .

روشهاي ادبي اروپا در زبان فارسي

در موقع تطبيق ادبيات ايران با روشهاي ادبيات اروپايي تقسيمات ادبيات اروپا و ترتيبي را كه روشهاي مختلف در آن دشته اند نمي توان رعايت كرد زيرا همان مقتضياتي كه در اروپا بوده و روشي را بوجو آورده در ايران فراهم نشده و اگر فراهم شده دير تر يا زودتر بوده است بهمين علت نه تنها در آن موقعي كه سبكي در اروپا رايج بوده در ايران سبك ديگري رواج داشته بلكه گاهي هم روشي كه در اروپا بوده در ايران پيدا نشده است .
در ادبيات اروپا نخستين سبكي كه پيدا شده سبك كلاسيك است زيرا كه اروپاييان وارث تمدن و ادبيات يونان و رم بوده اند و در ادبيات نخست بتقليد از ادبيات يونان و رم پرداختند و آنرا ادبيات كلاسيك ميگفتند يعني ادبياتي كه بايد درس خواند و بايد سرمشق قرار دارد بهمين جهت مكلف بودند نه تنها زبان يوناني و لاتين را بدانند بلكه در زبان خود هم از اصولي كه در ادبيات يونان و رم گذاشده شده تخطي نكنند و تنها از نويسندگان و گويندگان يونان و رم تقليد كنند .
مهمترين اصلي كه در ادبيات يونان و رم گذاشته شده بود قانون « سه وحدت » بود كه ارسطو بنياد نهاده است و در سراسر دورة قديم و قرون وسطي و رنسانس تا قرن نوزدهم ميلادي در اروپا مطلقاً رواج و پيروي از آن اجباري بود . قانون سه وحدت عبارت بود از «‌ وحدت زمان » و « وحدت مكان »‌ و « وحدت عمل » بدين معني كه نويسنده مجبور بود در اثر ادبي همة حوادث را در يك زمان و دريك مكان قرار دهد و تنها بشرح يك عمل بپردازد و از زماني بزمان ديگر و از مكاني بمكان ديگر و از عملي بعمل ديگر رفتن ممنوع بود يعني نويسنده نميتوانست موضوع را در يك فصل در كشوري يا شهري و يا محله و خانه اي كه در فصل پيش ذكر نكرده است يا در زمان ديگري بجز آن كه در فصل پيش آورده است قرار بدهد و عمل ديگري را بجز آنچه در فصال پيش شرح داده است بميان آورد. بدينگونه از آغاز تا انجام اثر ادبي ميبايست واقعه در يك محل و يك زمان رخ بدهد و همة آن اثر شرح همان واقعه و يا توضيح همان مطلب و همان عقيده باشد .
در جزئيات هم نويسندگان مكلف بودند تنها افكار و احساساتي را كه نويسندگان يونان و رم در آثار خود آورده اند شرح بدهند و هرچه مينويسند مأخوذ از تمدن و تاريخ يونان و رم باشد و حتي ارباب انواع و مظاهر مردم يونان و رم را معرف احساسات و افكار و حوادث و وقايع قرار دهند و اين روش را نيز از آن جهت روش كلاسيك ميگفتند كه تا كسي ادبيات و تاريخ و اساطير يونان و رم را درس نميخواند و كاملاً نميدانست و بهمة اصطلاحات آن آشنا نبود و بذهن نسپرده بود نميتوانست اثر ادبي آماده كند و تا از روي همان سرمشق كار نمي كرد اثرش ادبي شمرده نميشد .
دوره دوم ادبيات دورة رمانتيك است كه در آغاز قرن نوزدهم نخست در فرانسه و پس از آن در آلمان و انگلستان و سپس در روسيه نويسندگاني پيدا شدند كه اصول ادبيات كلاسيك را در هم نورديدند و قانون سه وحدت را رها كردند و اجازه دادند شاعر ونويستده هر فكري را كه ميخواهد بهر زباني و با هر كلماتي كه لازم داشته باشد ادا بكند و بجاي اينكه مضامين خود را از تمدن يونان و رم بگيرد مجازست از دورهاي بعد و مخصوصاً از دورة نصرانيت اتخاذ بكند و حتي از كشورهاي ديگر بگيرد. پيشرو اين جنبش معروف ژان ژاك روسو بود ولي مؤسسين آن را شاتو بريان و مادام دوستال ميدانند و ويكتور هوگو و لامارتين و الفرد دو موسه و آلفردووينيي و دوستانشان در فرانسه و شيللر و گوته در آلمان و بايرون در انگلستان بزرگترين نمايندگان و استادان اين روش ادبي خاصند .
نويسندگان رمانتيك مخصوصاً ميكوشيدند مضامين خود را از عيسويت و قرون وسطي و تاريخ قديم ملل مختلف و از ادبيات ملل ديگر بدست آورند. در روش رمانتيك غزل سرائي توسعة بسيار داشت و احساسات و تصور و حتي تخيل را بر عقل ترجيح ميدادند . روش رمانتيك را در صنايع و مخصوصاً در نفاشي نيز وارد كرده اند و سپس در موسيقي هم بكار برده اند .
سبك رمانتيك را با آن شدت و شوري كه در ادبيات اروپايي داشته است نميتوان در ادبيات ايران يافت زيرا كه در ادبيات فارسي در قدم اول تقليد و پيروي از ادبيات قديم تر يا ملت و كشور ديگري بجز ايران پيش نيامده است كه در صدد نقض و طرد آن بر آمده باشند و در زبان ما بر عكس زبانهاي اروپايي نخستين آثار ادبي كه پيدا شده تقليد از ادبيات ديگري نبوده و بهيچ وجه از يونان و رم تقليد نكرده اند كه مخالفت آنرا بتوان سبك رمانتيك ناميد و از مسيحيت چيزي گرفته نشده و اين اصطلاح رمانتيك با ادبيات ايران تطبيق نمي كند . اصطلاح رمانتيك از كلمه رمان آمده است كه در بارة زبان هايي كه از زبان لاتين منشعب شده و سبكهاي معماري كه از سبك رومي تقليد كرده بودند گفته ميشد و در حقيقت مراد از سبك رمانتيك سبك ادبيات ملي ملليست كه از نژاد لاتين بوده اند .
اگر سبك رمانتيك را تنها در توسعه و پرورش احساسات و تصورات و تخيلات و مبالغة شاعرانه بدانيم و از جزييات ديگر مدني و تاريخ و اجتماعي چشم بپوشيم و بخواهيم در ادبيات فارسي نظيري براي آن پيدا كنيم مي توانيم برخي از مثنوي هاي عارفانه و صوفيانه مانند سير العباد الي المعاد سنائي و منطق الطير عطار و قسمت هايي را كه تخيل و تصور بيش از حقيقت جويي در آن ديده ميشود از سبك رمانتيك بدانيم . ولي با ايت همه بهترست بگوييم كه در ادبيات ايران مطلقاً سبك رمانتيك بهمان مصداقي كه در اروپا داشته ديده نشده است و بهترست كه اين اصطلاح مظلقاً در ادبيات فارسي بكار برده نشود. در ادبيات ما در نخستين مرحله آن دوره اي ديده ميشود كه در ادبيات اروپا پس از دورة رمانتيك پيدا شده يعني سبك رئاليسم و نخستين نويسندگان و شاعران ايران رئاليست يعني پيرو سبك رئاليسم بوده اند و پس از آن دورة ناتوراليسم و دورة سمبوليسم با هم پيدا شده است و پس از آن دورة امپرسيونيسم مدتي رواج داشته و باز برئاليسم و ناتوراليسم و سمبوليسم برگشته اند و اينك بيشتر اصول رئاليسم رواج دارد
ادامه دارد.
شگفتيهاي بدن انسان -90
دستها پر اهميت ترين ابزار ها -3

علت اينكه دستها استخواني بنظر ميرسند اين استكه دست پر از استخوان ميباشد . تعداد شانزده استخوان درمچ دست قرار دارد ، ده استخوان در كف دست و چهارده استخوان در انگشتان يك دست وجود دارد. رشته هاي مواد قابل انعطافي كه بنام غضروف ناميده ميشوند اين استخوانها را بهم متصل مينمايند . موضوع عجيبي كه در استخوانها وجود دارد اين است كه از بدو تولد تا شانزده سالگي در زنان و تا نوزده سالگي در مردان برشد خود ادامه ميدهند . اين امر يكي از عوامل تشخيص سن در انسان ميباشد . در تحت تأثير هورمونهاي جنسي رشد استخوان تسريع ميشود و اين سرعت در زمان بلوغ انجام ميگيرد. گاهي شروع عادت ماهانه در زنان قبل ازموعد مقرر و زودرس موجب رشد بيش از حد دستها در دختران جوان ميگردد.
