هدمان
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر – 40
از شماره 31 صور اسرافيل :

ناپلئون ميگويد : براي تربيت پسر هاي خوب ناچاريم كه مادر هاي خوب تربيت كنيم ، پيغمر ما هم ميفرمايد « الجنت تحت اقدام الامهات » يعني بهشت زير پاي مادر ها است .
اين حرف مسلم و از بديهيات اوليه استكه اخلاق ، عادات ، و عقايد مادر در تمام طول عمر اولاد دخيل است يعني هر خلق و عادت و عقيده كه در طفوليت از مادر بطفل سرايت كرد در تمام مدت عمر اصل و مبناي اعمال و افعال و حركات اوست ، شيخ سعدي هم همين معني را در نظر گرفته و درين مقام گفته است كه :
« خوي بد در طبيعتي كه نشست نرود بروز حشر از دست »
من مدتها بود ميگفتم ببيني با اين همه اصرار انبياء و حكما و مردمان بزرگ دنيا بتربيت زنان چه علت دارد كه زنهاي ما چندين دفعه جمع شده عريضه ها بمجلس شوري و هيئت وزراء عرض كرده و با كمال عجز و الحاح اجازه تشكيل مدرسه بطرز جديد و ترتيب انجمن نسوان خواستند و هر دفعه وكلا و وزراي ما گذشته از اينكه همراهي نكردند ضديت هم نمودند !
درين باب خيلي فكر ها كردم خيلي بدره گودالها رفتم و در آمدم ، عاقبت فهميدم همه اينها براي اينست كه زنهاي ايران يعني مادر هاي ما اعتقاد كاملي بديزي از كار درآمده دارند .
حالا خواهش مي كنم بحرف من نخنديد و شوخي و باردي تصور نكنيد . درين سر پيري مسخرگي و شوخي نه بسن و سال من ميبرازد نه بريش قرمز دوره گرده من .
من جداً ميگويم كه اگر همه خانمهاي علم دوست و آقايان ترقي طلب ايراني هزار علت براي اين ضديت وزراء و وكلا در كار مدرسه و انجمن زنها ذكر كنند من يكنفر معتقدم كه جهت اصلي آن همان اعتقاد كاملي استكه مادر هاي ما بديزي از كار در آمده دارند .
من ابدا! از همشهريهاي خود از اظهار اين عقيده زنهاي خودمان خجالت نكشيده صاف و پوست كنده گفتم و ميل دارم آنها هم پيش من رودرواسي را كنار گذاشته مرد و مردانه بيايند ميدان و اقرار كنند كه مادر هاي ما ده تا ديزي نو و بي عيب را بيك ديزي از كار در آمده عوض نخواهند كرد.
چرا كه اگر اين اقرار را نكنند فرضا كه خودماني ها يعني هموطن هاي ما بفهمند كه دخو راست ميگويد باز خارجي ها خواهند گفت كه مقصود من شوخي است ، و همانطور كه گفتم درين سر پيري مسخرگي و شوخي نه بسن و سال من ميبرازد نه بريش قرمز دوره گرده من .
ما همانطور كه سابقاً گفتيم عقيده و اخلاق و عادات مادر ها در تمام عمر مبناي تمام اخلاق و عقايد و عادات پسر هاست ، و از جمله همين اعتقاد مادر هاي ما بديزي از كار درآمده سبب شده كه ما هم بلا استثناء در بزرگي اعتقاد كاملي بآدمهاي با استخوان داريم.
اين معلوم است كه هيچ آدمي بي استخوان نيست ، اما مقصود ازين حرف آنست كه آدم مثل همان ديزي ها از كار در آمده باشد .
وكلا و وزراي ما خوب ميدانند كه اگر خانمهاي ايراني دور هم جمع شوند ، مدرسه بازكنند ، انجمن داشته باشند تعليم و تربيت بشوند كم كم خواهند فهميد كه ديزيهاي پاك و پاكيزه بهتر از ديزي هايي است كه دو انگشت دوده در پشت و يكوجب چربي سي و پنجساله در در و ديوارش باشد . و بي شبهه وقتي كه اين عقيده از مادر ها سلب شد ، پسر ها هم بعد ها بآدم با استخوان اعتقاد پيدا نكرده و مثل جناب . . . تقي زاده پاشان را توي يك كفش ميكنند و ميگويند : تا كي بايد وزرا ،رجال و اولياي امور ما از ميان يكعده معين محدود انتخاب شده و اگر هزار دفعه كابينه تغيير كند باز يا شكم مشير السلطنه ، يا آواز حزين نظام السلطنه و يا جبه آصف الدوله زينت افزاي هيئت باشد . و البته ميدانيد كه بقول اديب كامل دانشمند فاضل وزير علوم آتيه ايران حاجي صدر السلطنه « اين رشته سر دراز هايي هم دارد» يعني فردا كه اين خيال عمومي شد در موقع انتخابات دوره دويم نوبت وكلا هم خواهد رسيد .
