پيشگفتار
سالها قبل مجله ريدرزدايجست را مشترك بودم و هر ماه مرتب اين مجله را دريافت ميكردم و از مطالب متنوع آن بهره ميبردم. اين مجله هر از گاهي كتابهائي منتشر ميكند كه بسيار ارزنده و خواندني است . كتاب :
The Reader’s Digest Book Of The Human Body
درشمار اين انتشارات بود كه من سفارش خريد آنرا دادم و مؤسسه ريدرزدايجست آنرا برايم ارسال نمود . هرچند اين كتاب علمي و مطالب مهمي در مورد بدن انسان در آن گنجانده شده ولي متن آن بسيار ساده و روان است. در اين كتاب موضوعات گوناگون در مورد بدن از مقالات و كتابهاي دانشمندان نامي اقتباس شده بهمين علت مطالب كتاب را خواندني تر و جالب تر نموده است . اين كتاب را بقدري سودبخش يافتم كه در ترجمه آن اقدام كردم ولي هرچند دوستان مرا تشويق به چاپ آن ميكردند رغبتي براي آن نداشتم تا اينكه اين وبلاگ را افتتاح نمودم و بفكر اين افتادم كه مراجعه كنندگان به اين وبلاك از آن بهره برند و اطلاعات عمومي خود را نسبت به بدن خود افزايش دهند.
قسمت نخست
بشر بدن خود را كشف ميكند
ا- پژوهش طولاني
2- انسان موجود ناشناخته
1
پژوهش طولاني
اقتباس از كتاب ،، بدن انسان،،
بقلم دكتر لوگان گلندنينگ
Dr. Logan Clendening
از ميان نو آوري هاي بسياري كه در سال 1920 بوقوع پيوست درك اهميت علم و همه گير شدن آن بود. در نتيجه اين تحول شايد اولين كتاب مهمي كه در مورد فيزيولژي نوشته شد كتابي بود بنام بدن انسان به قلم دكتر لوگان كلندنينگ . اين كتاب در كمال ظرافت و مهارت نوشته شده است . همانقدر كه مطالب آن دقيق است موضوعات آن نيز زبده و در عين حال لذت بخش است . دكتر كلندنينگ در اين كتاب كنجكاوي طولاني بشر را براي دستيابي به راز بدن خود بررسي نموده است .
هميشه بدن انسان مورد توجه بشر بوده است بهمين علت در مورد آن و نيازهايش دقت و تحقيق بسيار نموده است و در نتيجه چيز هائي هم در مورد جهان دستگيرش شده است . اين كه گفته ميشود « پزشكي مادر علوم است » ادعاي بيموردي نيست . دليل اين امر اين است كه حرفه پزشكي توجه عمده اش به بدن انسان ميباشد. و اين يگانه حرفه اي در جهان بوده كه از دير زمان روش هاي علمي در آن بكار برده ميشده است . به عبارت ديگر اطلاعات بدون تعصبات ديني و سياسي در هر رشته اي كه مربوط به پديده هاي طبيعت بوده مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است . بيتي در سروده سينكلر بنام ،، خيابان اصلي،، وجود دارد كه از عدم علاقه به ادبيات و علم در شهر كوچكش گله مينمايد و در پاسخ وي شوهرش ويل كني كت ،پزشك محل ، با تألم و بردباري اظهار ميدارد كه « بله من تقريباً تمام علوم موجود را در اين ناحيه ميدانم» و اين جايگاه و مقام پزشكي در دوران ظلمت طولاني در اقصي نقاط جهان بدون تمدن بوده است . تنها علمي كه در آن دوران وجود داشته است مربوط به علم پزشكي بوده و بهمين دليل اين رشته براي هميشه چراغ علم را روشن نگهداشته است و به علت علاقه انسان به بدن خود از طريق علم پزشكي به علوم ديگر نيز دست يافته است .
مثلاً رياضيات اصول خود را از بدن انسان استنتاج كرده است . بي دليل نيست كه عدد ده يا سيستم اعشاري كه اينقدر اهميت دارد ارتباط مستقيم با ده انگشت ما پيدا ميكند . وقتي شكارچيان بدوي تعدادي آهو را در جنگل ميديدند و ميخواستند در مراجعت به خانه عده آنها را براي ديگران اظهار نمايند با نشان داده انگشتان دست تعداد آنها را مشخص ميكردند .
ستارگان ، خورشيد و ماه كه هر كدام با هم تفاوت دارند به تصور انسانهاي اوليه با خوني كه از ماده هاي خود ميگيرند به گردش خود ادامه ميدهند . اين موجودات فلكي در افكار صحرا نشينان تعيين كننده سرنوشت و عاقبت آنها بود . لذا سعي مينمودند اسرار آنها را دريابند و علم نجوم از همين علائق سرچشمه ميگيرد.
بشر گياهان را بعلت اينكه براي غذاي خود لازم داشت و مزه آنها برايشان لذت بخش بود مورد توجه قرار داد . زماني يكي از بزرگترين كشفيات تاريخ بوقوع پيوست و آن پي بردن به اين موضوع بود كه گياهان از بذر خود بوجود ميآيند و اين امر پايه گذار علم گياهشناسي شد .
تعداد چيز هائيكه بشر به علت نياز آنها را مورد شناسائي قرار داده است بسيار است .
نام بقراط را همه شنيده ايم . اين نام براي بيشتر افراد تحصيل كرده پدر علم را تداعي ميكند . پزشكان هر قدر هم كه كوشش كنند نميتوانند از لحاظ دانش با بقراط قابل مقايسه باشند .
شهرت بقراط حكيم ، بزرگترين ناجي بشر، بعلت اينكه در قرن پنجم قبل از ميلاد اولين پزشك عصر خود بوده يا اينكه ابداع كننده قسم نامه مشهور پزشكان است نيست بلكه شهرتش بيشتر مربوط به مبارزه او با عوام فريبي اربابان دين بوده كه بيماري را يك امر ماوراء طبيعي ميدانسته اند و صريحاً اعلام نمود كه بيماري يك امر كاملاً طبيعي است و هر بيماري داراي مسير معيني است كه بايد طي شود و مدت اين مسير را ميتوان با مطالعات و آزمايشات دقيق تغيير داد و آنرا كوتاه كرد .
ارسطو نيز يكي ديگر از ناجيان بشر بوده است . با وجود اينكه پزشك نبود اول بدن جانوران را بطريق علمي مورد مطالعه قرار داد و از مقايسه آنچه در بدن آنها ميگذشت احتمال آنرا ميداد كه عيناً همان جريانات در بدن انسان هم اتفاق مي افتد. گمان نميكنم هيچكس قبل از ارسطو حدس زده بود كه بشر ميتواند به ياري از حواس پنجگانه و بدون موعظه روحانيون و يا امداد هاي غيبي تركيبات مواد زمين را شناسائي نمايد و موادي را كه براي انسان مفيد است از آن استخراج نمايد و همچنين دريابد كه بدن انسان و جانوران ديگر چگونه كار ميكند.
ادامه دارد