سرما يكي از بزركترين دشمنان طبيعي دست انسان ميباشد، چونكه بيشتر طول انگشتان را غضروف بدون خون اشغال كرده است كه در درجه حرارت خيلي زود تر از ماهيچه هائيكه خون در آن جريان دارد كاهش مييابد . بهمين علت استكه تمام روز را ميتوان با صورت باز اسكي نمود ، چون ماهيچه هاي صورت پر از رگهاي خوني است و در اثر ورزش جريان خون تند تر شده صورت را گرم نگهميدارد ، در حاليكه بدون دستگش انگشتان در عرض چند دقيقه از سرما بيحس ميگردند . بند انگشتان مانند تمام بند هاي بدن ، در مايع بيرنگ و روان كننده بنام مايع سينويال غوطه ور ميباشد ، كه موجب ميشود استخوانها بنرمي و بآساني حركت نمايند بطوريكه ميتوان بدون هيچكونه ناراحتي بازو و انگشتان خود را باطراف حركت دهيم . هنگاميكه اين مايع سرد ميشود ، همانطور كه اغب در اثر قرار گرفتن دستها در معرض سرما اتفاق ميافتد، سخت ميشود و بهمين عالت در اينگونه موارد نميتوان براحتي انگشتان خود را حركت دهيم .
در مواقعي كه ضرورت ايجاب نمايد و دستكش در دسترس نباشد بهتر است از پوشش غير قابل نفوذ باد براي دستها استفاده شود . يكي از پزشكان متخصص آمريكائي در آزمايش نشان داد كه در حرارت 18 درجه زير صفر در زير بالشي از پر بدون هيچگونه اشكالي با دستهاي عريان بكار ميتوان ادامه داد.
هنگاميكه بيشتر افراد دنيا توانائي نوشتن را پيدا نمودند ، به اين حقيقت پي برده شد كه هم آهنگي عضلات دست بقدري حساس ميباشد كه امكان اينكه دو نفر داراي يك دستخط مشابه باشند يك در شصت و هشت ميليارد است . فشاري كه شخص در موقع نوشتن به عضلات انگشتان وارد ميسازد بقدري در اشخاص مختلف تفاوت ميكند كه نوشته دو نفر هيچگاه شبيه هم نميگردد و لذا خط غير قابل تقليد است . بهمين علت است كه تمام اسناد و اوراق رسمي را بايد شخص با دست خود امضا نمايد .
كار ، بازي و كنجكاوي دائماً دستها را در معرض خطر قرار ميدهد . در قرن ماشيني كه ما در آن زندگي ميكنيم دستها بيشتر از اعضاي ديگر بدن مورد صدمه واقع ميگردند . مج و انگشتان و دستها يك سوم مجموع از ميليونها سوانح كارخانجات را تشكيل ميدهند در كارگاههاي شخصي ، در خانه دستگاههاي برقي با سرعتهاي زياد مانند اره ، دريل ، ماشين خراطي و غيره در لحظه اي كمتر از يك ثانيه خسارات غير قابل جبراني در اثر عدم رعايت اصول ايمني و يا حواس پرتي ايجاد ميكنند .
در گذشته بعلت جراحات وارده و عفونت هاي حاصل از آن براي پزشك چاره اي جز قطع كردن عضو صدمه ديده نبود . امروزه انواع آنتي بيوتيكها و تجهيزات و وسايل پيشرفته جراحي خيلي از دستها را از قطع كردن نجات داده است . پزشكان مچ هاي مصنوعي ، ميله هاي فلزي و فنر هائي در داخل دست كار ميگذارند كه ميتوان عمل عضو از بين رفته را بخوبي انجام داد . مواد پلاستيكي دستهاي مصنوعي كه يك عمر دوام دارد بوجود آمده است و كاربرد هاي زيادي در معلولين دارد .
با وجود آنتي بيوتيك ها ، تمام صدمات وارده بدست خطرناك است ، چونكه مهم نيست چقدر جراحت وارده را شستشو دهيم زيرا دست ما روزانه ميليونها ميكربت را جلب ميكند . اگر خراشي و يا بريدگي موجب شود كه ميكربها وارد بدن شوند ، خيلي زود عفونت ايجاد ميگردد. يكي از جراحان ميگويد ، « لازم نيست كه تأكيد زياد بر اين موضوع شود كه مداواي سريع و بموقع جراحات وارده بر دست مهم و حياتي است . »
دستهاي ما استحقاق مراقبت و مداواي دقيق و سريع را دارد . با در نظر گرفتن اينكه آنها ابزار ياد گيري ، كار كردن، و ارتباط برقرار كردن ميباشند آنها را ميتوان اساس انتقال افكار انسان دانست - دست ما در همه اوقات يار و ياور مغز ما است و همين امر ما را بيشتر از حيوانات متمايز مينمايد.
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي - 2
در ادبيات قرن سيزدهم عده اي از نويسندگان بوده اند كه دست بزبان هاي اروپائي نداشته و از ادبيات اروپا تقليد نكرده اند برخي ديگر
بالعكس پيرو ادبيات اروپا بوده اند . كسانيكه از ادبيات اروپايي پيروي نكرده اند حاج ميرزا معصوم ناب الصدر شيرازي ، ميرزا ابوالقاسم ذهبي شيرازي متخلص براز ، شيخ مفيد داوري شيرازي ، وقار شيرازي ، حاج ميرزا حسن صفي عليشاه ، حاج محمد كريم خان كرماني ، حاج ملا هادي سبزواري ، ميرزافضل الله خاوري شيرازي ، حاج ميرزا حسنخان فسايي، يغماي جندقي ، قاآني شيرازي ، فتح الله خان شيباني ، آقا علي اكبر بيدل شيرازي ، ميرزا محمد صادق هماي مروزي ، رضا قليخان هدايت لله باشي امير الشعراء ، سيد جمال الدين افغاني ، ميرزا محمد تقي سپهر لسان الملك ، امير عبدالرحمن خان امير افغانستان ، عليقلي ميرزا اعتضاد السلطنه ، فرهاد ميرزا معتمد الدوله ، محسن ميرزا ميرآخور ، حسنعلي خان امير نظام گروسي ، ميرزا جعفر حقايق نگار خورموجي ، آقاي محمد حسن زنوزي ، آقا محمد علي مذهب اصفهاني، سنگلاخ تبريزي، آقا علي مدرس ، آقا محمد ابراهيم نواب ، حاج ميرزا عليخان امين الدوله ، محمد تقيخان حكيم ، ميرزا طاهر وقايع نگار ، حاج ميرزا جاني كاشاني، جوهري خراساني ، ماه شرف خانم مستورة كردستاني ، ميرزا عليرضا شهره ، آقا محمد مهدي ارباب اصفهاني ، حاج ميرزا عباس ايرواني متخلص بفخري . و معروف بحاج ميرزا آقاسي صدر اعظم محمد شاه ، سيد جعفر كشفي ، بهمن ميرزا بهاء الدوله ، شيخ ضياء الدين خالد مجددي نقشبندي، حاچ ميرزا محمد خان مجد الملك ، جهانگير ميرزا ، نادر ميرزا و نايب الصدر تبريزي بوده اند .
كسانيكه از ادبيات اروپا متأثر شده اند ميرزا آقاخان كرماني ، ميرزا ملكم خان ناظم الدوله ، محمد حسنخان صنيع الدوله و اعتمادالسلطنه ، ميرزا حبيب اصفهاني ، ميرزا عبدالرحيم طالبوف تبريزي ، حاج زين العابدين مراغي ، ميرزا يوسف خان مستشار الدوله ، حاج ميرزا عبدالغفار نجم الدوله ، ميرزا محمد حسين فروغي ذكاء الملك را بايد از پيشروان اين دسته شمرد . روزنامهاي حبل المتين در كلكته و حكمت و ثريا در مصر و سروش در استانبول در ميان نويسندگان قرن سيزدهم و اين دسته از اديبان نفوذ فوق العاده داشته اند .