حالا من صريح ميگويم و وجدان تمام وزرا و وكلا و اولياي امور را شاهد ميگيرم كه اصل خرابي مملكت و بدبختي اهل ايران همان اعتقاد كاملي است كه زنهاي ما بديزي از كار در آمده دارند و بلاشك هر روز كه اين عقيده از ميان ما مرتفع شد همان روز هم ايران بصفاي بهشت برين خواهد رسيد و اگر خانمها و آقايان مملكت ما واقعا طالب اصلاحند بايد بهر زودي كه ممكن است اول آقايان هر قدر درين مملكت ريش ، جبه ، قطر شكم ، اروسي هاي دستك دار و هر چه كه ازين قبيل نشانه و علامت استخوان باشد همه را يكروز روشن با يك غيرت و فداكاري فوق الطاقه بار يك الاغ كرده از دروازه هاي شهر بيرون بيندازند و بعد هم خانمها هرچه ديزي از كار آمده در مطبخ ها دارند همه را برداشته بيارند . پشت سر اين مسافر محترم بشكنند .
اگر اينكار را بكنند من قول صريح ميدهم كه در مدت كمي تمام خرابيها اصلاح بشود و اگر خداي نكرده باين حرف اعتنا نكرده و مثل همه حرف هاي من پشت گوش بيندازند ديگر عقل من بجايي نمي رسد .
بروند ختم عمن يجيب بگيرند بلكه خدا خودش اصلاح كند . اين اولش اينهم آخرش . والسلام .

دخو
شگفتيهاي بدن انسان -139
شير مادر بهترين غذا براي كودك
قسمت دوم :

قاعده كلي اين است كه هر وقت بچه شير خواست بايد به او شير داد . بعضي مادران به بهانه اينكه بايد بچه را درهر چهار ساعت شير داد اهميتي به گريه و شيون كودك گرسنه براي شير خوردن نميدهند و باعث زجر و درد نوزاد خود ميشوند . مادران بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه هر نوزادي از نظر اشتها با نوزاد ديگر تفاوت دارد يكي در هر چهار ساعت نياز به شير دارد و ديگري چون در يك وعده نميتواند شير كامل بخورد بايد به دفعات شير دهي او افزوده شود تا دچار ضعف نگردد. البته نوزاد را ميتوان پس از گذشت زماني عادت به ترتيب خواص در شير خوردن داد . تعداد كمي از كودكان در هفته هاي اول تولد حريص ميباشند و تابع هيچگونه نظام خواصي براي شير خوردن نيستند ، ولي سرانجام ترتيب خاص خود را حاصل خواهند كرد .
اگر بگذاريم كودك در هر موقع كه ميخواهد شير بخورد دو مزيت خواهد داشت . يكي اينكه اين طريق شير دادن موجب ميشود كه مادر شير بيشتري داشته باشد . تكرار شير دادن در فاصله هاي كوتاه موجب ميشود كه پستانها شير بيشتري ايجاد نمايند و نوك پستانها كمتر صدمه ببينند تا اينكه در اثر دير شير دادن بچه بقدري گرسنه شود كه در موقع شير دادن چون ببري به پستانها حمله كرده و با ولع بسيار قوياً نوك پستانها را مك زده موجب جراحت آنها گردد.
دليل ديگري كه اهميت اين امر را نشان ميدهد اين است كه زندگي براي نوزاد يك امر غير مترقبه و حتي وحشتناك است . بمنظور اينكه اين احساس تخفيف يابد و نوزاد دنيا را مكاني دوستانه و خوشايند بيابد نياز به مقدار زيادي تماس گرم و محبت آميز با بدن مادر دارد . در مدت چند هفته اول تولد كودك مخصوصا نياز به مبرم به بوي بدن مادر دارد و بودن در بغل مادر احساس امنيت به او دست خواهد داد و كمتر واهمه و ترس خواهد داشت . لذا بمنظور ايجاد احساس امنيت در كودك مادر بايد در هنگام شير دادن با پستان كودك را نوازش نمايد تا او باور نمايد كه دنيا مكان خوب و پر از محبت است . طولي نخواهد كشيد كه كودك با اين احساس آرامش كاملاً آماده همكاري شده و به نظام معين و خاصي كه براي او جهت غذا خوردن تعيين ميگردد تن در دهد.
مادر خوب بودن لازمه اش وقت بيشتر صرف كردن براي كودك است . بديهي است مادري كه وقت بيشتري براي كودك خود صرف مينمايد پاداش نيكوئي در هنگام رشد و بلوغ فرزندش عايدش خواهد شد و فردي كاملاً سالم از نظر جسمي و روحي تحويل اجتماع خواهد داد كه موجب افتخار و سربلندي او خواهد بود .
شاهكار هاي نثر فارسي معاصر – 39
از صوراسرافيل شماره 30
آي كبلائي ! ديشب دست بجوانهاي تو و همه مسلمانان باشد عروسي رقي من بود ، جوانها مطرب مردانه ، زنها هم براي خودشان رقاص زنانه داشتند ، گاهي هم عوض دگش ميكرديم ، يعني مطرب هاي زنانه ميآمدند بيرون مطربهاي مردانه را ميفرستاديم اندرون، باري جات خالي بود ، من پير مرد را هم بزور و رو كشيدند توي مجلس ، اما روم بديوار كبلايي ، خدا نصيب هيچ خانه اي نكند ، شب ساعت چهار يكدفعه از خانه همسايه ها صداي شيون و غوغا بلند شد ،‌ عيال مشهدي رضا علي رحمت خدا رفته بود ، دلم براش خيلي سوخت براي اينكه هم جوان بود هم چند تا اولاد صغير داشت ، من هر چند محض اينكه زنها بدشگوني نكنند مطلب را پيچاندم و گفتم چيزي نيست مشهدي رضا علي زنش را كتك ميزند و بچه هاش گريه ميكنند ، اما خودت ميداني كه بخود آدم چقدر تلخ ميگذرد ، درست تماشا كنيد خانه آدم عروسي ، بزن بشكن ، خانه ديوار بديوار ماتم و عذا ، در هر حال من همينطور كه توي مجلس نشسته بودم نميدانم از علت پيري يا محض اينكه شام دير داده بودند يا براي اينكه همه اوضاعها را فراموش كرده ام و فكرم رفت توي نخ كارهاي دنيا ، ببينيد همه كارهاي دنيا همين طورست ، يكجا جراحت است يكجا مرهم ، يكجا شادي است ، يكجا عزا، يكطرف زهرست ، يكطرف عسل ، واقعاً شاعر خوب گفته :
« نيش و نوش و گل و خار وغم و شادي بهمند »

بعد گفتم چرا بايد اينطور باشد ! خدا كه قادر بود همه دنيا را راحت خلق كند ، همه عالم را شيرين و دلچسب بيافريند ، بجاي اين خارها ، نيشها ، غم و غصه ها دنيا را پر از گل و نوش و شادي بكند .
