شاهكارهاي نثر فارسي معاصر -3
تاريخچه اي از تكامل نثر فارسي-3
دوم كسانيكه تحقيقات تاريخي و ادبي كرده اند : محمد قزويني ،حسن تقي زاده ، محمد علي تربيت ، محد تقي ملك الشعراي بهار ، جلال
همايي، احمد يهمنيار ، دكتر رضازاده شفق،عباس اقبال ، نصرالله فلسفي ، رشيد ياسمي ، محمد علي فروغي ، مجتبي مينوي ، دكتر محمد معين ، دكتر ذبيح الله صفا ، دكتر ناتل خانلري ، حسينقلي كاتبي ، مرتضي مدرسي چهاردهي ، مدرس رضوي ، ايرج افشار ، عبدالحسين زرين كوب ، سيد احمد كسروي ، احمد اديب كرماني ، ميرزا آقا فرصت شيرازي ، بديع الزمان فروزانفر ، حسن پيرنيا مشيرالدوله ، عبدالعظيم قريب ، ابراهيم پور داود ، محمود محمود ، فريدون آدميت ، حسين مكي ، دكتر محمد مكري ، ذوالرياستين شيرازي ، سيد عبدالرحيم خلخالي ، دكتر محمد مقدم ، دكتر صادق كيا ، علي سامي ، علي آذري .
سوم نويسندگان اجتماعي و سياسي : دكتر لطفعلي صورتگر، ، مصطفي الموتي ، فرج الله بهرامي ، عميدي نوري ، ركن زادة آدميت ، جواد فاضل ، مظام وفا ، ناصرالدين شاه حسني ، محمد جناب زاده ، دكتر مظفر بقايي ، دكتر امين فر ، دكترمحمد حسين علي آبادي ، دكتر حسن شهيد نورايي ، حسن شهيد نورايي ، حسين شجره ، حبيب الله آموزگار ، عبدالرحمن فرامرزي ، ابراهيم خواجه نوري ، منوچهر برزگمهر (صاحبدل) محمد زرنگار ، عباس خليلي، فرزانة يزدي ، ناظر زادة كرماني ، علي جلالي ، علي اكبر كسمايي ، احتشامي ، حسن حجازي ، رحيم زادة صفوي ،فرخ كيواني ، علي كسمايي ، ابراهيم خليلي.
چهارم مترجمان : رضا شهرزاد ، عبدالحسين نوشين ، حسن ناصر ، مسعود فرزاد ، يوسف اعتصامي ، شجاع الدين شفا، ابوالقاسم پاينده ، رحيم نامور ، مشفق همداني ، ابوالقاسم اعتصامزاده ، كاظم عمادي ، ابراهيم الفت ، محمد علي خليلي ، علي اصغر حكمت ، زينت رام ، محمد سعيدي ، نير سعيدي ، رحمت الهي ، مهندس كاظم انصاري ، عزت الله فرجي شادان ، علي اصغر سروش ، احمد ميرفندرسكي ، خانم حاجب ، خانم باتمانقليچ، زهرا خانلري ، احمد شهيدي ، غلامحسين زيرك زاده ، محمد آسيم ، رضا آذرخشي ، جمال الدين اخوي ، دكتر قاسم غني ، اكبر صيرفي دانا سرشت ، مسعود برزين ، حميد نير نوري ، ابراهيم زنجاني ، حسن بديع ، حسين كسمائي ، محمود هدايت ، امير قلي اميني ، محسن خواجه نوري ، مرتضي فخرايي ، محمد علي گاشانيان ، محمد باقر سنگلجي ، اشراق خاوري ، سيد مصطفي طباطبايي ، رضا مشايخي « فرهاد» ذبيح الله منصوري .