درين زمان ميرزا فتحعلي آخوندف در تفليس بزبان تركي و بتقليد مولير و گوگول و آستروسكي نويسندگان معروف روسيه چند كمدي نوشته و در تفليس بازي كرده بودند . ميرزا جعفر قراچه داغي كه در وزارت عدلية آن زمان كار ميكرده هفت قطعه از ين كمديها را بفارسي ترجمه كرده و در سالهاي 1288 و 1290 و 1291 قمري در طهران انتشار داده است . انتشار اين ترجمها تأثير فوق العاده اي در ادبيات آن روزگار داشته است . كتاب ديگري كه درين دوره بسيار مؤثر واقع شده ترجمة كتاب حاج باباي اصفهاني از جيمز موريه نويسندة معروف انگليسيست كه بهترين ترجمة آن از ميرزا اسمعيل طهراني متخلص بجيرتست كه ساكن هندوستان بوده است . مترجم اين كتاب منتهاي زبردستي را در نقل آن بزبان فارسي بكار برده است و گذشته از آن ترجمهاي حاج محمد طاهر ميرزا را از رمانهاي معروف الكساندر دوما پدر و ترجمهاي اعتماد السلطنه و دكتر خليل خان ثقفي اعلم الدوله و ميرزا ابو تراب خان نظم الدوله و ديگران نيز درين زمينه ياري بسيار كرده اند .
چندي بعد هم كتابهاي متعددي كه حاج عليقلي خان سردار اسعد بختياري وسيلة ترجمه و چاپ آنها را فراهم كرده كاملاً ايرانيان را بافكار و ادبيات اروپا آشنا كرده اند.
در همين زمان نويسندة معروف جرجي زيدان كه از نصاراي لبنان بوده و در مصر ميزيسته است گذشته از مجلة معروف الهلال كتابهاي متعدد در مسايل تاريخي و تحقيقي انتشار داده و هر سال يك رمان ضميمة مجلة خود شامل يكي از ادوار تاريخ اسلام منتشر مي كرده است . در همان زمان عبدالحسين ميرزا قاجار برخي ازين داستانها را بفارسي نقل كرده است و پس ازو ديگران نيز مجلدات ديگر را ترجمه كرده اند و اين ترجمها نيز در پرورش ذوق ادبي ايران بسيار مؤثر بوده اند.
كتاب ديگري كه نفوذ فوق العاده بخشيده سه مجلد سفرنامة ابراهيم بيك از حاج زين العابدين مراغي ساكن استانبولست كه بي نام مؤلف انتشار يافته و گذشته از آنكه حس ميهن پرستي را در ايران پرورش داده در ايجاد سبك ادبي جديد هم بسيار مؤثر بوده است .
ميرزا ملكم خان ناظم الدوله از ارمنيان جلفاي اصفهان و مؤسس لژ فراماسون در ايران در مدت اقامت در لندن گذشته از روزنامة قانون كه مدتي انتشار داده رسايل اجتماعي و سياسي كوتاه نيز گاهي بي امضا و گاهي با امضا چاپ كرده است و درين رسايل بواسطة اينكه زبان مادري وي فارسي نبوده قهراً بسيار ساده و روان و باصول محاورات چيز نوشته و اين سبك در ميان نويسندگان آن زمان بسيار پسنديده افتاده و هميشه آرزوي برخي از نويسندگان بوده است كه مانند وي بنويسند. همين نفوذ را انشاي بسيار ساده و روان ميرزا عبدالرحيم طالبوف داشته است .
ادبيات قرن چهاردهم با اين مقدمات و موجبات آغاز شده است ، بهمين جهت درين هفتاد سال قمري كه از قرن چهاردهم ميگذرد مطلقاً اثري و نشانه اي از سبكهاي پر تكلف و مصنوع قرون گذشته نيست و در سراسر اين دوره زبان بمنتهي درجه روان و ساده و بي پيرايه شده است . پيداست كه درين دوره بايد روز بروز دامنة ترجمه از زبان هاي بيگانه توسعه يابد . در آغاز ترجمه از زبان فرانسه بيشتر رايج بوده و سپس از انگليسي و پس از آن از روسي و آلماني ترجمه كرده اند و گاهي نيز از تازي و تركي بزبان فارسي نقل كرده اند اما درين ده سال اخير ترجمه از زبان روسي بسيار توسعه يافته و اينك پس از زبان فرانسه زباني كه بيشتر از آن ترجمه مي كنند روسيست .
پيداست كه درين دوره بايد قهراً روزنامه نويسي نيز روز بروز توسعه بگيرد.
فن ديگري كه درين دوره رواج كامل يافته تحقيقات ادبي و تاريخي بروش اروپاييست كه نخست مرحوم محمد قزويني راه را باز كرده و عدة كثيري ازو پيروي كرده اند . درين دوره قهراً مي بايست روز بروز بر شمارة نويسندگاني كه مقالات سياسي و اجتماعي مينويسند بيفزايد . از نويسندگاني كه درين زمينه سرمشقهاي جالب داده اند سيد جلال الدين كاشي مدير روزنامة حيل المتين و سيد محمد رضا مدير روزنامة مساوات و سلطان العلماي خراساني مدير روزنامة روح القدس و حاج شيخ يحيي كاشاني و ميرزا جهانگير خان شيرازي نويسندة معروف روزنامة صوراسرافيل و ميرزا ملكم خان ناظم الدوله و سيد حسن اردبيلي و علي اكبر داور و ميرزا محمد صادق اميري اديب الممالك فراهاني و ميرزا محمد حسين فروغي ذكاءالملك و ميرزا علي محمد خان كاشاني مدير روزنامة ثريا و ميرزا مهدي خان زعيم الدوله مدير روزنامة حكمت و عبدالحميد خان ثقفي متين السلطنه و ميرزا محمد فرخي يزدي و ميرزا محمد تقي ملك الشعراء بهار در صف نخست جاي دارند .
درين دوره كه پيروي از ادبيات اروپا زمينه را كاملاً آماده كرده است بسياري از نويسندگان در صدد بر آمده اند كه آثار ادبي محض و بمعني اخص بپيروي از ادبيات اروپا مانند رمان و نوول و تئاتر فراهم كنند و بر شمارة ايشان نيز بايد قهراً روز بروز افزوده شود.
اينست كه نويسندگان قرن حاضر را بايد بچهار دستة ممتاز تقسيم كرد :
نخست كساني كه آثار ادبي محض و بمعني اخص دارند و رمان و نول و تئاتر نوشته اند و مشاهير شان بدينقرارند : علي اكبر دهخدا، صادق هدايت ، علي دشتي ، محمد علي جمال زاده ، محمد حجازي ، بزرگ علوي ، كريم كشاورز، احسان طبري ، الوالقاسم پرتو اعظم ، حسينعلي مستعان ، محمد مسعود، جهانگير جليلي ، صادق چوبك ، دكتر محمد نخعي ، جلال آل احمد ، دكتر فخرالدين شادمان ، دكتر حسين مسرور ، ذبيح الله بهروز ، صبحي مهتدي ، دكتر شيراز پور پرتو ، محمد باقر حجازي ، حيدر علي كمالي ، رحمت مصطفوي ، محمد علي صفاري ، محمد رضا خليلي ، حسن مقدم ( علي نوروز ) ، عبدالحسين ميكده ، اعتماد زاده ، حمزه سردادور طالب زاده ، چهانگير تفضلي ، مرتضي مشفق كاظمي ، فريدون توللي ، زين العابدين رهنما ، سيمين دانشور ، ماه طلعت پسيان ، موسي نثري ، مهدي حميدي ، صنعتي زاده كرماني ، محمد باقر خسروي، احمد علي خداداده ، م. ا. به آذين .
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان - 89
دستها، پراهميت ترين ابزار ها (2)

اندازه دست بهيچوجه ارتباطي به قدرت يا ضعف يا سرعت حركت و مهارت صاحب آن ندارد . در ميان موسيقي دانان ، پزشكان ، هنرمندان ، ورزشكاران و همه آنهائيكه براي نان در آوردن احتياج به دستهايشان دارند ، دستهاي چاق و لاغر و انگشتان ظريف و ناتوان يا بعبارت ديگر انواع و اقسام دستها وجود دارد .