بعد بمرگ تو يك دفعه مثل اينكه اين عبارت شيخ سعدي كه مي گويد « اگر همه شب قدر ميشد شب قدر هم مثل شبهاي ديگر ميشد » بمن الهام شد ، آنوقت چند تا استغفار كردم و گفتم خدايا بزرگي بتو مي برازد و بس ، واقعاً اگر ظلمت نبود قدر نور را كي ميدانست ، اگر تلخي نبود لذت شيريني را كه ميفهميد . پس اين كار ها بايد همين طور باشد ، كبلايي من علم و سواد درستي ندارم اما حكما و عرفاي ما درين بابها لابد تحقيقات خوب دارند و گمان مي كنم كه آنها هم معتقدند كه دنيا بايد همين طور ها باشد ، و پايه نظام عالم بر همين است ، باري همين طور كه توي اين فكر ها بودم كم كم در كارهاي بزرگ مملكتي باريك شدم مثلاً يادم افتاد ساعت چهار از شب رفته خانه اعظم الدوله حكمران كرمانشاه كه خودش در صدر تالار روي مخده مخمل خواب و بيدار نشسته و سه نفر پيشخدمت محرم كمر نقره در خدمتش ايستاده يك طرف دلبري طناز مشغول كرشمه و ناز ، يك طرف شاهدي شعبده باز مشغول رقص و آواز ، نور چراغهاي نمره سي و چهل شب تيره را بروشني روز جلوه داده ، و بوي عطر بنفشه و گل سرخ هوا را بروح بخشي انفاس همان دلبران مسيح دم نموده ، شرابهاي « خلار» و « شورين » بسبكي روح بمغز ها بالا رفته ، و بي ادبي مي شود شليته ها بسنگيني دل و جگر مقدسين در كنار نهرهاي جاري طهران بقدر يك وجب از زير شكمها پايين آمده ، و خلاصه آنكه تمام اسباب عيش و طرب آماده و فراهم است و بقدر يك ذره هم منقصت در كار نيست .
حالا اگر بنا بود همه خانها اينطور باشد ، و براي همه مردم اين اسباب عيش ونوش فراهم باشد آن وقت ديگر اين بساط چه لذتي داشت ، و چه طور انسان نعمت را از نقمت تميز داده و شكر منعم حقيقي را بجا مي آورد.
اين است كه خداوند تبارك و تعالي در مقابل همين عيش و نوش باز يك چيز ديگري قرار داده كه انسان از ذكر خدا غافل نشود ، قدر نعمت را بداند ، و بفهمد كه خدا بهمه جورش قادرست .
مثلا در همين كرمانشاه در مقابل همين عيش و نوش آدم يك جوان رعنايي را مي بيند كه در جلو دارالحكومه براي حفظ نظام مملكت بحكم جناب اعضم الدوله بجرم سه قران در وسط روز پيش چشم مادرش ازين گوش تا آن گوش سر بريده اند ، آن وقت مادر اين جوان گاهي طفلش را مي بوسد ، گاهي مي ليسد ، گاهي گيسوهاش را بخون پسرش خضاب مي كند گاهي در آغوشش مي كشد ، گاهي مادر مادر مي گويد ، بعد يك دفعه حالش تغيير كرده مثل جن زده ها شهقه مي كشد و سرش را بگلوي پسرش گذاشته مثل آدمهاي خيلي تشنه خونهاي پسرش را مي خورد ، بعد سرش را بلند كرده مانند اشخاصي كه هيچ اين جوان را نمي شناسد با چشمهاي ترسناك خيره خيره بصورت طفلش نگاه كرده و آن وقت با كمال سكوت و آرامي مثل عروسي رام كه در بغل دامادي محبوب استراحت مي كند فرزندش را در آغوش كشيده در ميان خاك و خون بخواب هميشگي مي رود اينها چيست اينها همه حكمت است ، اينها پايه نظام دنياست اينها لازم است كه اين طور باشد ، حكماي ما هم معتقدند كه اگر جز اين باشد حس رقابت باقي نمي ماند ، انسان براي ترقي آماده نمي شود، و تميز خوب و بد را نميدهد.
