هدمان
شگفتيهاي بدن انسان - 161
اگر احساس ميكنيد كه به مشروب نياز داريد
از نوشيدن آن خودداري نمائيد
.
چارلز استيونسون

اعتياد به الكل بيماري جدي براي هزاران نفر آلوده به نوشيدن مزمن الكل ميباشد . الكل سلامت كساني را هم كه به حد افراط مشروب مينوشند نيز جداً مورد تهديد قرار ميدهد . ولي مركز تحقيقات الكل در آمريكا كه پيش قراول جنبش درمان اعتياد به الكل در كلينيك هاي عمومي چون يك بيماري و نه يك گناه بوده است اطمينان داده است كه افراديكه بمقدار كم الكل مصرف مينمايند ميتوانند بدون هيچگونه عارضه اي به نوشيدن آن ادامه دهند و حتي در مواردي پزشكان براي تندرسي شخص آنرا تجويز مينمايند.
با توجه به اطمينان خاطري كه مركز مزبور داده است مراقب باشيد كه سفارش يك جعبه مشروب را ندهيد ! در عوض سعي نمائيد كه حقايقي را كه دانشگاه ييل در مورد الكل كشف نموده است مطالعه نمائيد . سپس بر حسب آن خود داري از مصرف نمائيد . چون اغلب افراد چه مرد و چه زن كه در شرف اعتياد به الكل هستند تصور ميكنند كه در حد متوسط مشروب مينوشند . براي اين امر داوطلبان زيادي براي آزمايشات مختلف در دانشگاه ييل نام نويسي كرده بودند . اين داوطلبان براي نوشيدن مشروب و بررسي عكس العمل آنان در مقابل آن در پشت در ازمايشگاه صف بسته بودند . در موقع نوشيدن مشروب و در هنگام پائين رفتن آن از گلوي آنان محققان با دستگاههائي كه به بدن انان وصل كرده بودند عكس العمل آنها را در برابر نوشيدن الكل بررسي ميكردند .
اين محققان كشف نمودند كه اين مقدار الكل نيست كه مهم است بلكه درصد موجود آن در خون است كه اهميت دارد و تفاوت هاي بسياري از نظر تأثير در افراد مختلف وجود دارد . جذب الكل بوسيله غذاي موجود در معده كند ميشود و به اصطلاح گيرائي مشروب كمتر خواهد شد . بر عكس مشروب توأم به كربنات زود تر جذب ميگردد. سرعتي كه كبد الكل را ميسوزاند در افراد مختلف و نوع مشروب فرق ميكند ( تقطير هاي گوناگون از نظر جذب متفاوت ميباشند .) و بدينطريق است كه مدت و شدت گيرائي تفاوت دارد .
الكل در وزن هاي مختلف بدن تأثير هاي متفاوتي دارد مثلاً يك مرد تنومند كه خون بيشتري از يك مرد قد كوتاه در بدن دارد نياز بيشتري نسبت به مرد كوتاه قد به الكل دارد كه درصد آن در خون او بالا رود . هنگاميكه استادان دانشگاه به دو نفر در وزن هاي مختلف دو ساعت بعد از غذا مقدار يك ليتر مشروب دادند آنكه زير شصت كيلو وزن بود در خونش چهار صدم درصد الكل نشان ميداد در حاليكه فرد دوم كه نود و پنج كيلو وزن داشت فقط نصف نفر اول در خونش الكل وجود داشته است .
آزمايشات نشان داده است كه هركسي با كمتر از پنج صدم درصد الكل در خون ( بيست گرم ويسكي در يك مرد متوسط شصت و شش كيلوئي با معده خالي ) سرحال خواهد بود ، خيلي ها در يك دهم درصد مست و همه در پانزدهم درصد از پا در خواهند آمد . مشروب الكلي با دو دهم و سه دهم درصد در خون مسموم مينمايد و در چهار دهم درصد آنقسمت از مغز را كه مربوط به هوش بودن است فلج مينمايد و شخص بيهوش ميشود .
موجودي الكل در خون از پنج دهم تا نه دهم در صد مركز كنترل تنفس را فلج ميكند و شخص خواهد مرد . براي اينكه اين حالت اتفاق افتد كافي است كه شخص يك ليتر ويسكي قوي را لاجرعه بنوشد. خوشبختانه در اينگونه موارد معمولاً تهوع باعث ميشود قبل از اينكه الكل بطور مهلك اثر كند از معده خارج گردد.
ادامه دارد
شگفتيهاي بدن انسان - 160
موردي براي گريه كردن
كارل هابر


اخيراً استاد دانشگاهي بمن گفت هر وقت فشار و ناراحتي زندگي برايش بيش از حد ميشود همه چيز را كنار ميگذارد و به سينما ميرود. او ميگفت : « یك فيلم خوب عاطفي خوب پيدا ميكنم و بتماشاي آن مينشينم و مثل كودكي هاي هاي گريه ميكنم. » مادر جواني ، داراي سه پسر خرد سال نيز عملي نظير وي انجام ميدهد . هنگاميكه اين سه پسر بچه عرصه را به او تنگ ميكنند و يا اينكه پول كافي براي خريد لباس ورزش بچه ها ندارد ، بعد از اينكه در بعد از ظهر بچه ها را بخانه مادر بزرگشان روانه ميكند ، صفحه اي روي گرام ميگذارد و شروع به گريه كردن ميكند . او ميگويد : « نيمساعت تمام گريه ميكنم و اين مدت گريه كافي است كه مرا سر حال آورد و بتوانم بكار هايم سر و ساماني بدهم .