همينطور الزاما انگشتان فرز و چابك دليل بر اين نيست كه بتوانند كار هاي خارق العاده فراستي انجام دهند . ولي يك چيز مسلم است و اين است كه اغلب افراد فقط جزئي از مهارت ها و نيروهاي موجود در دستهايشان را مورد استفاده قرار ميدهند . اگر انگشتان انسان تحت نظم خاصي مورد تعليم قرار گيرند ميتوانند كارهاي خارق العاده اي را انجام دهند . انگشتان سحر آميز يك نوازنده پيانو ميتواند دوازده نوت را در يك ثانيه بنوازد و اين مقدار را فقط با يك دست ميتواند انجام دهد طبعاً با دو دست بيش از اين ها خواهد نواخت . يك جراح ماهر ميتواند بسادگي با دو انگشت نخ نازك ابريشمي را در داخل بدن محكم گره بزند .
پوست انگشتان دست مانند پوست قسمتهاي ديگر بدن نيست . در حاليكه عجيب و خشن بنظر ميرسد در عين حال بسيار قابل انعطاف است و بطرز غير باوري حساس ميباشد . پوست دست در هنگام مشت كردن و يا فشار دادن چيزي در دست بالغ بر يك سانتيمتر كش ميآيد . زير پوست ضخيم كف دست لايه اي از چربي وجود دارد كه تاندن هاي حياتي و رگهاي خوني دست را در موقع ترك خوردگي ، خراشيدگي ، پيچ خوردن ، در لاي چيزي گير كردن و ديگر مصائب محافظت مينمايد .
كف دستها ، مخصوصاً نوك انگشتان مجهز به دستگاه حساس مخصوصي است . يك قطعه از پوست انگشت كوچكتر از يك تمبر پست داراي چندين ميليون انتهاي عصبي است . در سطح پوست شيار هائي وجود دارد كه داراي ميليارد ها مجراي غدد و انهاي عصبي هستند كه حرارت و ساختمان هر چيزي را كه ما دست ميزنيم بررسي ميكند . بعد از آن عميقتر در زير پوست گروهي ديگر از اعضاي حسي وجود دارند كه زرد رنگ و بشكل بيضي بوده بنام دانه هاي پاسيني ناميده ميشوند و فشار را احساس ميكنند . حدود يك چهارم اين دانه ها در نوك انگشتان و كف دست قرار دارند و بقيه در تمام پوست اعضاي ديگر بدن قرار دارند.
هر وقت ما بچيزي دست ميزنيم و يا چيزي را ميگيريم سيستم هاي شيار هاي انگشتان و دانه هاي پاسيني سيلي از علائم را براي مغز ميفرستند كه موجب ميگردد ما اندازه ، شكل ، جنس و حرارت آن چيز را حس كنيم . در مغز ما هزاران خاطره از اوان كودكي به بعد در مورد اشياء ثبت شده است كه يك شئي چه « احساسي» را به انسان ميدهند . بهمين علت استكه نابينايان ميتوانند خطوط برجسته را با لمس كردن بخوانند و در تاريكي بآساني حركت كنند . در حاليكه افرادي كه از نعمت بينائي برخوردارند در تاريكي بزحمت ميتوانند كليد را در سوراخ كليد جاي دهند و يا اينكه در تاريكي براحتي راه خود را تشخيص دهند .
همانطور كه انتظار ميرود ، حساس ترين شيار ها و دانه ها در نوك انگشتان قرار دارند و انگشت اشاره از انگشتان ديگر حساس تر ميباشد. سيستم جهاني اثر انگشت بر اين اصل ايجاد شده است كه در بين جمعيت كره زمين كسي پيدا نميشود كه اثر اتگشتش با ديگري تشابه داشته باشد . در زير ميكرسكوب بسادگي تفاوت اثر انگشتان مشخص ميگردد.
اخيراً از لحاظ علم پزشكي در اثر انگشت كشفيات جديدي بعمل آمده است . پزشكاني كه در مورد شيار هاي انگشتان مختلف بررسي ميكرده اند متوجه شده اند كه قربانيان نوعي بيماري موروثي قلبي ، امراض نادر چشم ، و ناراحتي هاي رواني داراي الگوهاي مشخصي از شيار هاي انگشتان بوده اند . اگر بكمك رايانه بتوان ارتباط اين الگو ها را كشف نمود آنوقت است كه اثر انگشت نه تنها در امور جنائي ، بلكه در پزشكي نيز مورد استفاده قرار خواهد گرفت .
خيلي ها تصور ميكنند كه نوك انگشتان كار گرفتن و مورد آزمايش قرار دادن اشياء را انجام ميدهد ، ولي در حقيفت بدون ناخن ها آنها كاري نميتوانند انجام دهند . ناخن موجب ميگردد كه براي گرفتن و نگهداشتن اشياء در حاليكه مغز دارد آنرا مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهد و تصميم ميگيرد كه با آن چكار كند استحكام لازم را تأمين كند .
اگر چه بنظر ميرسد كه ناخن ها زود رشد ميكنند ولي براي اينكه ناخن چيده شده باندازه قبل گردد چهار ماه لازم است كه از آن بگذرد . اگر ناخن ها ترد و شكننده شوند مؤيد اين امر خواهد بود كه مواد غذائي لازم به بدن نرسيده است . يك رژيم غذائي خوب معمولاً اين ناراحتي را مرتفع مينمايد .
ادامه دارد
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي - 2
اين جنبش مهم تنها در سالهاي آخر قرن دوازدهم آشكار شد و مهمترين مؤسس اين انديشه و مؤثر ترين پيشوا و راهبر و برانگيزنده ميرزا ابوالقاسم قايم مقام متخلص بثنايي وزير معروف بود . اما نتيجة اين جنبش تنها در قرن بعد يعني در قرن سيزدهم آشكار شد و تقريباً در سراسر قرن دوازدهم هنوز همان شيوهايي كه در قرن نهم و دهم و يازدهم رواج كامل داشته است رايج بود . يگانه استثنايي كه درين قرن ديده ميشود اينست كه ميرزا مهديخان ابن محمد نثسر استرابادي منشي معروف نادرشاه كه خود در تاريخ جهان گشاي نادري و در منشآت درباري همه جا همان سبك پر از كنايه و استعاره را بكار برده و از پيشروان مهم اين روش بشمار ميرود در كتاب ديگر بنام درة نادره همان سبك معمول قرن ششم و هفتم و هشتم را كه در قرون بعد متروك شده بود يعني سبك خاص زياده روي در مفردات و مركبات زبان تازي را دوباره پيش كشيده و كتاب عجيبي كه نقادان مرددند آنرا فارسي بدانند يا تازي و بجرأت بايد گفت كه نه تازيست و نه فارسي نوشته است . اين كتاب درة نادره قطعا درين روش مخصوص ناهنجار و زشت از همه كتاب هاي اين سبك كه دشوار ترينشان تاريخ معجم و تاريخ وصاف و مرزبان نامه و مواهب الهي و المعجم و تاج الماثرست گذشته و باوج خود رسيده است . ازين كه بگذريم همه نثر نويسان اين دوره پيرامون سبك پر از كنايه و استعاره و مرادفات و تكلف و تصنع ميگشته اند و نويسندگان اين دوره را هم ميتوان بدو دسته تقسيم كرد :
گروهي كه درين زمينه بيشتر مبالغه ميكرده اند مانند ميرزا رضي تبريزي منشي الممالك ، فاضل خان گروسي ، ميرزاابوالحسن غفاري ، ميرزا علي رضا شيرازي ، ميرزا محمد صادق نامي اصفهاني ، ميرزا عبدللكريم شيرازي ، ميرزا محمد رضا شيرازي ، محمد محسن مستوفي ، ميرزا ابوالحسن گلستانه ، عليقلي خان واله داغستاني ، محمود ميرزا قاجار متخلص بثنا ، ميرزا عبدالقادر بيدل عظيم آبادي ، مير غلامعلي آزاد بلگرامي ، سراج الدين علي خان آرزو ، نعمت خان عالي ، محمد هاشم معروف بخافي خان . گروه ديگر كه كمتر مبالغه كرده و ساده تر نوشته اند : مير عبداللطيف شوشتري ، غلامحسين ابن هدايت علي خان ، سيد عبدالله شوشتري ، ميرزا جعفر طرب ناييني ، حاج محمد جعفر كبوتر آهنگي ، ملامحمد مهدي نراقي ، حاج ملا احمد نراقي ، ميرزا محمد كلانتر شيرازي ، ميرزا عبدالرزاق صمصام الدوله ، سيد عبدالحسين شوشتري ، مير ابوطالب خان اصفهاني ، ميرزا عبدالوهاب نشاط معتمد الدوله ، ميرزا تقي علي آبادي صاحب ديوان ، عبدالرزاق بيك مفتون دنبلي ، ميرزا عبداللطيف تسوجي ، ميرزا محمد نقي مظفر عليشاه كرماني ، جان جانان مظهر ، شيخ اسدالله غالب الله آبادي ، ملا اسمعيل ذبيحي ، قاضي سعيد قمي ، حاج زين العابدين تمكين شرواني ، شيخ محمد علي حزين لاهيجي ، مير ابوالقاسم موسوي مير عالم ، نور عليشاه اصفهاني ، ملا عبدالصمد همداني عارف مشهور .