بعد يك مثل ديگر يادم افتاد مثلا فكر كردم كه اين آب و هواي « شمران » چقدر مصفاست اين باغها « پاركها » و باغچه هاي وزير داخله ها وزير خارجه ها وزير جنگها چقدر با طراوت است ، يك طرف آبهاي جاري مثل اشك چشم يك طرف گلهاي رنگارنگ بتلون بوقلمون ، يك طرف چه چه بلبل ها و « قناريها » يك طرف مناظر كوه ها و آبشار ها ، واقعا چه صفايي ! چه خضارتي !چه طراوتي ! درست همانطور كه خدا بهشت آن دنيا را در قرآن تعريف كرده و شداد نظيرش را در اين دنيا ساخته است .
بعد در مقابل يادم آمد كه در « بيله سوار » پنج قريه و قصبه در گمرك خانه آتش گرفته و شعله اش بآسمان بلندست و در ميان اين آتش هاي سوزان يك مشت زن بچه پير مرد بي معين و دادرس فرياد واغوثاه وامحمداه واعلياهشان بفلك رسيده است ، و يكنفر هم نيست كه يك قطره آب بخانمان سوخته اين بدبختها بفشاند ، يا يك لقمه نان باطفال گرسنه آنها تصدق كند . اينها همه براي چيست ، براي اينست كه من و تو قدر عافيت را بدانيم ، براي اينست كه پي بحكمت ببريم ، براي اينست آگاه بشويم كه اگر همه شب قدر بودي شب قدر بيقدر بودي ، و بفهميم كه شاعر بيچاره چيز مي فهميده كه گفته است :
« روزي اگر غمي رسدت تنگدل مباش رو شكر كن مباد كه از بد بتر شود »
بعد يكدفعه خيالم رفت توي اندرون هاي علماي اعلام و حجج اسلام كه مخدراتشان در پشت حجاب عصمت و عفت غنوده و در پس هفت پرده از چشم اجانب آسوده اند ، كه شعاع آفتاب هم در ساحت قدسشان نامحرم و نور ماه نيز اجنبي است ، و بعد هم در خلخال يكصد و پنجاه نفر زن خاطرم افتاد كه در يكشب گرفتار چهل هزار نفر ايل « فولادلو » و « شاطر انلو» بودند ، و صبح فقط براي چهار نفر از آنها نيمه جاني مانده بود كه لخت و عريان بسمت قريه هاي خود بر ميگشتند ، اما افسوس كه از آن قريه ها جز تل خاكستري باقي نبود.
باري كبلايي توي همين فكر ها بودم و همينطور در حكمت كارهاي خدا حيران ملاحظه ميكردم كه يكدفعه ديدم هر چند جسارت است مادر بچه ها داد ميزد حيا كن مرد ! تو هميشه بايد صداي خرو پفت بلند باشد ، پاشو ، پاشو ، پاشو اين دستمال را بگير ببند كمر دختره ، من آنوقت چشمم را باز كرده ديدم آمده اند پي عروس و چون محرم مرد نداشته اند بستن نان و پنير را بكمر عروس بمن واگذار كرده اند.
شگفتيهاي بدن انسان – 138
شير مادر بهترين غذا براي كودك
Eleanor Lake
قسمت اول :
تغذيه نوزاد با شير مادر زماني كاملاً منسوخ شده بود ، ولي خوشبختانه دوباره اهميت خود را باز يافته است . امروزه بيشتر بيمارستانها مادران را كمك ميكنند كه كودكان خود را از پستانهاي خود شير دهند . چنين بيمارستانهائي سه چهارم نوزادان را به خانه روانه كرده تا از شير مادر استفاده كنند . بعضي از بيمارستانها اجازه ميدهند كه نوزاد بجاي اتاق مخصوص نوزادان در اتاق مادر نگهداري شود تا هر وقت كه نوزاد شير خواست بتواند از پستان مادر تغذيه نمايد . اين امر بدين علت است كه پزشكان معتقد هستند كه هر وقت كودك شير بخواهد بايد مادر او را در آغوش كشيده و از پستانهايش به وي شير دهد .
نوزادان هميشه شير مادر خود را بيشتر از شير گاو ترجيح ميدهند، وليكن بين سالهاي 1930 تا 1940 اغلب نوزادان با شير خشك تغذيه ميشدند و نوزاد به آن عادت ميكرد . بيمارستانهاي شلوغ ترجيح ميدادند كه نوزادان را گروهي با فرمول هر چهار ساعت يك بار با شير خشك تغذيه نمايند و از كار تقريباً پر دردسر و وقت گير تغذيه با شير مادر طفره ميرفتند .
زمانيكه پزشكان برخلاف گذشته مزاياي شير مادر را گوشزد و تغذيه نوزاد را با شير مادر توصيه نمودند غوغائي بر پا شد . پزشكان خيلي كوشش كردند كه منافع تغذيه از پستان را ترويج دهند و اضافه نمودند كه در صورتيكه نوزاد از شير مادر تغذيه نمايد علاوه بر مزاياي تغذيه اي مزاياي عاطفي نيز شامل آن خواهد بود .
در نتيجه تغذيه نوزاد از شير مادر نوزادي قوي تر و بعلت مصونيت طبيعي كمتر مبتلا به بيماري هاي پوستي و گوارشي و انواع حساسيت ها ميشود . بعد از مرحله شير خوارگي كودكانيكه از پستان مادر تغذيه شده باشند در مورد غذا خوردن كمتر دچار ناراحتي ميشوند . بررسي ها نشان داده است كه كودكاني كه از شير مادر تغذيه نموده باشند بعد ها غذا خوردن برايشان با لذت و علاقه توأم است و غذا خوردن را نوعي تفريح تلقي ميكنند . معهذا خيلي از كودكاني كه با بطري شير خورده اند نيز سالم و از رشد مناسبي برخوردار بوده اند و مادراني كه بعللي نميتوانند بچه خود را با پستانهاي خود شير دهند نبايد نگران باشند .