ممكن است بگوييد اينها ناشي از ضعف نفس ، احساساتي بودن ، دل نازكي است . ولي حقيقت اين است كه اين افراد چاره اي بي ضرر و مؤثر براي نجات از احساسي كه ممكن است موجب آسيب شود يافته اند .
برعكس آنچه اغلب افراد تصور ميكنند ، گريه دليل هيجان عميق نيست . بيشتر اوقات گريه در اثر جمع شدن احساسات سطحي از قبيل محروميت ، رنجش و خستگي است كه انسان نياز به تخليه و خلاص شدن از شر آن دارد . گريه از نظر هيجاني ما را از فشار رهائي ميدهد و بدين طريق ما را از فشار روحي كه ممكن است صدمه جدي به بدن وارد سازد رهائي مي بخشد .
شواهدي وجود دارد كه بعضي از بيماري هاي جسمي بعلت عدم توانائي رفع آنها بوسيله گريه كردن وخيم تر شده است. بعضي از روانكاوان معتقدند كه آسم عصبي ارتباط نزديكي به جلوگيري از گريه كردن دارد . يك آسم كه توأم با بريدگي نفس ميباشد خيلي شبيه اين است كه شخص ميخواهد گريه كند ولي اشك او در نمي آيد . سردرد هاي ميگرني و خيلي از ناراحتي هاي عادي ولي بدون دوام مثلاً احساس سنگيني در سينه ، بغض در گلو گير كردن ، دستمال دور سر پيچاندن از فرط سر درد همه بعلت خودداري بيش از حد است . گريه يك امر طبيعي است ولي در مجامع انگليسي اين امر را از منهيات دانسته و آنرا حركتي زشت تلقي ميكنند . مرد هاي انگليسي هيچگاه نبايد در مجامع گريه كنند مگر در داغديگي از دست دادن فرزند . به زنها اجازه داده ميشود در ملاً عام در لحظات احساسي مانند ازدواج ، و دور از اغيار در هنگام شكست در عشق گريه كنند ، ولي اگر از اين حدود تجاوز نمايند آنها را كج سليقه خواهند ناميد. حتي كودكان فقط ميتوانند در لحظاتي كه درد ميكشند يا ميترسند گريه كنند . و اگر از خيلي از محروميت هاي كودكي به گريه و زاري بپردازند سخت مورد سرزنش قرار خواهند گرفت .
در بعضي كشور هاي ديگر مردم براي گريه كردن آزادي بيشتري دارند . ايتاليائي ها تقريباً در مورد هر چيز احساس برانگيز گريه را سر ميدهند . خيلي از افراد اروپاي ميانه و آمريكاي لاتين ميهن پرستي و قهرماني را دليل موجهي براي گريه كردن ميدانند .
اغلب ما بيش از آنكه تصور كنيم گريه ميكنيم . خشن ترين مرد ممكن است بعد از يك تنش زياد يا كوشش فراوان گريه اش بگيرد . بازيكنان فوتبال بعد از تمام شدن بازي اغلب در رخت كن بگريه مي افتند خواه برنده شده باشند خواه بازنده . يك خلبان مأمور آزمايشات هواپيما هاي جديد بمن گفت كه بعد از انجام هر پرواز آزمايشي نميتوانم از گريه خود داري كنم ، لذا در كابين مينشينم و هاي هاي گريه ميكنم .
قيود اجتماعي در بسياري موارد ما را ملزم مينمايد از گريه كردن خودداري كنيم . از ما انتظار ميرود كه با كودكان، همسايگان و همكاران خود با ظاهري آرام روبرو شويم و با بحرانها و بلاها بدون اينكه آشفته شويم روبرو گرديم ، ولي خويشتن داري شديد دائمي لزومي ندارد . در مواردي گريه كردن براي سلامت و خوشبختي ما لازم است و خودداري از آن موجب تألمات روحي ميگردد.
آن استاد و آن مادر جوان كه در بالا به آن اشاره شد اين درس را فرا گرفته اند . هيچكدام از آنها از موقعيت جاري خود گريه و زاري نميكردند ، استاد دانشگاه از صحنه هاي نفرت انگيز روي پرده سينما تحت تأثير قرار نميگرفت و آن مادر هم حقيقتاً در اثر موسيقي بگريه نمي افتاد . در عوض هر كدام از آنها وسيله اي پيدا كرده اند كه در زمان و مكان لازم هيجان خود را بدون هيچگونه صدمه اي آرامش ببخشند .
در انجيل آمده است : « اوقاتي هست كه بايد گريه كرد. » اگر ما زمان مناسب را بدقت انتخاب كنيم ، شايد در كليسا و يا مسجد و يا در كنسرت ، سينما و يا در كنج خلوت اتاق ، ميتوانيم اين شير اطمينان طبيعي را باز كنيم تا تنش و فشار روحي ما تسكين يابد .
پايان
منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است