كوششي كه در پايان قرن دوازدهم براي تصفيه و اصلاح نثر فارسي شده بود سرانجام در قرن سيزدهم نتجة قطعي داد و درين قرن روز بروز نثر بيشتر رو بسادگي و رواني رفته و روشهاي ناپسندي كه در قرون پيشين رواج كامل داشت بيش از پيش متروك مانده است . ترديدي نيست كه بازشدن روابط دايمي در ميان اروپا و ايران و رواج زبانهاي اروپايي در درجه اول زبان فرانسه و سپس انگليس و روسي و آلماني و تقليد از ادبيات اروپا باين جنبش ياري بسيار كرده است . عدة كثير كسانيكه در قرن سيزدهم يا از زبانهاي اروپائي بفارسي ترجمه كرده و يا از ادبيات اروپا تقليد كرده اند اندك اندك مردم را كاملاً بروشهاي اروپايي و مخصوصاً بفارسي ساده و روان و بي پيرايه و طبيعي عادت داده اند . كساني هم كه در زبانهاي اروپائي دست نداشته اند و تنها بادبيات جديد زبان تازي و زبان تركي رجوع ميكرده اند چون در آن زبانها هم پيروي از روشهاي اروپائي معمول شده بود بدينوسيلة نا مستقيم همان اصول را در زبان فارسي راه داده اند .
در قرن سيزدهم اروپا بسرعتي تمام رو بپيشرفت بود و پيشرفت هاي آن همه كشور هاي اسلامي و آسيايي و مخصوصاً ايران را خيره كرده بود. ايراني كه هميشه از آغاز تاريخ در صف اول ملل متمدن بوده است و درصد سال گذشته از كاروان تمدن بازپس مانده بود اين عقب افتادگي قهري و ناخواه را بحسرت و اسف مي نگريست بهمين جهت بود كه اگر دولت توجهي در جلب فرهنگ نوين نداشت مردم خود تشنه و خواستار آن بودند. درينكار عباس ميرزا نايب السلطنه و ميرزا ابوالقاسم قايم مقام و بيش از همه ميرزا تقي خان امير اتابك اعظم و حاج ميرزا حسين خان مشيرالدوله سپهسالار و صدراعظم و در مرحلة آخر حاج ميرزا علي خان امين الدوله صدراعظم مؤثر بوده اند .
نخستين اثر علمي كه از زبان هاي اروپائي بفارسي ترجمه شده رساله اي در فن آبله كوبيست كه محمد بن عبدالصبور خويي ترجمه كرده و در 1245 در تبرريز چاپ سربي كرده اند . نخستين اثر ادبي كه انتشار يافته تاريخ پطر كبير و شرل (شارل ) دوازدهمست كه در زمان محمد شاه موسي جبرئيل نامي دو كتاب معروف ولتر را از فرانسه ترجمه كرده و با تاريخ اسكندر كه در زمان عباس ميرزا ترجمه كرده بودند در 1263 چاپ سنگي كرده اند. در 1268 مدرسة دارالفنون كه نخستين آموزشگاه بروش آموزشگاه هاي اروپايي بود در طهران افتتاح يافت. نخستين شمارة روزنامه منظم و دائمي بنام « روزنامة وقايع اتفاقيه » در روز جمعة پنجم ربيع الثاني 1267 در طهران انتشار يافت پس از آن در شهرهاي ديگر مانند تبريز و اصفهان نيز روزنامه منتشر شد. در هندوستان و تركيه و مصر هم ايرانيان روزنامه هايي بزبان فارسي انتشار دادند. نخستين كتاب چاپي در تبريز در 1227 انتشار يافته است . بدينگونه صنعت چاپ كه نخست در تبريز داير شده بود در طهران و سپس در اصفهان و مشهد و تدريجاً در شهر هاي ديگر معمول شد . پس از طهران نخست در تبريز و سپس در اصفهان و پس از آن در برخي از شهرهاي ديگر هم آموزشگاه هايي بروش آموزشگاه هاي اروپايي تأسيس كردند و اندك اندك آموزشگاه هايي مخصوص دختران نخست در ميان مسيحيان و سپس در ميان يهود و زردشتيان و سرانجام در ميان مسلمانان در طهران تأسيس شد و رفته رفته در شيراز و اصفهان و تبريز و مشهد و شهر هاي ديگر دنبال كردند.
در ادبيات و مخصوصاً در نثر جنبشي كه در قرن دوازدهم آغاز شده بود درين قرن بنتيجه رسيد . باز شدن راه اروپا بايران و سفر هايي كه دانشمندان اروپايي بايران كردند سبب شد ك آثار مهمي از دور هاي پيش از اسلام تاريخ ايران كشف كردند و بزبان هاي اوستائي و پارسي باستان و پهلوي پي بردند و خاور شناسي در اروپا بسيار رواج گرفت و بدينگونه ايرانيان نيز بعظمت تاريخ پيش از اسلام خود پي بردند. همين توجه سبب شد كه روح مليت در ايران نيرو گرفت و حتي در ادبيات وارد شد نخستين نتبجه آن بود كه چند تن از تندروان و متعصبان در صدد بر آمدند كلمات تازي را از زبان فارسي بيرون كنند. اين جنبش از زمانهاي بسيار قديم و چنانكه گذشت لااقل از قرن چهارم هجري در ايران پيدا شده است و چنانكه اشاره كردم اسمعيليه و فرق شعوبيه درين كار دست داشته اند و بهمين جهت نخست ابن سينا و ابوالريحان بيروني بدينكار دست زده اند و پس از يشان ناصر خسرو و سپس افضل الدين كاشاني در قرن هفتم اقدام بسيار مهمي كرده و در قرون بعد نيز جسته جسته هواخواهاني در ميان دانشمندان ايران بوده اند از آن جمله در قرن نهم علامه جلال الدين دواني گاه گاهي بفارسي سره و پيراسته از زبان تازي چيز نوشته است . در قرن سيزدهم در نتيجة پيدا شدن اين انديشها اين سليقه در ايران نيرو گرفت نخست يغماي جندقي شاعر معروف بدينكار دست زد و نامهايي بدن روش مينوشت ولي نخستين اثر مستقلي كه درين زمينه داريم كتاب نامة خسروان تأليف جلالدين ميرزا قاجار پسر فتحعلي شاهست كه شاعر با ذوق دانشمندي هم بوده و مجلدات سه گانة اين كتاب را از 1285 تا 1288 در طهران چاپ كرده است و اين كتاب مختصري از تاريخ ايران از آغاز تا پايان دورة زندست .