آيا مادراني كه بچه خود را با پستانهاي خود شير ميدهند گرفتار و بيش از حد خسته ميشوند ؟
با گروهي از مادران در اين مورد مصاحبه بعمل آمده است و همگي متفق القول بوده اند كه « بهيچوجه »‌ آنها اظهار ميداشتند كه شير دادن بچه با پستان بسيار آسانتر از شير دادن بوسيله بطري ميباشد بطوريكه اصلاً قابل مقايسه با هم نيستند . درمواقعيكه بچه در نيمه هاي شب براي شير بيتابي و ضجه ميكند احتياجي نيست كه با دستپاچگي از رختخواب بلند شد و شير را ولرم كرده در بطري ريخته به بچه داد . هيچگونه ناراحتي هم در مورد آلوده بودن و استرليزه كردن سر پستانك نيز وجود ندارد. تواتر شير خوردن بچه هائيكه از پستان مادر شير ميخورند بيشتر است ، ولي در بين هر بار شير خوردن بسيار آرام و راضي هستند . يكي از مادران اظهار ميداشت « من وقتي ميخواهم بديدن مادر بزرگ بروم فقط بچه را با خود ميبرم و ناچار نيستم يك كوله بار حاوي شير خشك و بطري و دارو هاي مختلف با خود حمل كنم . »
مادراني كه در سالهاي اخير نتوانسته بچه هاي خود را با پستانهاي خود شير دهند احتمالاً قرباني مادراني بوده اند كه خود از شير مادر و بطور كلي از محبت مادري محروم بوده اند . مادراني كه كودكان خود را با پستانهاي خود شير ميدهند آنچه را كه همه مادران هميشه نياز داشته اند نيز احتياج دارند يعني :
استراحت ، غذاي ساده و مقوي و احساس لذت بخش اينكه مهم هستند . اخبار نگران كننده و اضطرابات از هر گونه محيط نامناسبي را براي يك مادر شير ده فراهم ميسازد.
مادراني كه طرز فكرشان اينست كه داراي هوش و استعداد كافي براي كار هاي اجتماعي و خارج از خانه هستند و اگر اوقات خود را صرف شير دادن نوزاد خود كنند از فعاليت هاي اجتماعي عقب افتاده و به اصطلاح كنج خانه حبس خواهند شد باين بهانه از شير دادن بچه با پستانهاي خود سر باز ميزنند و عملاً بچه را از محبت مادري محروم مينمايند و در نتيجه ممكن است فرزندشان دچار عقده هاي گوناگون گردد .
ادامه دارد
شاهكار هاي نثر معاصر فارسي – 38
اقتباس از صوراسرافيل شماره 29

همه ملل دنيا چه بواسطه اخبار انبياء و چه بواسطه پيش بيني حكماي خود منتظرند كه يكروز دنيا نمونه بهشت عدن بشود .
ما ايراني ها هم در قديم ميگفتيم كه نور بر ظلمت غلبه كند و حالا مي گوييم زمين پر از عدل و داد شود پس از آنكه پر از ظلم وجور بود .
من هر چه كه ايراني و مسلمان بودم اما باز گاهي كه محمد اوف ها را در آذربايجان و مرتضوي ها را در « زنوز» و صدرالعلما ها را در يزد و شريعت مدار ها را در رشت ، و اقبال الدوله ها را در محمد آباد، و حاجي ملك التجار ها را در گود زورخانه ، مجدالاسلام ها را در سفارتخانها ميديدم يك چيزي مثل بال بعوضه بر خلاف عقيده مذهبي خودم بذهنم خطور ميكرد و ميگفتم بلكه استغفرالله استغفرالله اين اخبار راجعه باصلاح دنيا مثل خيلي از مطالب ديگر براي ارشاد عوام و محمول بر حكمتي باشد ، اما بعد زود ملتفت ميشدم كه اين از وساوس شيطان است كه ميخواهد عقايد مرا سست كند آنوقت زود دو دفعه استغفار ميكردم و يكدفعه ميان انگشت شست و سبابه ام را گاز ميگرفتم و دو سه دفعه تف تف ميكردم و از گير شيطان لعنتي خلاص ميشدم .
اما حالا ديگر بدون يك ذره ترديد مي فهمم كه راستي راستي دنيا رو بترقي ميرود و بني نوع انسان روز بروز بمحبت و مودت نوعي و انتشار عدالت مطلقه در دنيا ميل ميكنند و ازين معلوم ميشود كه واقعاً يكروز دنيا پر از عشق ومحبت و تسويه و عدالت كلي شده «دوره طلايي » شعرا بر ميگرد .
براي اثبات اين مدعا مجبورم كه مثالي براي شما بيارم كه قدري مطلب واضح تر بشود .