روشهاي ادبي اروپا در زبان فارسي

در موقع تطبيق ادبيات ايران با روشهاي ادبيات اروپايي تقسيمات ادبيات اروپا و ترتيبي را كه روشهاي مختلف در آن دشته اند نمي توان رعايت كرد زيرا همان مقتضياتي كه در اروپا بوده و روشي را بوجو آورده در ايران فراهم نشده و اگر فراهم شده دير تر يا زودتر بوده است بهمين علت نه تنها در آن موقعي كه سبكي در اروپا رايج بوده در ايران سبك ديگري رواج داشته بلكه گاهي هم روشي كه در اروپا بوده در ايران پيدا نشده است .
در ادبيات اروپا نخستين سبكي كه پيدا شده سبك كلاسيك است زيرا كه اروپاييان وارث تمدن و ادبيات يونان و رم بوده اند و در ادبيات نخست بتقليد از ادبيات يونان و رم پرداختند و آنرا ادبيات كلاسيك ميگفتند يعني ادبياتي كه بايد درس خواند و بايد سرمشق قرار دارد بهمين جهت مكلف بودند نه تنها زبان يوناني و لاتين را بدانند بلكه در زبان خود هم از اصولي كه در ادبيات يونان و رم گذاشده شده تخطي نكنند و تنها از نويسندگان و گويندگان يونان و رم تقليد كنند .
مهمترين اصلي كه در ادبيات يونان و رم گذاشته شده بود قانون « سه وحدت » بود كه ارسطو بنياد نهاده است و در سراسر دورة قديم و قرون وسطي و رنسانس تا قرن نوزدهم ميلادي در اروپا مطلقاً رواج و پيروي از آن اجباري بود . قانون سه وحدت عبارت بود از «‌ وحدت زمان » و « وحدت مكان »‌ و « وحدت عمل » بدين معني كه نويسنده مجبور بود در اثر ادبي همة حوادث را در يك زمان و دريك مكان قرار دهد و تنها بشرح يك عمل بپردازد و از زماني بزمان ديگر و از مكاني بمكان ديگر و از عملي بعمل ديگر رفتن ممنوع بود يعني نويسنده نميتوانست موضوع را در يك فصل در كشوري يا شهري و يا محله و خانه اي كه در فصل پيش ذكر نكرده است يا در زمان ديگري بجز آن كه در فصل پيش آورده است قرار بدهد و عمل ديگري را بجز آنچه در فصال پيش شرح داده است بميان آورد. بدينگونه از آغاز تا انجام اثر ادبي ميبايست واقعه در يك محل و يك زمان رخ بدهد و همة آن اثر شرح همان واقعه و يا توضيح همان مطلب و همان عقيده باشد .
در جزئيات هم نويسندگان مكلف بودند تنها افكار و احساساتي را كه نويسندگان يونان و رم در آثار خود آورده اند شرح بدهند و هرچه مينويسند مأخوذ از تمدن و تاريخ يونان و رم باشد و حتي ارباب انواع و مظاهر مردم يونان و رم را معرف احساسات و افكار و حوادث و وقايع قرار دهند و اين روش را نيز از آن جهت روش كلاسيك ميگفتند كه تا كسي ادبيات و تاريخ و اساطير يونان و رم را درس نميخواند و كاملاً نميدانست و بهمة اصطلاحات آن آشنا نبود و بذهن نسپرده بود نميتوانست اثر ادبي آماده كند و تا از روي همان سرمشق كار نمي كرد اثرش ادبي شمرده نميشد .
دوره دوم ادبيات دورة رمانتيك است كه در آغاز قرن نوزدهم نخست در فرانسه و پس از آن در آلمان و انگلستان و سپس در روسيه نويسندگاني پيدا شدند كه اصول ادبيات كلاسيك را در هم نورديدند و قانون سه وحدت را رها كردند و اجازه دادند شاعر ونويستده هر فكري را كه ميخواهد بهر زباني و با هر كلماتي كه لازم داشته باشد ادا بكند و بجاي اينكه مضامين خود را از تمدن يونان و رم بگيرد مجازست از دورهاي بعد و مخصوصاً از دورة نصرانيت اتخاذ بكند و حتي از كشورهاي ديگر بگيرد. پيشرو اين جنبش معروف ژان ژاك روسو بود ولي مؤسسين آن را شاتو بريان و مادام دوستال ميدانند و ويكتور هوگو و لامارتين و الفرد دو موسه و آلفردووينيي و دوستانشان در فرانسه و شيللر و گوته در آلمان و بايرون در انگلستان بزرگترين نمايندگان و استادان اين روش ادبي خاصند .
نويسندگان رمانتيك مخصوصاً ميكوشيدند مضامين خود را از عيسويت و قرون وسطي و تاريخ قديم ملل مختلف و از ادبيات ملل ديگر بدست آورند. در روش رمانتيك غزل سرائي توسعة بسيار داشت و احساسات و تصور و حتي تخيل را بر عقل ترجيح ميدادند . روش رمانتيك را در صنايع و مخصوصاً در نفاشي نيز وارد كرده اند و سپس در موسيقي هم بكار برده اند .
سبك رمانتيك را با آن شدت و شوري كه در ادبيات اروپايي داشته است نميتوان در ادبيات ايران يافت زيرا كه در ادبيات فارسي در قدم اول تقليد و پيروي از ادبيات قديم تر يا ملت و كشور ديگري بجز ايران پيش نيامده است كه در صدد نقض و طرد آن بر آمده باشند و در زبان ما بر عكس زبانهاي اروپايي نخستين آثار ادبي كه پيدا شده تقليد از ادبيات ديگري نبوده و بهيچ وجه از يونان و رم تقليد نكرده اند كه مخالفت آنرا بتوان سبك رمانتيك ناميد و از مسيحيت چيزي گرفته نشده و اين اصطلاح رمانتيك با ادبيات ايران تطبيق نمي كند . اصطلاح رمانتيك از كلمه رمان آمده است كه در بارة زبان هايي كه از زبان لاتين منشعب شده و سبكهاي معماري كه از سبك رومي تقليد كرده بودند گفته ميشد و در حقيقت مراد از سبك رمانتيك سبك ادبيات ملي ملليست كه از نژاد لاتين بوده اند .
اگر سبك رمانتيك را تنها در توسعه و پرورش احساسات و تصورات و تخيلات و مبالغة شاعرانه بدانيم و از جزييات ديگر مدني و تاريخ و اجتماعي چشم بپوشيم و بخواهيم در ادبيات فارسي نظيري براي آن پيدا كنيم مي توانيم برخي از مثنوي هاي عارفانه و صوفيانه مانند سير العباد الي المعاد سنائي و منطق الطير عطار و قسمت هايي را كه تخيل و تصور بيش از حقيقت جويي در آن ديده ميشود از سبك رمانتيك بدانيم . ولي با ايت همه بهترست بگوييم كه در ادبيات ايران مطلقاً سبك رمانتيك بهمان مصداقي كه در اروپا داشته ديده نشده است و بهترست كه اين اصطلاح مظلقاً در ادبيات فارسي بكار برده نشود. در ادبيات ما در نخستين مرحله آن دوره اي ديده ميشود كه در ادبيات اروپا پس از دورة رمانتيك پيدا شده يعني سبك رئاليسم و نخستين نويسندگان و شاعران ايران رئاليست يعني پيرو سبك رئاليسم بوده اند و پس از آن دورة ناتوراليسم و دورة سمبوليسم با هم پيدا شده است و پس از آن دورة امپرسيونيسم مدتي رواج داشته و باز برئاليسم و ناتوراليسم و سمبوليسم برگشته اند و اينك بيشتر اصول رئاليسم رواج دارد
ادامه دارد.
نظرات (0)

Post a Comment

منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است