پس از آن در 1300 ميرزا رضا خان افشار بكشلو كتابي در انشاي فارسي بنام « پروز نگارش پارسي » در استانبول چاپ كرده است و سپس ميرزا نصرالله بن محمد حسن خوشنويس اصفهاني متخلص بفدايي كه در حيدر آباد دكن بوده كتابي در پنج مجلد كه مجلد پنجم آن فرهنگست در تاريخ هندوستان بنام « داستان تركتاژان هند » در 1307 انتشار داده است . مرحوم پدرم نيز اين روش را در ديباچة « پزشكي نامه » و « نامة زبان آموز » تأليف خود بكار برده است . در آن زمان ااين كار را از مظاهر ميهن پرستي ايران دوستي ميدانسته اند ولي در نتيجه نيك انديشي و سادگي متوجه اين مسئله نبوده اند كه شيادي جعال در قرن يازدهم كتابي سراپا نادرست و ساختگي بنام نادرست « دساتير » جعل كرده و انتشار داده و زباني پيش خود اختراع كرده و از زبانهاي قديم ايران وانمود كرده است و آيندگان آنرا باور كرده و كلمات اين زبان را درست و اصلي دانسته و در آينده ضبط كرده و بكار برده اند و حال آنكه قطعاً اين زبان هرگز و در هيچ جا بكار نرفته است . اين نويسندگان قرن سيزدهم هم گرفتار اين خطاي فاحش كه در آن موقع هنوز كسي متوجه آن نشده بود بوده . اين تعصب در جعل تاريخ نيز راه يافته و كسيكه بيش از همه گرفتار عواقب زشت آن شده ميرزا عبدالحسين سيرجاني معروف بميرزا آقا خان كرمانيست كه از شدت تعصب و ايران دوستي كه هميشه در نهاد او زبانه زن و شراره افكن بوده است در كتاب هاي خود و مخصوصاً در « آيينة سكندري» براي مبالغه در عظمت ايران پيش از اسلام توجيهات ناروا و نا درست كرده است .
درين دوره تأليف كتابهاي علمي بزبان تازي تقريباً متروك شده و تنها گاهگاهي برخي از كتابهاي ديني را بزبان عرب تأليف كرده اند و پيداست علوم جديد كه از زبان هاي اروپايي گرفته شده ديگر مردم ايران را از علوم قديم كه بيشتر بزبان تازي نوشته اند بي نياز كرده است . درين دوره بسياري از انديشمندان و راهنمايان سياسي و اجتماعي بدين انديشه افتاده اند كه معايب خط كنوني را بر طرف كنند . پيروان اين عقيده به سه دسته منقسم شده اند . برخي معتقد بوده اند كه خط كنوني را بايد اصلاح كرد و اعراب را دركلمه وارد كرد و حروف متشابه را از ميان برد، دسته دوم معتقد بوده اند كه خط تازه اي بايد اختراع كرد و اين دسته نيز بدو گروه تقسيم ميشده برخي از روي خط تازي خط جديد اختراع كرده اند و برخي از روي خط لاتين . دستة سوم معتقد بوده اند كه بايد خط لاتين را يا بي آنكه تصرفي بكنند و يا با تصرفات در زبان فارسي بكار برند . در برابر اين سه دسته كه شمارة آنها بيشتر بوده عدة معدودي هم عقيده داشته اند كه بايد خطوط قديم ايران مانند خط اوستا و خط پهلوي و غيره را دوباره در زبان فارسي بكار برد .
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان -88
دست انسان :
پر اهميت ترين ابزار ها


EVAN McLEOD WYLIE


دست بشر يگانه وسيله براي ابراز احساسات او است . بيش از يك ميليون سال ما با دستمان دنيائي را كه در آن زندگي ميكنيم شكل داده ايم . هيچ قسمت بدن تا اينقدر تنگاتنگ با رفتار بشر نبوده است .
ما با دستمان كار ميكنيم ، بازي ميكنيم ، عشق ميورزيم ، معالجه ميكنيم ، تمدن خود را ميسازيم ، عميق ترين احساسات خود را بيان ميكنيم و بزرگترين كارهاي هنري خود را خلق ميكنيم . در ادبيات ، در موسيقي ، هنرهاي ظريف ، تعاليم ديني ، دست ما و عواطف ما با هم در مي آميزند . در ميان بيشتر مردم دنيا دست دادن بهم دليل بر دوستي ، ايمان و عشق و مشتهاي گره كرده نشانه قدرت و اراده انسان ميباشد.
معمولاً دستها خيلي از رازهاي درون ما را افشا ميكنند . انگشتان گره كرده ، ضربه زننده ، پيچ و تاب خوردن ، خاراندن ، ناخن بدهان گرفتن و ضرب گرفتن بطور ناخود اگاه هيجانات انسان را بر ملا ميكند . از روي غريزه كسي كه با انگشتش ضريه به ليوان ميزند ، يا اينكه سيگارش را روشن ميكند و يا كاغذ ها را براي يافتن چيزي بهم ميزند متوجه ميشويم كه دارد افكار دروني خود را ورق ميزند .
در قسمتي كه مغز انسان بافتهاي عصبي عضلات قسمتهاي مختلف بدن را كنترل ميكنند ، دستهاي ما بيشترين قسمت را بخود اختصاي داده اند . دستها چون پركار ترين ، پيچيده ترين وسيله تمام بدن ميباشند ، مقدار زياد تري از فضاي مغز را لازم دارند . انسان شناسان اظهار مينمايند كه اگر بزرگترين دانشمندان مغز خود را بكار برده تا وسيله اي بسازند كه مانند دست انسان كار كند هرگز نميتوانند از عهده آن برآيند. اگر دست را از نظر مهندسي در نظرگيريم وسيله بسيار پيچيده اي ميباشد كه از عضلات ف استخوان ، ناندون ، چربي وعصب هاي بسيار حساس تشكيل شده است كه ميتواند هزاران عمل را با دقت و صحت علمي انجام دهد.
دست ما براي اينكه ساده ترين عملها را انجام دهد ، مانند گرفتن مدادي بين انگشتان ، تعداد زيادي از عضلات ، مفصل ها و تاندون ها از شانه تا نوك انگشتان وارد عمل ميشوند . هنگاميكه ما يك قاشق پر از سوپ را در دست ميگيريم ، اين عمل بدين معنا است كه مچ دست ، بازو و شانه بايد خود را براي آن تطبيق دهند ، بيش از سي مفصل و پنچاه عضله در عمل وارد ميشوند .
بعلت اينكه شانه داراي استخوان كروي شكلي است كه در داخل حلقه استخواني قرار گرفته دست ميتواند يك دور كامل دايره اي بزند . در عين حال ميتوانيم دست خود را بتمام اعضاي بدن بجز قسمت باريكي بين دو استخوان شانه برسانيم . كف دست بعلت اينكه به مچ متصل است وقتيكه نسبت به بدن و بازو صاف قرار گيرد ميتواند پيچيده يا چيزي را بگيرد و شيئي را هل دهد.
تمام حركات انگشتان ما بوسيله يك دسته از رشته هاي سخت كه بنام تاندون ناميده ميشوند كنترل ميگردند كه مانند سيستم سيم پيچ از استخوانهاي انگشت دست و مچ گذشته به عضلاتي ميرسد كه باعث عمل كردن آنها ميشود. تعدادي از عضلات انگشت در كف دست قرار دارند ولي بيشتر آنها در ساعد هستند . بهمين علت استكه آستين تنگ موجب تورم مچ دست گرديده و تمام دست ناتوان ميشود .
انگشت شست ، در حاليكه مستقل از انگشتان ديگر كار ميكند ، پركار ترين ومهمترين انگشتان ميباشد . بعلت توانائي استثنائي شست كه ميتواند يكمك انگشتان ديگر نيشگون گرفته ، چيزي را ميگيرد و فشار ميدهد ، ما ميتوانيم فقط بكملك انگشت شست و يك انگشت ديگر بيشتر كار ها را انجام دهيم . درمواقعيكه دست بسختي صدمه ديده است ، جراحان سعي مينمايند كه حتي الامكان انگشت شست را نجات دهند.
بقيه انگشتان از لحاظ طول با هم تفاوت دارند و همينطور از لحاظ قدرت . در يك فرد متوسط انگشت مياني قويترين انگشتان است ، بعد از آن انگشت نشان و بعد انگشت چهارم و بالاخره انگشت كوچك . انگشتان دوم و سوم در بين پنج انگشت سريعتر از همه ميباشند . انگشت كوچك تنبل ترين آنها است و معلمين موسيقي و ماشين تحرير معتقد هستند كه كمتر قابل تعليم ميباشد چون عضلات آن ضعيف است .