در زمانهاي طفوليت در « برلن » يك روز تعطيل صنيع الدوله از مدرسه بيرون آمده بحوالي شهر بگردش رفت ، هوا خيلي سرد و بقدر يكوجب هم برف روي زمين نشسته بود خود صنيع الدوله هر چند لباسهاش كوك بود اما باز احساس سرما را بخوبي ميكرد. يكدفعه ديد كه صداي سوت « ماشين » بلند شد و پشت سرش سر و كله « لوكوموتيف » با دويست و پنجاه و پنج اطاق و هفت هزار و پانصد و نود و يك نفر مسافر نمودار گرديد.
صنيع الدوله گذشته از اينكه از تماشاي اين منظره غرب خيلي خوشش آمد بفكر عميقي هم فرو رفت ، در آن عوالم بچگي بخودش ميگفت كه ببيني اين مسافر ها از كجا مي آيند ؟ از چين ؟ از ماچين ؟ از جابلقا جابلسا ؟ نزديكهاي كوه قاف ؟ خدا ميداند ، اما ببينيد كه چطور درين هواي سرد اطاقهاشان گرم ، ناهار و شامشان حاضر . اسباب شست و شوشان مهيا و كتاب و روزنامه شان آماده مثل اينكه درست توي خانهاي شخصي خودشان هستند ! بعد از اين فكر ها گفت : خدايا من نذر كردم كه اگر اين هفته يك كاغذ خوبي از طهران رسيد همانطور كه استدعا كردم هفته اي « دو مارك » بخرج جيبي من افزودند منهم وقتي بزرگ شدم و بطهران برگشتم در ايران ازين راه آهن ها درست كنم .
او اين خيالها را در خاطر جولان ميداد و قطار راه آهن هم كم كم ازو دور ميشد تا وقتي كه بكلي از نظرش ناپديد شد و او هم براي پختن اين فكر تازه خودش بمدرسه برگشت .
اين خيال عهد كودكي عادتاً بايست چند دقيقه چند ساعت يا منتها دو سه روز دوام كرده و بعد فراموش شود ، اما بعكس هرچه صنيع الدوله بزرگتر شد اين خيال هم با او بزرگ شد .
كم كم ديگر شبها نخوابيد روز ها آرام نگرفت هي نوشت وانوشت حساب كرد نقشه كشيد تا وقتي كه بعد از سي چهل سال وزير ماليه ايران شد.
حالا ديگر وقتي بود كه خيالات چهل ساله خودش را بمحل اجرا گذارد . حالا موقعي بود كه تمام شهر هاي ايران را بواسطه راه آهن بهم متصل نمايد ، اما اين كار پول لازم داشت ، بخزانه دولت نگاه كرد ديد مثل مغز منكرين استقراض خالي است ، بدهنه جيب تجار و شاهزادگان ايران تماشا كرد ديد با قاطمه بخيه دو رو زده اند عاقبت عقلش باينجا قد داد كه يك ماليات غير مستقيم ببعضي از واردات ببندد و بوسيله اين ماليات كار خيال يك عمر خود را محكم كند و راستي هم نزديك بود كار تمام بشود ، كه يكدفعه برادر هاي روز بد نديده در تمام انگلستان در تمام روسيه يك شور و غوغائي بر پا يك قيامت و الم سراتي راه افتاد كه نگو و نپرس ، داد ، فرياد ، بگو واگو ، قشقرق همه دنيا را پر كرد .
اين شور غوغا از كجا بود ؟ از طرف انجمن هاي حاميان حيوانات «‌ سوسيته پروتكتور دانيمو » شايد بعضي هموطنان ما اسم اين جمعيت را نشنيده و از مقصود آنها اطلاعي نداشته باشند ، بله ، اروپايي ها عموماً و همسايهاي ما خصوصاً همانطور كه انبياء خبر داده اند و حكما پيش بيني كرده اند كار عدل و انصاف و مودت را بجايي رسانده اند كه گذشته از اينكه هوادار تمام ملل شرق زمين ميباشند ، گذشته از اينكه عهد نامها براي حفظ استقلال و بقاي دول ضعيف آسيايي مي بندند ، گذشته ازينكه ميليارد ها براي آزاد كردن سياه پوستها خرج ميكنند حالا ميگويند كه ما حيوانات را هم نمي گذاريم بعد ازين اذيت كنند ، بحشرات و سباع هم مانع ميشويم كه آزاري وارد بيارند ، ازين جهت انجمن ها ، مجمعها ، جمعيت ها و هيئت هاي بزرگ براي اينكار تشكيل كرده اند .
حالا لابد خواهيد پرسيد كه اين انجمن ها چه ربطي براه آهن ايران دارد – هان ! همين جاهاست كه من مي گويم شما از مرحله پرتيد !
درست گوش بدهيد ببينيد اگر ايندو مطلب من بهم ربط نداشت من هم اسم خودم را بر ميگردانم و بجاي دخو بعد ازين بخودم وكيل خطاب مي كنم .
خوب ما گفتيم كه انجمن هاي زياد در اروپا تأسيس شده كه مقصودش حمايت حيوانات است ، بله ؟ جناب صنيع الدوله هم ميخواهد در ايران راه آهن بكشد ، همچو نيست ؟ خيلي خوب ، نتجه چه خواهد شد ؟ نتيجه اين نخواهد شد كه چل صد هزار هزار رآس الاغ ، يابو ، شتر و قاطر دستشان را بگذارند روي هم بنشينند و مثل انجمن شست نفري بعد از تشريف فرمائي احتشام السلطنه و ميرزا آقاي اصفهاني بربر بروي هم نگاه كنند ؟
خوب اينها زبان ندارند كه مثل جناب سعدالدوله بردارند روزنامه چاپ كنند و بگويند بي انصافها چرا كار ما را از دست ما ميگيريد ؟ چرا ما را خانه نشين ميكنيد ؟ اما انصاف و مروت اروپايي ها كه جايي نرفته ؟ فطرت پاك آن آسايش خواه هاي عمومي كه سرجاي خودش است .