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي-1

نام درست اين زباني كه اينك آثار ادبي خود را بآن مينويسيم زبان دَريست و پدران ما از آغاز كه آنرا در ادب بكار برده اند اين زبان را بدين مام خوانده اند. در همة اين اسناد هر زباني را كه در ايران معمول بوده زبان پارسي يا فارسي گفته اند و دو نوع مهم ايراني آنرا « فارسي دَري» و فارسي « پهلوي » نام داده اند . دري و پهلوي از زمان ساسانيان تاكنون هميشه در ايران شانه بشانه و پهلو بپهلو باهم بوده اند . دري زبان مشرق و شمال شرقي ايران تاري و تهران امروز و پهلوي زبان قسمت هاي ديگر ايران بوده است . تفاوت دري با پهلوي تنها تفاوت مختصريست كه در مخرج هاي حروف و در بعضي از مفرداتست و الا تركيب زبان و صرف افعال و ريشة هر دو يكيست و قسمتي از آن از پارسي باستان يعني زبان هخامنشيان و قمستي ديگر از زبان اوستا آمده است . از روزي كه دري زبان ادبي دوره اسلامي ايران شده پهلوي در همان سرزمين اصلي خود بصورت زبان روستائي با لهجه و يا زبان ولايتي باقي مانده است و در دورة اسلامي آنچه شعر باين زبان گفته اند آنرا « فهلويات» ناميده اند، مانند اشعار بابا طاهر عريان و بندار رازي و پور فريدون و اشعار شيرازي سعدي و حافظ و اشعار زبانهاي پهلوي آذربايجان و دو بيتي هاي ديگري كه در فارس و كرمان و خوزستان و نواحي ديگر باقي مانده و آنچه اشعار بزبان طبري و مازندراني و گيلك و تات و كردي و لري و بختياري و شوشتري و زبانهاي روستائي نواحي ديگر ايران مانده است .
آنچه از نثر پهلوي براي ما باقي مانده از كتابهاي ديني زردشتيست يا در متوني كه زرتشتيان با خود ايران بهند برده و در آنجا نگاهداشته اند و تقريباً همة آنها در دورة اسلامي فراهم شده و ميتوان گفت بجز كتيبهاي ساساني و سجع سبكهاي آنزمان ديگر اثري از پهلوي دورة ساساني نداريم .
اما زبان دري كه قسمت هاي كهن آنرا خاور شناسان ندانسته و بخطا « پهلوي اشكاني » يا « پهلوي شمالي » يا پهلوي شرقي» و يا « پهلوي كلداني » نام گذاشته اند در حدود سال 20 پيش از ميلاد نخستين آثار قديم آن بدست آمده است و اينك نزديك 1970 سال از آن ميگذرد. در همه اين مدت اين زبان در ايران يا لااقل در قسمت شرقي و شمال شرقي ايران قديم رايج بوده و نه تنها اكنون هم لهجها و زبانهاي روستائي مختلف در همين نواحي از آن باقيست بلكه درين مدت هزار و نهصد و هفتاد سال آثار فراوان از تحولات تاريخي آن بدست داريم كه خاور شناسان باز بخطا نامهاي جعلي و نادرست روي آنها گذاشته اند و بترتيب تاريخي آنها را زبان اشكاني يا پارتي و يا مانوي و زيان پازند ناميده اند . از آخرين مرحلة زبان دري كه همان زبان ادبي امروز ما باشد كه در دورة بعد از اسلام در مشرق ايران آشكار شده است قديمترين سندي كه داريم مقدمة قديم شاهنامه است كه در سال 346 هجري يعني هزار و هشتاد و يك سال پيش نوشته شده است و اين متن يگانه سند ماست كه تاريخ تحول زبان دري را درين هزار و اند سال معين كند .
از مطالعه در آثار مدرن و كتابها و رسايل و مكاتيب كه درين دوره باقي مانده ميتوان درجات و مراحل تحول نثر فارسي را معلوم كرد. در قرن چهارم يعني در دورة ‌سامانيان هنوز نثر دري بسيار ساده و بسيار نزديك بنثر پهلوي بوده است . با آنكه كلمات تازي در آن محدود بوده ترتيب معين و معلومي در ميان نيوده است يا اينكه حدودي در ميان بوده كه امروز بر ما معلوم نيست مثلاً ر ترجمة بلعمي از تاريخ طبري تقريباً همه جا در شرح وقايع كلمة «حرب » بكار رفته و لفظ بسيار رايج « جنگ » و يا كلمات دور تر مانند « رزم » و « نبرد » و « كارزار » و مانند آنها ديده نميشود و گوئي در آنزمان از كلمة « حرب» تازي معني خاص اراده ميكرده اند كه از كلمات فارسي نظير آن بر نمي آمده است .
رويهمرفته درين دوره نثر زبان دري بسيار مساده و بسيار روان و كملها همه جا كوتاه و بريده بريده است و مطلقاً كلمات مرادف در آن ديده نميشود و تقرباً همه جا صفت بر موصوف مقدمست و اين سياق قديم زبان دريست چنانكه در پهلوي نيز هميشه چنين بوده است . در سراسر آثار نثري كه تاز دورة ساماني و قرن چهارم باقي مانده است مانند كتاب لابنيه عن حقايق الادويه و هدايۀ المتعلمين ابوبكر ربيع بن احمد اخويني بخاري و عجايب البلدان يا عجايب الدنيا از ابوالمويد بلخي و حدود العالم من المشرق الي المغرب و ترجمه تفسير طبري و كتاب البارع در احكام نجوم از ابونصر حسن بن علي قمي و رسايل فارسي ابن سينا و ابوالريحان بيروني همين اصول كاملاً پا برجاست . چنان مينمايد كه در اواخر اين دوره كساني كه كتابهائي بزبان دري در علوم دقيقه مانند طب و رياضيات و نجوم و غيره نوشته اند هر اصطلاح علمي را كه لازم داشته اند از زبان تازي گرفته اند و اينكار بر ايرانيان با ذوق آن زمان گران آمده است و كوشيده اند اصطلاحاتي بزبان دري وضع كنند و بجاي اصطلاحات زبان تازي بكار برند چنانكه ابن سينا در دانشنامة علائي و ابولريحان بيروني در كتاب التفهيم اين كار را كرده اند .
بگمان من اينكار يعتي ترجيح فارسي بر تازي حتي در اصطلاحات علمي اساساً از تعصبات اسميعيليه بوده است زيرا كه ابن سينا از خانوارة اسمعيلي بوده و ابولريحان نيز از اسمعيليه بوده است و همي توجه را در قرن بعد ناصر خسرو دركتاب هاي متعددي كه بزبان پارسي نوشته و حتي در كتاب كشف المحجوب ابو يعقوب سكزي كه بفارسي ترجمه كرده داشته است . دليل اينهم آشكارست و پيداست كه اسمعيليه بجلب عوام و تودة مردم بيشتر اهميت ميداده اند تا بجلب خواص و يكي از اركان تبليغ و دعوت در نزدشان تعليم عامة مردم بوده است و بهمين جهت ايشان را « تعليميه» مي گفتند و ناچار براي تعليمات خود ميبايست بزبان مادري و طبيعي مردم ايران متوسل شوند و انست كه زبان دري را اختيار كرده و در ترويج و توسعة آن مي كوشيده اند.
در آغاز قرن پنجم و در دورة غزنويان همان اصول نثر دورة ساماني باز پا برجاي بوده است چنانكه مؤلف زين الاخبار كاملاً همان زبان را بكار برده است و در كتاب هاي مهم اين دوره مانند نوروز نامة امام عمر خيام و كشف المحجوب هجويري و بيان الاديان ابوالمعالي غزنوي و سياست نامة نظام الملك و نصيحت نامة امير عنصر المعالي معروف بقابوس نامه و كتاب ها و رسايل فارسي امام حجت الاسلام محمد غزالي و كتاب السوانح في معاني العشق برادرش احمد غزالي و ترجمة تاريخ بخاراي ابونصر قباوي همه بهمين روش نوشته شده و درين ميان تنها تاريخ مسعودي ابولفضل بيهقي كه قسمتي از كتاب بزرگ جامع التواريخ يا جامع في تاريخ آل سبكتكين اوست كه بما رسيده ازين قاعده مستثنا نيست و بجاي جمله هاي بريده و كوتاه كه در كتاب هاي ديگر هست گاهي در آن جمله اي بلند و پيچيده ديده ميشود كه جاي اجزاي جمله نيز از قاعدة معمولي و سياق عادي زبان دري تجاور مي كند و پس و پيش ميشود . از جا هاي مختلف كتاب پيداست كه اين نسخه كه بما رسيده نسخة منقح و پاكنويس شدة آن كتاب نيست بلكه يادداشت هائيست كه مؤلف روز بروز مي كرده و در صدد بوده است كه بعد آنها را بزبان ادبي و ساده بنويسد و مجال نكرده است و بهمين جهت در متن كتاب كه نامهاي آن زمان را از انشاي ابونصر مشكان صاحب ديوان رسالت غزنويان نقل ميكند انشاي آنها با انشاي كتاب تفاوت دارد و بمراتب روان تر و ساده ترست و چند جا نيز كه نامهاي تازي خليفه و پاسخ آنها را ترجمه كرده است آن ترجمه ها نيز ساده تر و روان ترست .
استثناي دومي كه در كتاب هاي آندوره هست رسايل فارسيست كه بخواجه عبدالله انصاري نسبت ميدهند و در همة انها روش تازه اي در انشاي فارسي ديده ميشود كه سجع و قافيه و تكرار هاي فراوان در آن هست و با آثار ديگر اين زمان تفاوت بسيار فاحش دارد و بهمين جهت عقيدة من انست كه اين رسايل فارسي كه شمارة انها بسيارست قطعاً از عبدالله انصاري صوفي معروف قرن پنجم نيست و از عبدالله انصاري سلطان پوري از مشايخ صوفية ساكن هندوستان در قرن دهم بوده كه در 1006 از جهان رفته است و دلايل بسيار در اثبات اين مطلب هست نخست آنكه برخي از عبارات گلستان سعدي درين رسايل ديده ميشود ، ديگر آنكه پاره اي مطالب تاريخي در آنها هست كه قطعاً مربوط بزمانهاي بعد از عبدالله انصاري و قرن پنجمست وانگهي مؤلف اين رسالات اشعاري سروده كه در در پايان آنها انصاري و پير انصار و پير هري تخلص ميكند و قطعاً معمول نبوده است و نيز درين اشعار كلماتي هست كه در آثار گويندگان ديگر قرن پنجم ديده نشده است . از همه گذشته قطعيست كه سبك مسبح و مقفي را در نثر نخست در زبان تازي بكار برده اند و در قرن چهارم و پنجم ابوبكر خوارزمي متوفي در 383 و بديع الزمان همداني متوفي در 398 و ابونصر عتبي متوفي در 427 آنرا بكار برده اند و پس از آن تنها در قرن ششم در زبان فارسي رايج شده و حميدالدين بلخي مقامات حميدي را بتقليد از مقامات حريري متوفي در 516 و مقامات زمخشري متوفي در 5238 و اطواق الذهب او و اطباق الذهب شرف الدين عبدالمؤمن شفروه نوشته است . بدينگونه روش قطعي و رايج سيك زبان دري در سراسر قرن پنجم همان روش قرن چهارم و دورة سامانيان بوده است .
در قرن ششم بيشتر كتابهاي مهم مشايخ تصوف مانند نجم الدين كبري و مجدالدين بغدادي و عزيزالدين نسفي و روزبهان بقلي و بهاء الدين ولد و احمد جام و شهاب الدين سهروردي و شاه سنجان خوافي و الوالنجيب سهروردي و ابونصر خانقاهي سرخسي و عين القضاة همداني و عبدالقادر گيلاني و دانشمندان نامي اين دوره مانند امام فخر رازي و عمرين سهلان ساوجي و سيد اسمعيل گرگاني و حبيش بن قطان مروزي و كفاية التعليم محمد بن مسعود غزنوي و تفسير بيان الحق نيشابوري و تفسير سيف الدين درواجكي و تفسير ابوالفتوح رازي و اسرار التوحيد محمدبن منور و تذكرة الاولياي عطار و سلجوق نامة ظهيري نيشابوري و رد فضايح الروافض عبدالجليل قزويني بنام مثالب النواصب و راحةالصدور راوندي و تاريخ بيهق امام ابوالحسن بيهقي و مؤلفات ديگر وي و مجمل التواريخ و القصص و ترجمة تاريخ سيستان و جوامع الحكايات و لوامع الروايات محمد عوفي و ترجمان البلاغه محمد بن عمر رادوياني نيز همه بدينگونه است و بهمان سبك بي پيرايه و بي تكلف و روان و سليس قرن چهارم و پنجمست .
اما در همين قرن سبك تازه اي در نثر فارسي پيدا شده كه نزديك دويست و پنجاه سال در ايران رواج بسيار داشته و كتاب هاي فراوان بدان نوشته اند و آن سبكيست كه در استعمال لغات تازي افراط كرده و عمد داشته اند كه هر چه بيشتر بتوانند مفردات و مركبات زبان تازي را بكار برند وحتي در استعمال آيات و احاديث و جمل و اشعار زبان تازي زياده روي كنند و منشآت و مؤلفات رشيد وطواط و عتبة الكتبة منتجب الدين جويني و التوسل الي الترسل بهاء الدين بغدادي و چهار مقالة نظامي عروضي و روضة العقول محمدابن غازي ماطوي و مكارم الخلاق رضي الدين نيشابوري و عقدالعلي احمدبن حامد كرماني و ترجمة كليله و دمنة ابوالمعالي شيرازي و سند باد نامه و اغراض الرياسة ظهري سمرقندي و نفئة المصدر زيدري و تاج المآثر حسن نظامي و لباب الالباب محمد عوفي و تاريخ طبرستان بهاءالدين اين اسفنديار بيش و كم نمايندة اين سبك خاص بشمار مي روند.
درين دوره حميدالدين بلخي متوفي در 599 در سال 551 مقامات حميدي را بتقليد از بديع الزمان و حريري و زمخشري و شرف الدين شفروه نوشته و بدينگونه نثر مسجع و مقفي را كه پر از مكررات و مرادفاتست و سبك خاصي تشكيل ميدهد در زيان فارسي بدعت گذاشته است و اين روش خاص در دورهاي بعد نيز رواج خواهد داشت .
در قرن هفتم هنوز عده اي از نويسندگان بزرگ همان سادگي و رواني را در نثر بكار برده اند و در كتاب هاي ادب و بيشتر در تاريخ رعايت اين سبك را مي كرده اند و مشايخ تصوف نيز بهمان سبك كتاب پرداخته اند و معروف ترين آثاري كه بدين روشست طبقات ناصري تأليف منهاج سراج كوزكاني و جامع التواريخ رشيدالدين فضل الله و تبصرة العوام سيد مرتضي داعي راضي و مؤلفات تجم الدين رازي و شهاب الدين سهروردي و شمس الدين افلاكي و صدرالدين قوينوي و حمدالله مستوفي قزويني و افضل الدين كاشاني و فخرالدين عراقي وركن الدين علاء الدولة سمناني و ابن بي بي و ابوالقاسم كاشاني و معين الدين سكزي و قطب الدين بختيار اوشي كاكي رضي الدين لا لا وحيدالدين نگوري و شهاب الدين توران پشتي و نورالدين اسفرايني كسوني و علي رامتيني و سعدالدين حموي و سيف الدين باخرزي و فريدالدين شكر گنج دهلويست .
درين دوره همان توجهي را كه ابن سينا و ابوالريحان بيروني در اختراع اصطلاحات علمي بزبان دري و بكار بردن آنها بجاي اصطلاحات زبان تازي داشته اند دانشمند معروف افضل الدين كاشاني هم داشته است و بهمين جهت آثار بسيار جالب و مهم او از بهترين نمونهاي زيان دري فصيح بي پيرايه بشمار ميرود. بالعكس برخي از علماي نامي اين دوره مانند خواجه نصير الدين طوسي و قطب الدين شيرازي و ناصرالدين بيضاوي در كتاب هاي علمي خود بيش از پيشينيان خويش كلمات و اصطلاحات تازي بكار برده اند .
منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است