اين بود كه آنها هم برداشتند تلگراف كردند بسفارت خانه هاي خودشان كه باين ايراني هاي وحشي بگوييدكه اگر شما راه آهن كشيديد و حيوانات باركش را بي كار و سلندر گذاشتيد ماهم از روي قوانين حقوق بين الملل حقاً مي آييم و شما را مثل «كپسول سانتال » و « كوپاهو » دانه دانه قورت مي دهيم .
حالا راستي راستي كه نمي آمدند ما را قورت بدهند . اما از همين اقدامات بما ايرانيها بلكه تمام ملل مشرق زمين فهماندند كه « عصر طلائي » برگشته . زمان ظهور اخبار انبياء و حكماء نزديك شده و آسايش مطلقه تمام دنيا را از ماهي هاي دريا تا مرغهاي هوا فرا گرفته است . منتها همسايه هاي نوع پرست ما درين راه پيش قدم شده اند.
باري مطلب خيلي داشتم و ميخواستم بيش ازين دردسر بدهم. اما نميدانم چطور شد كه حواسم رفت پيش عهد نامه هاي منعقده ما بين دولت عليه ايران و دول متحابه و بعد هم اين شعر عربي امرءالقيس يادم آمد كه مي گويد :
« از چشم خود بپرس كه ما را كه مي كشد جانا گناه طالع و جرم ستاره نيست »
شگفتيهاي بدن انسان -137
شگفتيهاي پستان
J.D.Ratcliff

قرنها شاعران ، نقاشان و مجسمه سازان پستان زن را چون نمونه اي از زينت ستوده اند ، ولي اين عضو از نظر يك محقق پزشكي منبع اعجاب انگيز ابدي است .
زندگي تمام پستانداران بستگي به اين عضو دارد . شيري كه پستان توليد مي كند غذاي تقريباً كاملي است كه پلي بين زندگي قبل از تولد و زندگي مستقل در روي كره زمين مي باشد . ميزان اهميت اين عضو از نامش پيداست . كلمه « ما ما » اولين كلماتي است كه كودك بيان ميكند و در لاتين بمعناي پستان مي باشد .
مكانيزم بسيار پيچيده پستان هنوز بطور كامل كشف نشده است . حتي پستان نوزاد هم ميتواند شير توليد كند . ( با هرموني كه نوزاد از مادر دريافت ميكند پستانهاي نوزاد مذكر و مؤنت هر دو چند قطره شير ترشح ميكنند ) بعد از آن پستان غير فعال مي ماند تا هنگام بلوغ كه در اين موقع يك رشته وقايع شگفت آور رخ ميدهد تا بدن دختر را براي مادر شدن آماده نمايد .
هر پستان شامل پانزده تا بيست سيستم توليد شير مي باشد . هر سيستمي شباهت زيادي به درخت وارونه بدون ريشه دارد كه تنه اين درخت در نوك پستان ظاهر ميشود . درست در زير نوك پستان هركدام از اين پانزده يا بيست تنه درخت عريض ميگردند تا مخزني براي شير بسازند . شاخه هاي اين درخت مجاري انتقال و ذخيره شير مي باشند ، و در برگها است كه شير ساخته ميشود.
تا زمان بلوغ پستانها چون ميوه نارسي مي باشند كه هيچگونه شباهتي با شكوه و جلال بعدي خود ندارند . ولي بمحض اينكه تخمدانها شروع به عمل مينمايند ، دو نوع هرمون توليد ميشود . يكي از آنها هرمون استروژن است كه موجب فعاليت و رشد مجراهاي سيستم مي شود . هرمون ديگر ، پروژسترون است كه موجب تحريك و رشد و تكثير سلولهاي توليد كننده شير ميگردد. با عمل هرمون ها پستانهاي دختر برجسته ميگردد تا اينكه باندازه زنان برسد .
علائم قابل رؤيت اين فعاليت دروني چند سال ادامه مي يابد . سپس با تكثير بافتهاي غددي يك لايه چربي محافظ روي آنرا مي پوشاند . تدريجاً نوك پستان بزرگ ميشود تا مناسب دهان نوزاد گردد و هاله رنگي ( حلقه رنگي دور پستان ) دور آنرا مي پوشاند . اين حلقه رنگي پر از غدد چربي است كه از خشكي و تركيدن نوك پستان در هنگام شير خوردن نوزاد جلوگيري مينمايد .
حاملگي يك سري عمليات را شروع مينمايد كه بسيار دقيق و در عين حال ظريف ميباشد . براي كاري كه در پيش است ، پستانها در دومين ماه حاملگي شروع به بزرگ شدن ميكنند . حلقه رنگي دور پستان شروع به تيره شدن ميكند كه اين خود يكي از علائم حاملگي است . بعد از اينكه نوزاد بدنيا آمد دو تا چهار روز پستان مادر ماده اي زرد رنگ ، غليظ و بدون ماده غذائي ترشح ميكند كه بنام آغوز ( كلستروم ) ناميده ميشود . اين ماده ملين ملايمي است كه مخاط و ديگر مواد زائد را از مجاري گوارشي نوزاد پاك ميكند . شواهدي نيز وجود دارد كه اين شير آغوز داراي پادزهر هائي است كه كودك را از يورش باكتري ها در موقع تولد حفظ ميكند.
در چند روز اول نوزاد وزن كم ميكند ، لذا بايد تغذيه گردد در غير اينصورت خواهد مرد . در اين موقع حساس است كه غده هيپوفيز مادر شروع به ترشح پرولاكتين كه هرموني است كه « عشق مادري» را ايجاد كرده شروع به فرايند توليد شير ميكند . پرولاكتين اثرات متعدد جالب توجه اي دارد و تصور ميشود موجب تسكين احساسات جنسي شده اغلب عادت ماهانه مادر را به تعويق مياندازد . تا زمانيكه پرولاكتين توليد ميشود و شير دادن مادر به نوزاد ادامه داشته باشد امكان بارداري كمتر خواهد بود . اين تدبير طبيعت است كه نگذارد عمل بارداري خيلي نزديك بهم انجام پذيرد.
شيري كه پستانها توليد ميكنند از نظر تركيب اعجاز برانگيز است . شيمي دانان هرگز نتوانسته اند نظير آنرا تهيه نمايند. تركيبات شير دقيقاً چيزي مي باشد كه نياز هاي تغذيه نوزاد را برآورده مينمايد حال ميخواهد اين نوزاد انسان باشد و يا حيوان ديگر. بدين ترتيب شير گراز ماهي حاوي چربي دوازده برابر شير انسان است و اين امر بمنظور توليد لايه چربي است كه نوزاد گراز ماهي را از آب بسيار سرد دريا محافظت نمايد . يك گوساله در مدت شش روز بعد از تولد وزنش دو برابر ميگردد در حاليكه در انسان بعد از 120 روز اين امر انجام ميگيرد . بمنظور برآوردن نياز هاي اين رشد سريع شير گاو حاوي دو برابر پروتئين ، چهار برابر كلسيم ، پنج برابر فسفر در مقايسه با شير انسان است .
طرقي كه پستانها ميتوانند شير را توليد نمايند يكي از اسرار است. فقط يك ماده اوليه براي توليد شير وجود دارد و آن خون است و تبديل خون به شير يكي از شگفت آور ترين عمل هاي شيميائي است . تخمين زده ميشود كه يازده ليتر خون بايد در پستان گردش كند تا فقط بيست و هشت گرم شير توليد شود . تركيبات خون با شير كاملاً متفاوت است . مثلاً قند گلوكز ارتباط بسيار دوري با قند لاكتوز شير دارد.
اسيد آمينه هاي موجود در خون خيلي متفاوت با پروتئين پيچيده شير ميباشد . اين امر در مورد اسيد هاي چرب خون و چربي شير نيز صدق ميكند .
پستانها قابليت قابل توجه اي براي افزايش فعاليت خود همراه رشد تدريجي كودك دارند . مقدار شيري كه در آغاز تولد نوزاد در پستانها توليد ميشود براي يك نوزاد سه كيلو و نيمي كفايت مي كند . ولي با رشد كودك پستانها شير مورد نياز كودك را توليد مينمايند . تا اينكه سرانجام روزانه تا يك ليتر و حتي بيشتر شير توليد مينمايند .
طبيعت ترتيبي داده است كه شير دادن يكي از لذت بخش ترين چيز ها براي تمام پستانداران باشد . در غير اينصورت خيلي از حيوانات كودك خود را رها ميكردند . با مكيدن نوك پستان توسط كودك لذتي به مادر دست ميدهد كه اين امر توأم با انقباض هم آهنگ مجراي رحم ميباشد كه در اثر تأثير هرمون در هنگام شير دادن است . اين انقباضات موجب ميگردد كه رحم بزرگ شده به اندازه قبلي خود رجعت نمايد . هنگاميكه كودكي را از شير گرفتند ، يك ماده شيميائي سحر آميزي به پستانها اطلاع ميدهد كه ديگر شير لازم نيست . در اين موقع توليد شير متوقف و پستانها اصطلاحاً شيرشان خشك ميشود .
با توجه به عمل پيچيده پستان زنان هيچ جاي تعجبي نخواهد بود كه گاهي اين عضو دچار اشكالاتي شود . خطر عمده اي كه اين عضو مفيد را تهديد مينمايد سرطان است . در حقيقت پستان در زنان عمده ترين عضوي براي ابتلاي به سرطان است . اما اگر زنان مراقبت هاي لازم را بنمايند كه غده سرطاني در بدو تشكيل تشخيص داده شود جاي هيچگونه نگراني نخواهد بود. بهترين راه براي كنترل اين بيماري اين است كه به زنها آموزش داده شود كه خود پيوسته سينه هاي خود را مورد معاينه قرار دهند .
عجيب است كه انسان هاي اوليه در مورد ستودن اين عضو شگفت آور بدن منطقي تر بوده اند تا افراد متمدن امروزي . از نظر انسانهاي بدوي پستان عريان نشانه و نمونه سكس نبوده است . در آنموقع پستانها موجب تحريك مردان نميشد . بلكه فقط علامت زنيت و چون اعضاي نمايان ديگر بدن تلقي ميشد و جز وسيله توليد كننده غذا براي كودك در تمام پستانداران چيز ديگري تلقي نميگرديد.
منو
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است